Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_180 «ملودی» به چشم‌های اشکی ساغر خیره شدم، هر قطره از اشکش می‌چکید و قل می‌خورد تو صورتش. باورم نمی‌شد الان ساغر صحیح و سالم رو به رومه، از خوشحالی بین خنده‌م، بغض کردم، ساغر با بهت زل‌زده بود به من و میلا و شاهرخ و تیرداد. تیرداد سریع بهش نزدیک شد و جسد اون پسره رو عقب کشید و دست و پای...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_179 «عماد» به لباس فرم روی چوب لباسی اتاقم خیره شدم. لباس پلیس! یک پلیس که بیست و چهار سال خدمت کردم تا عدالت و نظم برقرار باشه اما چیزی که نصیبم شد و زندگیم رو جهنم کرد بی‌عدالتی بود. این لباس دیگه به چه دردم می‌خورد جز این‌که منو یاد خاطرات بدم میانداخت یاد تمام سال‌هایی که خون دل خوردم...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_178 «ساغر» با سیلی که توی صورتم خورد، یک آن چشمام رو باز کردم از درد سمت چپ صورتم، اشکام روونه‌ی گونه‌هام شد، همین لحظه چهره‌ی منحوس لوکاس رو بالای سرم دیدم که هیستیریک‌وار شروع به خندیدن کرد، خواستم بلند بشم و بهش حمله کنم که متوجه شدم دستام به صندلی بسته‌ست. فریاد زدم: - چی از جون‌مون...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۷۷ «هاتف» توی مطبِ دکتر رامتین نشسته بودم و با بی‌حوصلگی به در و دیوار نگاه می‌کردم، چند لحظه بعد در باز شد و دکتر اومد داخل، با دیدنم لبخند مهربونی زد و گفت: آقای صامت! خیلی خوش اومدی. بلند شدم و بهش سلامی کردم و دست دادم! دکتر به گرمی دستم رو فشرد و رفت پشت میزش نشست، همون‌طور که...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۷۶ بی توجه به این‌ها، چشمم افتاد به سمت بار که نو*شی*دنی‌های زیادی روی میز چیده شد بود. با دیدن‌شون تو چشمام ایموجی قلب شکل گرفت بسکه ذوق‌زده شدم، خیلی وقت بود که نخورده بود آخ‌امشب دلم رو از عزا در می‌ارم اینجا! تا خواستم برم سمت بار لورا دستم رو گرفت و گفت: نرو شاید پول بخوان نداریم که...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۷۵ «ساغر» کنار خیابون روی‌یه نیمکت نشسته بودیم و از سرما داشتم به خودم میلرزیدم، با اینکه کلی لباس گرم تنم بود اما هوا خیلی سرد شده بود و غیر قابل تحمل! فقط‌امیدوارم این وضع اسفبار تموم بشه که دیگه طاقتم طاق شده هی باید تو خونه خرابه بخوابیم و غذا از این‌ور اون‌ور کش بریم بخوریم اصلاً...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_174 روی دیوار حیاط‌ایستاد و بعدش آروم رفت پایین، به طرف در حیاط رفتم که در آهسته باز شد و رفتم داخل! میلا گفت: - اون اتاق کلبه‌ایه ته حیاط واسه آنوش هست، فقط آهسته بریم اون خیلی باهوشه مثه سگ آدم رو بو می‌کشه! کاری که گفته بود رو کردم آهسته پشت سرش قدم برداشتم و به طرف اون اتاق کلبه‌ایه...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_173 «سیروس» کل ماشین‌هایی که عاشقشون بودم و سرمایه‌ام بودن، جلو چشمام داشتن تو آتیش می‌سوختن و به نُخاله تبدیل می‌شدن ولی من کاری از دستم بر نمی‌یومد دیگه کار از کار گذشته بود؛ این‌قدر اعصبانی بودم که اگه به شاهرگم قمه می‌خورد خونم در نمی‌یومد. از این‌که نمی‌دونم اتفاقایی که دور و برم...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_172 تو رستوران نشسته بودیم و روی میز انواع و اقسام غذا‌های گرون قیمت بود، مرغ سوخاری و کباب و سالاد و نوشابه و کلاً هوس هرچی کردیم سفارش دادیم. این‌قدر کباب خورده بودم که دیگه داشتم می‌ترکید؛ به تلافیِ این چند روزِ گذشته که سوءتغذیه گرفته بودم الان داشتم خودکشی می‌کردم تو عمرم این‌قدر...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_171 «هاتف» تو حیاط‌ایستاده بودم و آتش نشانی، آتیش پارکینگ رو خاموش می‌کرد. هر هفتا ماشین خارجی سیروس تو آتیش سوخته بود و تبدیل به چندتا آهن قراضه شده بود! دیوار عمارت هم که طرف پارکینگ بود تا نصفه‌ش سیاه شده بود. تو عمارت بلبشو بود و همه‌ی خدمتکار‌ها و نگهبان‌ها از ترس دور و بر سیروس...
بالا