Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_170 «ملودی» به لطف گندی که امروز صبح زدیم؛ آخ وقتی یادش میوفتم از عصبانیت دلم می‌خواد‌یه گلوله تو سر تیرداد و یکی تو مخ شاهرخ خالی کنم که نتونستن هیچ غلطی بکنن. تو روز روشن کل محموله رو جلو چشمامون بردن و هیچ کاری از دستمون برنیومد لعنتی، وقتی سیروس گفت پارکینگش آتیش گرفته و کل ماشیناشون...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_169 «تیرداد» نزدیکای صبح بود که رسیدیم گرگان؛ بعد از کمی استراحت حرکت کردیم سمت مرز. کامیونی که توش محموله‌ی شیشه بود جلوتر از ما حرکت می‌کرد و ما هم تو ماشین پشت سرش می‌رفتیم، قرار بود وقتی رسیدیم ل*ب مرز کامیونی که سیروس باهاش هماهنگ کرده بود بیاد و محموله‌ی شیشه و ما رو با خودش ببره...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_168 با دیدنِ لوکاس عقب عقب رفتم و لوکاس و دوتا آدماش اومدن توی خونه. رازمیک و لورا با دیدن‌شون متعجب بلند شدن و هاج و واج به هم نگاه کردن، باورم نمی‌شد الان لوکاس روبه‌روم‌ایستاده به چشمام اعتماد نداشتم! این بی‌شرف، جونِ سگ داشت؟ چطور سالم موند و از تو بیابون خودش رو رسوند اینجا؟! لوکاس...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۶۷ «ساغر» دیشب که رفتیم از اون خونه دزدی، آخرش که آقاهه جای پول‌ها رو گفت رازمیک دلش نیومد کل پول‌هارو برداره واسه همین به اندازه‌ی کرایه و خرجمون برداشت بعدش دستاشون رو باز کردیم و سریع از خونه زدیم بیرون، امروز هم می‌خواستیم بریم واسه ایروان بلیط بگیریم که متأسفانه روز تعطیلی بود و...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_166 «ملودی» امروز کل موادی رو که سیروس می‌خواست بفرسته ارمنستان آماده کرده بودم و خودم هم وسایل هام رو جمع کرده بودم و کم کم عازم سفر بودم؛ از اینکه داشتم می‌رفتم دنبال ساغر تو دلم گربه بازی می‌کرد خیلی خوشحال بودم که قراره بعد از چند ماه ببینمش و با خودم برش‌گردونم تهران. دیگه هرچی سختی...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_165 به لورا گفتم: - آروم باش هیچی نمی‌شه ما سه نفریم اون‌ها دونفر از پسشون بر می‌ام. لورا دستم رو از رو دهانش برداشت و گفت: - دیوونه ماسک زدم تو هم دست رو دهنم می‌ذاری نمی‌گی خفه میشم؟ ا*و*ف این هارو ول کن بگو صدا‌هایی که می‌شنیدم پس توهم نبوده. و بلند خندید که گفتم: - درد! جای این سسعشرا...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۶۴ «ساغر» نیمه‌های شب بود؛ سه تایی از اون خونه خرابه بیرون اومدیم و با راهنمایی‌های رازمیک به طرف کوچه‌ی کناری که تنگ و تاریک بود رفتیم، رازمیک جلو‌تر از ما حرکت می‌کرد و من و لورا هم پشت سرش می‌رفتیم. هوا تاریک بود فقط هاله‌ی ماه نور ضعیفی رو به زمین می‌رسوند. کمی بعد از راه رفتن تو اون...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_163 «ملودی» از وقتی‌که از دبی برگشته بودم، کل تنم از خستگی درد می‌کرد اما انجام دادنِ کار‌های عقب افتاده‌ی خودم، وقت استراحت رو ازم گرفته بود. الانم با هاتف و سیروس سر میز شام نشسته بودم و به زور غذا کوفت می‌کردم، می‌خواستم شام رو تو اتاق خودم بخورم و زود بخوابم اما این خانسالارِ کفتار...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۶۲ «تیرداد» امروز ظهر رسیدیم تهران، رفتیم عمارت که ملودی بهم گفت برم خونه و‌یه خورده استراحت کنم و شب دوباره برگردم عمارت، خوب شد گذاشت بیام خونه، حالا هم خبر‌های جدید رو به بابا بدم هم یکم خستگی در کنم دیگه بسکه دنبال این دختره این ور اون ور شدم جونی تو پاهام نمونده بود، آخ کاش خوب پیش...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۶۱ «هاتف» از وقتی‌که این دوتا اتفاق تلخ تو زندگیم افتاده بود به اندازه‌ی صد سال پیر شده بودم شکسته بودم خورد شده بودم دیگه هاتف سابق نبودم که هر شب پایه ثابت مهمونی‌های جو واجور باشه و با کار‌های خلافی که سیروس بهش می‌سپره انرژی بگیره، دیگه اون آدم پر جنب و جوش نبودم. یا تند تند پاکت‌های...
بالا