Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_03 رگنار روی اسب نشست و گفت: - زود باشین دیگه، دیر می‌شه. کنزو رو شونه‌ی رگنار نشست و گفت: - به قول خودت عجله نکن، دستی که عجول باشه جای ماهی، قورباغه می‌گیره. رگنار گفت: - آفرین کنزو، خوب داری پیش میری. لبخندی از سر خوش‌حالی مهمون ل*ب‌هام شد. کنزو روز به روز داشت واسه خودش استاد ادبیات...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_186 «تیرداد» وقتی چشمام رو باز کردم اولین تصویری که تو ذهنم نقش بست اتفاق عاشقانه‌ی من و ملودی بود. فکر می‌کنم اون کم‌کم داره رامم میشه و این عالیه درسته کار زیادی انجام ندادم که بهم وابسته بشه اما تازه فهمیدم اون وقتی که تو یک مشکل گیر می‌کنه یا وقتی اون مایع تلخ نو*شی*دنی، به ل*ب و ذهنش...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_185 «ملودی» با سروصدا‌هایی که از بیرون اتاق میومد چشمام رو آروم باز کردم که درد شدیدی پیچید تو سرم، شقیقه‌هام رو فشردم مثل این‌که یکی با چکش میزد تو مغزم داشتم از درون متلاشی می‌شدم فکر کنم بازم یک شبِ دیگه رو مثل خر خوردم گندش بزنن، سرم بوم بوم صدا می‌داد. سروصدای زیر دست‌های میلا هم که...
  4. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_02 همین لحظه دستی روی شونه‌ام نشست. پشت سرم رو نگاه کردم که با یک خانوم مو بلوند و چشم آبی مواجه شدم. خانوم گفت: - مادرت گم نشده، در واقع تو گم شدی! - آخه مادرم فراموشی داره. خانوم مکثی کرد و گفت: - نگران نباش. با من بیا. من کمکت می‌کنم و کل شهر رو دنبالش می‌گردیم، پیداش می‌کنیم. با شک...
  5. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ﷽‌ پارت_01 «اَبیگِل» سرم رو از روی پای مادرم برداشتم و پا شدم، به طرف لبه‌ی کشتی رفتم. بدون نگاه کردن به اطراف، سرم رو بالا بردم. ترکیب غروب آفتاب، صدای مرغ‌های دریایی و پلیکان‌هایی که گویا به تازگی مهاجرت می‌کردن، دیدنی بود. جایی که ما زندگی می‌کردیم فقط شرجی و گرمای هوا بود و بس! اما حالا...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_184 ملودی تو زندگیش یک هدف بزرگ داشت اون هم انتقام از سیروس بخاطر مرگ پدر و مادرش! تصمیم گرفته بود به محض این‌که انتقامش رو گرفت با هاتف و ساغر از ایران بره اما الان هاتف صد و هشتاد درجه اخلاقش با ملودی عوض شده بود و ساغر هم اگه پیشنهاد ازدواج رازمیک رو قبول می‌کرد، ملودی دوباره مثل بچگیش...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_183 «دانای‌کل» از امروز که از شهر تاشیر برگشتن و رسیدن خونه‌ی میلا، توی همون اتاق قبلیش رفت و تا الان که تقریباً نیمه‌های شب بود با کسی صحبت نکرده بود فقط کنار پنجره نشسته بود و به بیرون زل‌زده بود، حتی جواب ملودی و میلا رو هم که چندین بار پشت در‌ایستادن و سعی کردن باهاش صحبت کنن رو نداد...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_182 همین طور که داشتیم می‌رفتیم سمت بقیه، ساغر گفت: - کاش می‌شد تنهایی تو این کشور زندگی کنیم دیگه نه ترس از دست رفتن محموله داشتیم نه ترس از لو رفتن و گیر افتادن و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه! یعنی واقعاً آزاد بودن حق ما نیست؟ من: تو خوب می‌دونی من چرا تا الان سیروس رو تحمل کردم پس از این...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_181 «ملودی» یک روز پاییزی با هوای خنک و نیمه ابری، توی پارک نشسته بودیم و قرار بود یکم دیگه همه‌مون برگردیم ایروان. شاهرخ و تیرداد‌یه گوشه داشتن سیگار می‌کشیدن و اون پسره رازمیک هم یک گوشه غمبرک‌زده بود که نمی‌دونستم دردش چیه؛ لورا و برادرشم‌یه گوشه داشتن خوش و بش می‌کردن. میلا هم داشت...
  10. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    نام: الف‌ها در باد نمی‌رقصند ژانر: فانتزی، معمایی نویسنده: الهه کریمی ویراستار: MINERVA ناظر: Seta rad خلاصه: در یکی از شب‌های زمستانی، رِمی لوییز به دنبال معشوقه‌اش که بین مرگ و زندگی دست و پا می‌زند، راهی جنگل می‌شود. در همان شب اتفاقی شوم رخ می‌دهد که رمی را به موجودی خبیث بدل می‌کند. ابیگل...
بالا