Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_201 «تیرداد» ساعت دو شب بود، دیگه بارون نمی‌بارید و منم خوابم نمی‌برد برای همین توی حیاط‌مون نشسته بودم و به ماه زل‌زده بودم، عاشق ماه بودم وقتی بچه بودم به مامانم می‌گفتم خیلی خوشگلی شبیه ماه می‌مونی! مامان! یعنی مامانم از کاری که ما می‌خوایم بکنیم راضیه؟! ولی نه فقط مامان نه فقط آبجیم...
  2. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_18 توسط اونی که محکم من رو از پشت گرفته بود، به عقب کشیده شدم و کشون‌کشون من رو برد توی غار. پنجه‌های تیزش روی شونه‌هام خراش عمیق انداخته بود که به شدت می‌سوخت. پو*ست پشمالوش به گردنم می‌خورد و مورمورم میشد. صدای خس‌خس کردنش به راحتی تو گوشم می‌چرخید و تنش بوی خون می‌داد. تپش قلبش رو به...
  3. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_17 پشت درخت‌ها ایستادم و از لابه‌لاشون تا جایی که دید داشتم رو نگاه کردم؛ اما هرچی چشم چرخوندم، هیچ‌کس رو ندیدم. رو به کنزو گفتم: - این‌جا هیچ‌کس نیست. باید بازم بگردیم تا پیداش کنیم. - ابیگل، توی این طوفان بی‌خیال رمی شو لطفا. بیا بریم، اگه بازم همچین اتفاقی افتاد، اون موقع بیا جنگل...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_200 «ملودی» مثل شب‌های اخیر سروکله‌ی کسی تو عمارت پیدا نبود و عمارتِ نیمه تاریک تو سکوت به سر می‌برد وقتی رفتم توی هال نگاهم افتاد به شیشه‌های ردیفی نو*شی*دنی‌ها، دلم خواست ل*ب‌تر کنم، آره‌امشب وقت خوردن و صفا کردن بود، دیگه بسه هرچی غم و غصه تو دلم جا کردم، الان می‌خوام مغزم رو خالی کنم...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_199 «عماد» تیرِ دارت رو سمت تخته دارت نشونه گرفتم و با دقت به طرفش پرتاب کردم که بدون خطا خورد به هدف، با خوشحالی لبخندی نشست رو لبام. یک پلیس که تو دستش تفنگه و مدام با مجرم‌ها سر و کار داره بایدم هدف‌گیریش خوب باشه چه برسه به من که سال‌های زیادی کارم هدف‌گیری بوده بایدم از صدفرسخی هدف رو...
  6. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۱۶ *** اشک‌هایی که بی‌اختیار می‌ریخت رو پاک کردم و به خودم گفتم: - شاید هر اتفاقی که افتاده، مربوط به همون شب باشه. همین موقع کنزو که تازه برگشته بود کلبه، با دیدنم گفت: - چرا مثل آوارنشین‌ها روی زمین افتادی و گریه می‌کنی ابیگل؟ با رمی رفته بودی چشمه؟ با هم دعواتون شده؟ - کنزو، اون شبی که...
  7. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_15 فکر کردم کنزو بلند شده. سرم رو بالا بردمتا ببینم می‌خواد چی کار کنه که ناگهان دیدم یک پرنده‌ی خیلی گنده که نمی‌تونستم تشخیص بدم جغده یا عقاب، کنزو رو با چنگال‌های تیزش بلند کرد و به طرف جنگلی برد که در ن*زد*یک*ی چشمه بود. جیغ بلندی کشیدم و پا بر*ه*نه دنبال پرنده دویدم. چون از قبل کفش‌هام...
  8. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_14 بدون هیچ حرفی، پشت سر رمی نشستم و به طرف کلبه رفتیم. با این‌ که رمی گفت توهّم زدم و خیالاتی شدم اما من مطمئن بودم که اون کره اسب عجیب غریب رو دیدم. به چشم‌هام اطمینان داشتم اما برام سوال بود که اون اسب با اون شکل و قیافه‌ی عجیب، چطوری یهو از آسمون اومد و ل*ب چشمه آب خورد و رفت؟ با اون...
  9. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_13 بعد از خارج شدن از شهر، از مزرعه هم رد شدیم و به دشت‌های علفزار رسیدیم، درخت گیلاس و صخره‌های بزرگی که دور تا دور چشمه رو گرفته بودن، از دور نمایان بودن. این‌جا، جای مخصوص من و رمی بود که همیشه با هم به این‌جا می‌اومدیم و بعضی از شب‌ها رو تا صبح با هم این‌جا می‌موندیم. وقتی رسیدیم، از...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_198 داد زدم: - فقط بگو تو این لباس‌ها رو تنم نکردی. تیرداد با لکنت گفت: - لباسات خیسِ خیس بود بدجوری تب کرده بودی منم مجبور شدم... نذاشتم حرفش رو کامل کنه و یک سیلی آبدار خوابوندم تو گوشش که دست خودم درد گرفت. - هرچند لباسم خیس بود تو... تیرداد حرفم و قطع کرد و پا شد داد کشید: - بسه ملودی...
بالا