Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۲۳ «ابیگل» دیروز بعد از این‌ که تا آخر شب با الایجه و رگنار و آدری در مورد موضوع رمی و سفر من، بحث کردیم، در آخر کلی سفارش کردم که مراقب رمی باشن. برگشتم کلبه و حالا که هنوز آفتاب بیرون نزده بود، شروع به آماده کردن کوله‌پشتیم کردم. با هر وسایلی که جمع می‌کردم، اشکام می‌ریخت. اصلا...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۰۶ لباس‌های سیروس رو کنار زدم که به یک در آهنی برخوردم، این در توی این کمد دیواری چی‌کار می‌کرد؟! حتما در مکان مخفیشه که کسی ازش خبر نداره! آب دهانم رو قورت دادم و کلید آهنی بزرگ رو تو در چرخوندم که باز شد! رفتم تو کمد دیواری و در رو بستم و رفتم توی اون یکی در آهنی و اون رو هم بستم! با...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۰۵ *دانای کل* وقتی تیرداد از خونه قدیمی ملودی خارج شد، اشکاش رو پاک کرد و گوشیش رو در آورد تا با عماد تماس بگیره، اون مجبور بود امشب رو توی عمارت بمونه وگرنه حتما در مورد این اتفاق رو در رو با عماد صحبت می‌کرد؛ تا وقتی هم که دوباره عماد رو می‌دید نمی‌تونست صبر کنه چون با کمی خطا...
  4. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۲۲ فردای اون روز با فردیناند صحبت کردم و گفتم که همه‌چیز رو می‌دونم. اون هم با شرمندگی زیادی سرش رو انداخت پایین. فردیناند ببرینه اصلی نبود. اون رو هم یکی گ*از گرفته بود که هیچ‌کس نمی‌دونست ببرینه اصلی شهر در واقع کیه؟ اما هرچقدر ازش پرسیدم، اون زنی که بهش حمله کرده کیه؟...
  5. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۲۱ رگنار که حرفاش تموم شد، گفت: - این گیاه معرکه‌ست. باید یکی رو پیدا کنیم بره کوه‌های اسکافل. تا بقیه خواستن حرفی بزنن، رگنار گفت: - یک لحظه صبر کنید. این هم هست، این‌جا درمورد ویروس گرگینه نوشته. در قرن‌های دور که ویروس گرگینه به جان مردم افتاده بود و افراد زیادی را درگیر خود ساخته بود،...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۰۴ «تیرداد» کل امروز اتفاق خاصی نیوفتاد فقط با سیروس رفتیم چندتا ماشین از نمایشگاه خریداری کرد و کارای مربوط به اسناد رو انجام داد بعد از اونم برگشتیم عمارت، اما کل امروز ملودی عمارت نبود نمی‌دونستم کجا رفته و این یکمی نگرانم می‌کرد. باید باهاش حرف میزدم می‌فهمیدم تصمیمش چیه و تو سرش چی...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۰۳ «ملودی» من و هاتف سر میز صبحانه نشسته بودیم و هاتف داشت با گوشیش ور می‌رفت، سیروس هم که هنوز تشریفش رو نیاورده بود. برای خودم چای ریختم و شکر پاش رو برداشتم ریختم تو چاییم. بازم فکرم رفت سمت تیرداد، این من بودم که نصف شب از خونه زدم بیرون و به اون پسر ابراز علاقه کردم؟! ملودی‌ای که...
  8. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_20 «ابیگل» بعد از کشمکش‌هایی که همین یک ساعت پیش با رگنار و آدری داشتیم، بلاخره موافقت کردن که رمی رو آزاد بذارن. مشروط بر این‌ که الایجه یا من، ثانیه به ثانیه حواسمون به رمی باشه. آدری و رگنار خیلی می‌ترسیدن رمی در هنگام تبدیل شدنش، به مردم حمله کنه و اون‌ها رو مثل خودش بکنه. به همین...
  9. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_19 رگنار همین‌طور با تعجب بالای سرم ایستاده بود و نگاهم می‌کرد که گفتم: - هیچ ردی ازش باقی نمونده، آره؟ رگنار بدون این‌که ذره‌ای به صورت متعجبش تغییر بده، طناب دور دست و پاهام رو باز کرد. به سختی از روی تخت بلند شدم مچ دست و پاهام خیلی درد می‌کرد. احساس می‌کردم تمام بدنم کوفته شده. همین...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_202 *یک روز بعد* نمی‌تونستم باور کنم ملودی واقعاً عاشق من شده. گیج و منگ بودم فکر می‌کردم حالا حالاها باید عرق جوین بریزم تا سمت خودم بکشونمش ولی با چندبار نزدیک شدن بهش اون عاشقم شده بود! این فوق باور بود. یعنی عشقش بهم واقعیه یا تو نقشه‌ست؟! اگه نقشه داشته باشه چی؟! ولی آخه من هیچ...
بالا