همگانی به سوالی که نفر قبلی پرسیده جواب بده....

[Rover]

وقتی به بدترین وشدیدترین حد قضاوتم کردن.

چجوری میتونن بایه کلمه دلی رو بشکنن
درصورتیکه بایک کلمه میشه جمعیتی روشادکرد؟

هرچیزی ممکنه از هرکسی بربیاد

باحال‌ترین جوکی که توی ذهنته و شنیدی، چیه؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Delaram.]

هرچیزی ممکنه از هرکسی بربیاد

باحال‌ترین جوکی که توی ذهنته و شنیدی، چیه؟

استاد درس فارسی می داد.
شاگردی دست بلند کرد و گفت: استاد دو تا سوال دارم. چرا کلمه خمسه(پنج) از چهارحرف تشکیل شده، ولی کلمه اربعه(چهار) از پنج حرف؟ و چرا کلمه «با هم» از هم جداست، ولی کلمه «جدا» با هم هست؟!
استاد گریه‌اش گرفت و تدریس را رها کرد و مغازه فلافلی باز کرد.
شاگرد رفت سراغ مغازه استاد و پرسید: استاد میگم مفرد کلمه فلافل چی میشه؟
استاد دیوانه شد و برایش نوبت بستری شدن در آسایشگاه روانی گرفتند!
الآن شاگرد سه روزه که دنبال استاد می‌گرده که بپرسه: آیا روان همان روح‌ است؟ اگر هست، پس چرا به دیوانه میگن «روانی» و نمیگن «روحانی»؟


طولانی ولی فوق العاده خندیدم.

آخرین باری که دوست داری فقط تنها باشی
دوست داری خیلی فعالیت شخصی داشته باشی ولی باطری تموم کردی کی بود؟
راه حلت چیه اینجور مواقع؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Rover]

استاد درس فارسی می داد.
شاگردی دست بلند کرد و گفت: استاد دو تا سوال دارم. چرا کلمه خمسه(پنج) از چهارحرف تشکیل شده، ولی کلمه اربعه(چهار) از پنج حرف؟ و چرا کلمه «با هم» از هم جداست، ولی کلمه «جدا» با هم هست؟!
استاد گریه‌اش گرفت و تدریس را رها کرد و مغازه فلافلی باز کرد.
شاگرد رفت سراغ مغازه استاد و پرسید: استاد میگم مفرد کلمه فلافل چی میشه؟
استاد دیوانه شد و برایش نوبت بستری شدن در آسایشگاه روانی گرفتند!
الآن شاگرد سه روزه که دنبال استاد می‌گرده که بپرسه: آیا روان همان روح‌ است؟ اگر هست، پس چرا به دیوانه میگن «روانی» و نمیگن «روحانی»؟


طولانی ولی فوق العاده خندیدم.

آخرین باری که دوست داری فقط تنها باشی
دوست داری خیلی فعالیت شخصی داشته باشی ولی باطری تموم کردی کی بود؟
راه حلت چیه اینجور مواقع؟

یکشنبه هفته پیش
این‌جور مواقع یه یادداشت می‌ذارم و گم و گور میشم
میرم به جایی که حدالامکان هرگز پام بهش نرسیده
و نهایتا سعی می‌کنم هیچ چهره‌ی آشنایی رو نبینم
توی این وضعیت، مکان و آدم‌های ناشناس بهم حس خوبی میده

فکر می‌کنی چی باعث میشه که یه آدم کاریزماتیک باشه؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Delaram.]

یکشنبه هفته پیش
این‌جور مواقع یه یادداشت می‌ذارم و گم و گور میشم
میرم به جایی که حدالامکان هرگز پام بهش نرسیده
و نهایتا سعی می‌کنم هیچ چهره‌ی آشنایی رو نبینم
توی این وضعیت، مکان و آدم‌های ناشناس بهم حس خوبی میده

فکر می‌کنی چی باعث میشه که یه آدم کاریزماتیک باشه؟

یک تعادلی بین تصمیمات عقلانی واحساسی داره
وفوق العاده سخته...
چون همه توقعشون میره بالا که انگاری باید محبت کنه، باید حرف بزنه، بایدببخشه
باید... باید...
ولی وقتی بتونه دراوج مهربونی وجذاب بودن جدی ومحکم باشه
اونجا بطور فطری شخصیتش کاریزماتیک میشه ونمتونن فراموشش کنن.

وقتی مسئولیت وتعهد داری به یک کار ، چجوری برنامه ریزی میکنی که راحت حتی، یکروز بری وافراد غریبه رو ببینی نه آشنا
خودت باشی وخودت ودنیای خودت؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Rover]

یک تعادلی بین تصمیمات عقلانی واحساسی داره
وفوق العاده سخته...
چون همه توقعشون میرهبالا که انگاری باید محبت کنه باید حرف بزنه بایدببخشه
باید... باید...
ولی وقتی بتونه دراوج مهربونی وجذاب بودن جدی ومحکم باشه
اونجا بطور فطری شخصیتش کاریزماتیک ونمتونن فراموشش کنن

وقتی مسئولیت وتعهد داری به یک کار ، چجوری برنامه ریزی میکنی که راحت حتی، یکروز بری وافراد غریبه رو ببینی نه آشنا
خودت باشی وخودت ودنیای خودت؟

من برنامه‌های زندگیم رو همیشه طوری مدیریت کردم که تحت هر شرایطی، حتی اگه پرمشغله‌ترین روزم هم باشه، بازم یه تایم خصوصی برای خودم داشته باشم. آدم‌هایی که اطراف من هستن و اخلاقم رو می‌شناسن، به راحتی متوجه میشن که من نیاز به فضا دارم و باید تنها باشم. اون‌ها می‌دونن که من باید این نیاز رو برطرف کنم تا بتونم مسئولیت و تعهدم رو به نحو احسنت انجام بدم.
پیش اومده که گاهی مجبور بشم توی یک موقعیت بمونم و از جام تکون نخورم؛ اما اطرافیان، خانواده، دوستان و همکارها فاصله رو حفظ می‌کنن تا من به حالت عادی برگردم. در اصل، اگر کسی به این طیف از خواسته‌های من اهمیت نده، به راحتی حذفش می‌کنم. آدم‌های زیادی نیستن که من بخوام توی برنامه‌ی روتین زندگیم جا بدم. شاید یه ذره بداخلاق هم باشم! خب... کی از بی‌نظمی خوشش میاد؟!
اوه! یه ذره طولانی شد :/


اگر تناسخ یه موضوع حقیقی بود، دوست داشتی که زندگی بعدیت به چه شکل باشه؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Delaram.]

من برنامه‌های زندگیم رو همیشه طوری مدیریت کردم که تحت هر شرایطی، حتی اگه پرمشغله‌ترین روزم هم باشه، بازم یه تایم خصوصی برای خودم داشته باشم. آدم‌هایی که اطراف من هستن و اخلاقم رو می‌شناسن، به راحتی متوجه میشن که من نیاز به فضا دارم و باید تنها باشم. اون‌ها می‌دونن که من باید این نیاز رو برطرف کنم تا بتونم مسئولیت و تعهدم رو به نحو احسنت انجام بدم.
پیش اومده که گاهی مجبور بشم توی یک موقعیت بمونم و از جام تکون نخورم؛ اما اطرافیان، خانواده، دوستان و همکارها فاصله رو حفظ می‌کنن تا من به حالت عادی برگردم. در اصل، اگر کسی به این طیف از خواسته‌های من اهمیت نده، به راحتی حذفش می‌کنم. آدم‌های زیادی نیستن که من بخوام توی برنامه‌ی روتین زندگیم جا بدم. شاید یه ذره بداخلاق هم باشم! خب... کی از بی‌نظمی خوشش میاد؟!
اوه! یه ذره طولانی شد :/


اگر تناسخ یه موضوع حقیقی بود، دوست داشتی که زندگی بعدیت به چه شکل باشه؟

چقدر جالب میدونی دقیقا یکساله اینکار رو شروع کردم
دیگه فهمیدن وقتی دوس ندارم حتی جواب تلفن، پیامک وهیچ پیام رسانی رو نمیدم
دنیای خودم واتاقم وکارای، شخصیم واجبم ومسئولیتهام.
اوایل خیلی اذیت میشدم، چون روابط اجتماعیم اطرافیان میگن گرم و قویه.
اونقدر سوال میکردن تماس... چرا نمیای؟ چرا حرف نمیزنی؟ بیا دلم تنگ شده، بیا بریم مهمونی، بیا اینجا... یکسال شد که متوجه شدن دارند اذیتم میکنن با نگران شدنشون
البته ازروی محبت وعلاقه ی زیاد ودلتنگیشون بود.
ولی من بیشتر اذیت میشدم.
دوران سختی بود آغازش خیلی...
خصوصا که اصولا شادیهامو با دیگرون به اشتراک میزارم ولی ناراحتیهام وغم هام فقط خودم خدا وکودک درون خودم.
فک میکنن برونگرام درصورتیکه درونگرای قوی وبرونگرای قوی میانه گرام
ــــــــ
وحالا جواب سوال شما
خیلی راحت تر ومحکم تر نه میگفتم
اول واولویت مراقبت ومحافظت وتوجه خودم ونهاد درونی خودم بود بعد دیگران
اول عاشق خودم میشدم...



تفکرات و دغدغه هات واسه آینده هست یا گذشته یادرحال ولحظه؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Rover]

چقدر جالب میدونی دقیقا یکساله اینکار رو شروع کردم
دیگه فهمیدن وقتی دوس ندارم حتی جواب تلفن، پیامک وهیچ پیام رسانی رو نمیدم
دنیای خودم واتاقم وکارای، شخصیم واجبم ومسئولیتهام.
اوایل خیلی اذیت میشدم، چون روابط اجتماعیم اطرافیان میگن گرم و قویه.
اونقدر سوال میکردن تماس... چرا نمیای؟ چرا حرف نمیزنی؟ بیا دلم تنگ شده، بیا بریم مهمونی، بیا اینجا... یکسال شد که متوجه شدن دارند اذیتم میکنن با نگران شدنشون
البته ازروی محبت وعلاقه ی زیاد ودلتنگیشون بود.
ولی من بیشتر اذیت میشدم.
دوران سختی بود آغازش خیلی...
خصوصا که اصولا شادیهامو با دیگرون به اشتراک میزارم ولی ناراحتیهام وغم هام فقط خودم خدا وکودک درون خودم.
فک میکنن برونگرام درصورتیکه درونگرای قوی وبرونگرای قوی میانه گرام
ــــــــ
وحالا جواب سوال شما
خیلی راحت تر ومحکم تر نه میگفتم
اول واولویت مراقبت ومحافظت وتوجه خودم ونهاد درونی خودم بود بعد دیگران
اول عاشق خودم میشدم...

خیلی هم عالی :)

تفکرات و دغدغه هات واسه آینده هست یا گذشته یادرحال ولحظه؟

من همیشه توی لحظه زندگی می‌کنم
گذشته کم‌ترین چیزیه که بهش اهمیت میدم چون که گذشته
آینده هم با توجه به تصمیماتی که در حال حاضر می‌گیرم به وجود میاد


فکر می‌کنید کودک درونتون چه شخصیتی داره؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Delaram.]

خیلی هم عالی :)

من همیشه توی لحظه زندگی می‌کنم
گذشته کم‌ترین چیزیه که بهش اهمیت میدم چون که گذشته
آینده هم با توجه به تصمیماتی که در حال حاضر می‌گیرم به وجود میاد


فکر می‌کنید کودک درونتون چه شخصیتی داره؟

چقدر عقیده هامون مثه همه نسبت به دنیا
دیدید
حالا منو شما رو اگه با تایپ کردنمون در انجمن مقایسه کنن
من میشم برونگرا وشما درونگرا
درصورتیکه صد درصد اشتباهست.
منم گذشته فقط تجربه س برام وخیلی گرانبها
درلحظه زندگی میکنم. وبه آینده ی خوب امیدوار.


کودک درونم دقیقا خوده کوچیک منه
ازهمون کودکی شخصیتم نجات دهنده، فداکاری رفتاری کرداری داشتم
نسبت به اطرافیان دوستام وخونوادم خواهروبرادرام.
دقیقا همون کودک بزرگ شده
وارد یک جمع باشم در ان واحد بچه ها نوجوونا اطرافم حلقه میزنن
وجالبه بدونید بزرگترای مجلس که میانسال هستن کاملا ازصحبت کردنم ودردودل کردن بامن ل*ذت میبرن.
ودقیقا شخصیتم درکودکی چون هم کودک بودم وهم بزرگ
فرزند وسط خونواده واتفاقاتی باعث شد زود بزرگ بشم
ازنظر فیزیکی ظریف ولی رشد فکری سریع

باکودک درونت دوست هستی ؟ یا دوس داری فراموشش کنی؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Rover]

باکودک درونتون دوست هستی ؟ یا دوس داری فراموشش کنی؟

با این که در کل آدم خشک و جدی‌ای خصوصا توی کار به نظر میام
اما هنوزم با ۲۲ سال توی بعضی موقعیت‌ها کودک درونم ازم جلو می‌زنه
در واقع من عاشقشم، اون فوق‌العاده‌ست، درست مثل خودم!


آخرین باری که از ته دل خندیدید کی بوده؟
اگه دلتون خواست دلیلش رو هم بگید

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Delaram.]

با این که در کل آدم خشک و جدی‌ای خصوصا توی کار به نظر میام
اما هنوزم با ۲۲ سال توی بعضی موقعیت‌ها کودک درونم ازم جلو می‌زنه
در واقع من عاشقشم، اون فوق‌العاده‌ست، درست مثل خودم!


آخرین باری که از ته دل خندیدید کی بوده؟
اگه دلتون خواست دلیلش رو هم بگید

یکماه پیش، ازته دل هم خودم وهم خونوادم خندیدیم که باعثش خودم بودم

یه برادرزاده خیلی کیوت وخواستنی دارم راه افتاده وحسابی دلبری
خیلی نمکی خواستنیه، نشسته بود روی صندلی واسه هممون دلبری، چلچلی میکرد
مامانم همون لحظه اونقدر قربون صدقش میرفت که حدنداشت
منم بلافاصله نفس عمه رو ب*غ*ل کردم ازروی صندلی برداشتم دادم ب*غ*ل مامان خودش
خودم نسشتم دقیقا روی همون صندلی شدم همسن او هرکاری کرده بود واسه مامانم میکردم که قربون صدقه ی منم برن
اونقدر همگی خندیدیم که اشکمون دراومد.


وهمین سؤال رو اگه دوس داری شمام پاسخ بده♡

آخرین باری که از ته دل خندیدید کی بوده؟
اگه دلتون خواست دلیلش رو هم بگید

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان