متروکه نقد خودمونی شعر و دلنوشته | سری اول

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Negin_SH

مدیر تالار تیزر
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-06
نوشته‌ها
4,650
لایک‌ها
15,037
امتیازها
193
سن
20
کیف پول من
108,246
Points
425
سلام عزیزان شبتون بخیر😍 می ریم برای نقد دلنوشته های مسابقه دلنوشته نویسی شهریور
اولین اثر از زینب عزیز .zeynab. هست و تا پنجشنبه شب برای نقد فرصت دارید.



لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
با تشکر بسیار از همراهی شما عزیزان دل🌹❤️
واقعا محشر بود(:
حس دلتنگی و غمش رو با تمام وجودم درک کردم، اصلا نمیدونم چجوری زیبایی این دلنوشته رو توصیف کنم. خیلی خیلی قشنگ نوشته شده
زینب جونم موفق باشیییی 🥲
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Negin_SH

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
سلام دوستان عزیز😍 احساس میکنم انرژیتون داره ته میکشه ها🥲 لطفا همگی تو نقدا شرکت کنین🌹😍
نقد بعدی هم یکی از دلنوشته های مسابقه هست به قلم شکوفه فدیعمی☆

زندگی، آیا می‌دانی که بر گلوی بی‌قرارم بغضی همانند سنگ مهمان شده است؟
کاش می‌دانستی که این سنگ آن‌قدر بر گلویم سنگینی می‌کند که توان نفس کشیدن رو از من در این زندگی فانی گرفته و دیگر قادر به تلاش دوباره‌ به نفس کشیدن در جانم نمانده و این چه‌قدر برای من تلخ است‌. آن هم به تلخی زهر... .
چون هر رهگذری که مرا در مسیر خود بیند. به طور آشکارا غم من را می‌فهمد و با فهمیدن به حال غم‌زده‌ی من بی‌پروا قهقه‌کنان می‌خندد. من با شنیده شدن هر قهقه‌ی رهگذر... قلب مغموم من گرفته‌و گرفته‌تر می‌شود؛ چون به تازگی پی می‌برم که این زندگی آن‌قدر هم که می‌گفتن مهربان نبود. باید همانند طفل مسکین خودم را در آ*غ*و*ش بکشم و به خودم دلداری بدهم؛ ولی باز مثل همیشه این خودآرامی‌ها با من نساخت و دوباره مهمان ناخوانده‌‌ی همیشگی‌ام برگلویم پدیدار شد و چشم‌های غم‌زده‌ی من را برای هزارمین بار مملو از اشک کرد... دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع لغزش اشک‌های لجبازم بشود به جزء لبخند تو... پس زندگی، لطفاً به من لبخند بزن و چشم‌هانم را از اشک شوق پُر کن.

تا چهارشنبه برای نقد فرصت دارید🌹
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
سلام عزیزان شبتون بخیر😍 می ریم برای نقد دلنوشته های مسابقه دلنوشته نویسی شهریور
اولین اثر از زینب عزیز .zeynab. هست و تا پنجشنبه شب برای نقد فرصت دارید.



لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
با تشکر بسیار از همراهی شما عزیزان دل🌹❤️
الان فهمیدم که نقد دلنوشته زینب جان رو فراموش کردم بفرستم🫢
به نظر من این دلنوشته خیلی خاص بود چون هم داستان توش داشتیم و هم یه حالت کشش و معما گونه که خواننده خیلی لطیف تا آخر دلنوشته رو با اشتیاق مطالعه میکنه تا بالاخره سر از ماجرا دربیاره
جدا از قشنگی نوشته و تشبیهات داخلش خود داستان پردازی خیلی قشنگ بود و حتی می تونست یه داستان کوتاه خیلی جالب بشه👌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
سلام دوستان عزیز😍 احساس میکنم انرژیتون داره ته میکشه ها🥲 لطفا همگی تو نقدا شرکت کنین🌹😍
نقد بعدی هم یکی از دلنوشته های مسابقه هست به قلم شکوفه فدیعمی☆

زندگی، آیا می‌دانی که بر گلوی بی‌قرارم بغضی همانند سنگ مهمان شده است؟
کاش می‌دانستی که این سنگ آن‌قدر بر گلویم سنگینی می‌کند که توان نفس کشیدن رو از من در این زندگی فانی گرفته و دیگر قادر به تلاش دوباره‌ به نفس کشیدن در جانم نمانده و این چه‌قدر برای من تلخ است‌. آن هم به تلخی زهر... .
چون هر رهگذری که مرا در مسیر خود بیند. به طور آشکارا غم من را می‌فهمد و با فهمیدن به حال غم‌زده‌ی من بی‌پروا قهقه‌کنان می‌خندد. من با شنیده شدن هر قهقه‌ی رهگذر... قلب مغموم من گرفته‌و گرفته‌تر می‌شود؛ چون به تازگی پی می‌برم که این زندگی آن‌قدر هم که می‌گفتن مهربان نبود. باید همانند طفل مسکین خودم را در آ*غ*و*ش بکشم و به خودم دلداری بدهم؛ ولی باز مثل همیشه این خودآرامی‌ها با من نساخت و دوباره مهمان ناخوانده‌‌ی همیشگی‌ام برگلویم پدیدار شد و چشم‌های غم‌زده‌ی من را برای هزارمین بار مملو از اشک کرد... دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع لغزش اشک‌های لجبازم بشود به جزء لبخند تو... پس زندگی، لطفاً به من لبخند بزن و چشم‌هانم را از اشک شوق پُر کن.

تا چهارشنبه برای نقد فرصت دارید🌹
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
احساس دلنوشته دوست داشتنی و جذابه و خواننده میتونه باهاش همراه بشه👌
بعضی جاها اشکالات دستوری و نگارشی وجود داره که قطعا با تمرین و مطالعه رفع میشه
به نظرم این دلنوشته می تونست موضوع خاص تری داشته باشه و از سطح خیلی بالاتری برخوردار شه
حرف زدن با زندگی به شکل ساده و درد و دل با اون به نظرم دلنوشته رو جذاب کرده
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

عسل کورکور

کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-09
نوشته‌ها
408
لایک‌ها
1,906
امتیازها
73
محل سکونت
خوزستان
کیف پول من
6,856
Points
506
سلام دوستان عزیز😍 احساس میکنم انرژیتون داره ته میکشه ها🥲 لطفا همگی تو نقدا شرکت کنین🌹😍
نقد بعدی هم یکی از دلنوشته های مسابقه هست به قلم شکوفه فدیعمی☆

زندگی، آیا می‌دانی که بر گلوی بی‌قرارم بغضی همانند سنگ مهمان شده است؟
کاش می‌دانستی که این سنگ آن‌قدر بر گلویم سنگینی می‌کند که توان نفس کشیدن رو از من در این زندگی فانی گرفته و دیگر قادر به تلاش دوباره‌ به نفس کشیدن در جانم نمانده و این چه‌قدر برای من تلخ است‌. آن هم به تلخی زهر... .
چون هر رهگذری که مرا در مسیر خود بیند. به طور آشکارا غم من را می‌فهمد و با فهمیدن به حال غم‌زده‌ی من بی‌پروا قهقه‌کنان می‌خندد. من با شنیده شدن هر قهقه‌ی رهگذر... قلب مغموم من گرفته‌و گرفته‌تر می‌شود؛ چون به تازگی پی می‌برم که این زندگی آن‌قدر هم که می‌گفتن مهربان نبود. باید همانند طفل مسکین خودم را در آ*غ*و*ش بکشم و به خودم دلداری بدهم؛ ولی باز مثل همیشه این خودآرامی‌ها با من نساخت و دوباره مهمان ناخوانده‌‌ی همیشگی‌ام برگلویم پدیدار شد و چشم‌های غم‌زده‌ی من را برای هزارمین بار مملو از اشک کرد... دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع لغزش اشک‌های لجبازم بشود به جزء لبخند تو... پس زندگی، لطفاً به من لبخند بزن و چشم‌هانم را از اشک شوق پُر کن.

تا چهارشنبه برای نقد فرصت دارید🌹
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
جالب بود و قشنگ
کلا اون حسی که باید منتقل می‌کرد رو کرد و این خیلی خوبه ایرادی نداشت فقط بعضی جاها واوی که استفاده می‌کردن یکم بی جا بود به هر حال شکوفه فدیعمی☆
عزیز قلمت قشنگه یکم بیشتر کار کنی فوق‌العاده میشه🤩😍
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : عسل کورکور

.zeynab.

مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-16
نوشته‌ها
1,663
لایک‌ها
16,381
امتیازها
113
سن
19
محل سکونت
بوشهر
کیف پول من
104,451
Points
1,625
سلام دوستان عزیز😍 احساس میکنم انرژیتون داره ته میکشه ها🥲 لطفا همگی تو نقدا شرکت کنین🌹😍
نقد بعدی هم یکی از دلنوشته های مسابقه هست به قلم شکوفه فدیعمی☆

زندگی، آیا می‌دانی که بر گلوی بی‌قرارم بغضی همانند سنگ مهمان شده است؟
کاش می‌دانستی که این سنگ آن‌قدر بر گلویم سنگینی می‌کند که توان نفس کشیدن رو از من در این زندگی فانی گرفته و دیگر قادر به تلاش دوباره‌ به نفس کشیدن در جانم نمانده و این چه‌قدر برای من تلخ است‌. آن هم به تلخی زهر... .
چون هر رهگذری که مرا در مسیر خود بیند. به طور آشکارا غم من را می‌فهمد و با فهمیدن به حال غم‌زده‌ی من بی‌پروا قهقه‌کنان می‌خندد. من با شنیده شدن هر قهقه‌ی رهگذر... قلب مغموم من گرفته‌و گرفته‌تر می‌شود؛ چون به تازگی پی می‌برم که این زندگی آن‌قدر هم که می‌گفتن مهربان نبود. باید همانند طفل مسکین خودم را در آ*غ*و*ش بکشم و به خودم دلداری بدهم؛ ولی باز مثل همیشه این خودآرامی‌ها با من نساخت و دوباره مهمان ناخوانده‌‌ی همیشگی‌ام برگلویم پدیدار شد و چشم‌های غم‌زده‌ی من را برای هزارمین بار مملو از اشک کرد... دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع لغزش اشک‌های لجبازم بشود به جزء لبخند تو... پس زندگی، لطفاً به من لبخند بزن و چشم‌هانم را از اشک شوق پُر کن.

تا چهارشنبه برای نقد فرصت دارید🌹
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
سلام شکوفه جان.
خسته نباشی گل.
بیشتر از اینکه حس کنم دارم" دل نوشته " میخونم، حس میکردم دارم انشای دبیرستان و راهنمایی میخونم.
از لحاظ ساختاری هیچ، اما حسی توش نیست.
یه وقتایی با اینکه ارائه و علائم و دستور های زبان رعایت میشه، اون متن اصلی دلی بودنه، به چشم نمیخوره.
به شخصه برای دل نوشته با خشک نویسی و صرفا وصف محوری مخالفم.
اما خب، بازم خوب بود.
خسته نباشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
سلام دوستان عزیز😍 احساس میکنم انرژیتون داره ته میکشه ها🥲 لطفا همگی تو نقدا شرکت کنین🌹😍
نقد بعدی هم یکی از دلنوشته های مسابقه هست به قلم شکوفه فدیعمی☆

زندگی، آیا می‌دانی که بر گلوی بی‌قرارم بغضی همانند سنگ مهمان شده است؟
کاش می‌دانستی که این سنگ آن‌قدر بر گلویم سنگینی می‌کند که توان نفس کشیدن رو از من در این زندگی فانی گرفته و دیگر قادر به تلاش دوباره‌ به نفس کشیدن در جانم نمانده و این چه‌قدر برای من تلخ است‌. آن هم به تلخی زهر... .
چون هر رهگذری که مرا در مسیر خود بیند. به طور آشکارا غم من را می‌فهمد و با فهمیدن به حال غم‌زده‌ی من بی‌پروا قهقه‌کنان می‌خندد. من با شنیده شدن هر قهقه‌ی رهگذر... قلب مغموم من گرفته‌و گرفته‌تر می‌شود؛ چون به تازگی پی می‌برم که این زندگی آن‌قدر هم که می‌گفتن مهربان نبود. باید همانند طفل مسکین خودم را در آ*غ*و*ش بکشم و به خودم دلداری بدهم؛ ولی باز مثل همیشه این خودآرامی‌ها با من نساخت و دوباره مهمان ناخوانده‌‌ی همیشگی‌ام برگلویم پدیدار شد و چشم‌های غم‌زده‌ی من را برای هزارمین بار مملو از اشک کرد... دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع لغزش اشک‌های لجبازم بشود به جزء لبخند تو... پس زندگی، لطفاً به من لبخند بزن و چشم‌هانم را از اشک شوق پُر کن.

تا چهارشنبه برای نقد فرصت دارید🌹
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
سلام و درود

عرض کنم که دلنوشته مثل یک ماشین ، سوخت داشت بهرحال ولی خب همین که در این جاده و راه دراز نویسنده با احساس و انگیزه میاد می‌نویسه همین مهمترین قسمت کارهست .. خب ناهماهنگی ساختار ، نگارش ، بعضی جاها چندگانگی لحن .. همه اینها قابل مشاهده بود که نویسنده فقط رانندگی می‌کرد و حواسش به تابلوها و دست اندازها و‌ مسیر نبود .. ولی خب به مرور با رانندگی بیشتر نویسنده خوش ذوق و با استعداد مون رانندگیش خوب میشه ..
دلنوشته خوب بود بهرحال باهاش به مقصد میرسه .. و مفهوم رو خوب رسوند..
زندگی انسان با درد آغاز میشه و هر چی زندگی را بفهمی بیشتر اذیت میشی ..
نویسنده عزیز با تفکر و تجربه بیشتر قلمت زیباتر میشه
موفق باشی 🌹😊
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
سلام دوستان عزیز نقد بعدی دلنوشته .Mahdieh عزیز هست با موضوع زندگی

بسمه تعالی*
موضوع دلنوشته: زندگی
نام نویسنده: مهدیه مومنی
~~~
همیشه در گوش همه ی ما خوانده اند، زندگی را هرجور بگیری همان جور می گذرد!
گفته اند باید تحمل کنی و دم نزنی چون اگر بخواهی با زندگی سرشاخ شوی یا وارد گود دعوا، بدون شک آنکس که در همان وهله اول مغلوب می شود تویی و بس!
نمیدانم اینکه می گویند زندگی را آسان بگیر تا همان گونه بگذرد یعنی چه؟!
آخر مگر آدمیزاد دلش می خواهد زندگی اش سخت بگذرد که آن را سخت بگیرد؟!
مسلما هیچ آدمی سرش برای دردسر کشیدن درد نمیکند!
سرنوشت خود تصمیم می گیرد که ما را چگونه به بازی ها و چالش های خود بکشاند انگار که از بازی کردن با ما خوشش می آید!
زندگی با آدمیزاد یک رقابتی را از همان بدو ورودش به جهان خاکی آغاز کرده که سعی می کند به هر نحوی شده، برنده ی این رقابت خودش باشد، می خواهد به آدمیزاد بفهماند کسی نمی تواند در مقابل او قد علم کند یا احساس زرنگی داشته باشد چون همیشه او پیروز میدان است!
زندگی همیشه پستی و بلندی داشته است اما میتوانم به جرات بگویم که مشکلاتش همیشه بیشتر از راحتی هایش بوده و مجبوری هر روز در پستی هایش به نفس نفس بیفتی تا بعد از چندی شاید دلش به رحم بیاید و تو را به بلندی های خود برساند که آن هم لحظه ایست و باز درگیر همان سختی هایی!
من از تجربیات خود آموخته ام که همیشه زندگی بر آدمیزاد تسلط داشته و نگذاشته طولانی مدت، یک آب خوش از گلویمان پایین برود!
ای کاش زندگی به ما هم اجازه می داد کمی راحت باشیم، کمی بی دغدغه، کمی بی غم، کمی بی درد و ناراحتی و سختی!
ای کاش...!

لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
تا شنبه زمان دارید🌹
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
سلام دوستان عزیز نقد بعدی دلنوشته .Mahdieh عزیز هست با موضوع زندگی

بسمه تعالی*
موضوع دلنوشته: زندگی
نام نویسنده: مهدیه مومنی
~~~
همیشه در گوش همه ی ما خوانده اند، زندگی را هرجور بگیری همان جور می گذرد!
گفته اند باید تحمل کنی و دم نزنی چون اگر بخواهی با زندگی سرشاخ شوی یا وارد گود دعوا، بدون شک آنکس که در همان وهله اول مغلوب می شود تویی و بس!
نمیدانم اینکه می گویند زندگی را آسان بگیر تا همان گونه بگذرد یعنی چه؟!
آخر مگر آدمیزاد دلش می خواهد زندگی اش سخت بگذرد که آن را سخت بگیرد؟!
مسلما هیچ آدمی سرش برای دردسر کشیدن درد نمیکند!
سرنوشت خود تصمیم می گیرد که ما را چگونه به بازی ها و چالش های خود بکشاند انگار که از بازی کردن با ما خوشش می آید!
زندگی با آدمیزاد یک رقابتی را از همان بدو ورودش به جهان خاکی آغاز کرده که سعی می کند به هر نحوی شده، برنده ی این رقابت خودش باشد، می خواهد به آدمیزاد بفهماند کسی نمی تواند در مقابل او قد علم کند یا احساس زرنگی داشته باشد چون همیشه او پیروز میدان است!
زندگی همیشه پستی و بلندی داشته است اما میتوانم به جرات بگویم که مشکلاتش همیشه بیشتر از راحتی هایش بوده و مجبوری هر روز در پستی هایش به نفس نفس بیفتی تا بعد از چندی شاید دلش به رحم بیاید و تو را به بلندی های خود برساند که آن هم لحظه ایست و باز درگیر همان سختی هایی!
من از تجربیات خود آموخته ام که همیشه زندگی بر آدمیزاد تسلط داشته و نگذاشته طولانی مدت، یک آب خوش از گلویمان پایین برود!
ای کاش زندگی به ما هم اجازه می داد کمی راحت باشیم، کمی بی دغدغه، کمی بی غم، کمی بی درد و ناراحتی و سختی!
ای کاش...!

لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
تا شنبه زمان دارید🌹
به نظر بنده دلنوشته خیلی خوبی بود
روی موضوع به خوبی تمرکز کرده بود و سیر خوبی داشت
شروع جالب و جذابه👌
پایان اگر نتیجه گیری خاصی داشت به شخصه برای من جذاب تر میشد وگرنه در کل قانونی برای نتیجه داشتن وجود نداره و دلنوشته میتونه فقط به تصویر کشیدن احساسات و شرح حال باشه...
موفق باشی مهدیه عزیزم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

kian.kara

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-09-07
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
95
امتیازها
18
محل سکونت
مسافر کرج
کیف پول من
917
Points
44
سلام دوستان عزیز😍 احساس میکنم انرژیتون داره ته میکشه ها🥲 لطفا همگی تو نقدا شرکت کنین🌹😍
نقد بعدی هم یکی از دلنوشته های مسابقه هست به قلم شکوفه فدیعمی☆

زندگی، آیا می‌دانی که بر گلوی بی‌قرارم بغضی همانند سنگ مهمان شده است؟
کاش می‌دانستی که این سنگ آن‌قدر بر گلویم سنگینی می‌کند که توان نفس کشیدن رو از من در این زندگی فانی گرفته و دیگر قادر به تلاش دوباره‌ به نفس کشیدن در جانم نمانده و این چه‌قدر برای من تلخ است‌. آن هم به تلخی زهر... .
چون هر رهگذری که مرا در مسیر خود بیند. به طور آشکارا غم من را می‌فهمد و با فهمیدن به حال غم‌زده‌ی من بی‌پروا قهقه‌کنان می‌خندد. من با شنیده شدن هر قهقه‌ی رهگذر... قلب مغموم من گرفته‌و گرفته‌تر می‌شود؛ چون به تازگی پی می‌برم که این زندگی آن‌قدر هم که می‌گفتن مهربان نبود. باید همانند طفل مسکین خودم را در آ*غ*و*ش بکشم و به خودم دلداری بدهم؛ ولی باز مثل همیشه این خودآرامی‌ها با من نساخت و دوباره مهمان ناخوانده‌‌ی همیشگی‌ام برگلویم پدیدار شد و چشم‌های غم‌زده‌ی من را برای هزارمین بار مملو از اشک کرد... دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مانع لغزش اشک‌های لجبازم بشود به جزء لبخند تو... پس زندگی، لطفاً به من لبخند بزن و چشم‌هانم را از اشک شوق پُر کن.

تا چهارشنبه برای نقد فرصت دارید🌹
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
سلام
هرچند با مقوله "نقد دلنوشته", کلا مشکل دارم( چون تابع هیچکدوم از قواعد ساختار متنی نیست..خب از اسمش هم معلومه..خیلی شخصیه !) اما حسب امر, این چن خط رو مینویسم:
دلنوشته " شکوفه فدیعمی", بیش از اون که بخواد انتقال احساس و همذات پنداری رو تو مخاطب ایجاد کنه, بیشتر یه گلایه شخصی از "عاملی نامعلوم" هست که باعث شده نگاه دلنویس به جهان پیرامونش مملو از بی اعتمادی و سرخوردگی باشه. چه عاملی سبب" قهقهه رهگذران به غم او " شده? مشخص نیست. بغض (با استعاره سنگ در گلو) برآیند همه احساسات منفی و ناخوشایندیه که به آدم دست میده, طبیعیترین چاره اونم گریه س. بنابراین این دلنوشته میتونس فقط حس یه آدمی رو از علت گریه هاش بده. همین...اما تنها دیکته نانوشته س که غلط نداره..دلنوشته هر چی بی پیرایه تر باشه, هرچی بیواسطه تر( پرهیز از استعاره ها و کنایه های بیمورد) باشه...بیشتر به دل میشینه. سرکارخانوم شکوفه فدیعمی, مرسی که مینویسین🌷
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا