Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
سلام عزیزان شبتون بخیر می ریم برای نقد دلنوشته های مسابقه دلنوشته نویسی شهریور
اولین اثر از زینب عزیز .zeynab. هست و تا پنجشنبه شب برای نقد فرصت دارید.
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
با تشکر بسیار از همراهی شما عزیزان دل
اولین اثر از زینب عزیز .zeynab. هست و تا پنجشنبه شب برای نقد فرصت دارید.
هو الخالق العشق!
خُب، سلام.
نمیدونم از کجا باید بنویسم، نمیدونم از چی باید بنویسم اما... خیلی خوب میدونم حساب این روزای نبودنت داره از دستم دَر میره.
دِلم یه جورای ناجور تنگ و خفت گلومو چسبیده؛ هرچی از عُرف، آبرو، کوفت و زَهر مار بهش میگم دُمش دراز تَر میشه و زبونش بلند تر!
این روزا که نیستی، بین خودمون باشه دلبرم، قلبم که هیچ، کل وجودم تو جهنمه!
دلم میخواد، همه ی آدما و همه خیابونا و همه ی اونایی که دَست دلبرشون چفت دستاشونه خفه کنم!
میشینم یه گوشه، با دِل پُر و چشم تَر، تیک میزنم به خنده ها و ب*غ*ل کردناشون و من... من هی دلم تنگ میشه، هی دلم تنگ میشه و هی... هی دلم تنگ میشه! چرا؟ چون که نداشتمت از اول و اصلا هرچی من دویدم تو دور تر شدی و انگار این فاصله بین ما اصلا قرار نبود بر داشته شه.
چند سال و چند روز گذشته؟ چند وقت از اون روزایی که از دور به خندیدنا و خوش بودنات نگاه کردم؟ ها؟
بین مَن تو فاصله از سال و ماه و منظومه و منثوره و اصلا... اصلا ادبیات چی میگه این وسط؟ فاصله من و تو رو، ستاره شناسا با علم نجوم باید اندازه بگیرن.
باید... باید... باید یه کاری کنم!
اصلا میدونی چیه؟ مَن به خود خداهم معترضم؛ خدایا، اعتراض وارده یا نه نمی دونم اما... کار قشنگی نکردی!چیشد؟چیشد تو که ارحم الراحمین بودی، اسفل السافلین ساختی؟ ها؟ چرا باید السابقون السابقون برا هم باشه؟ نمیشه یهو یکی این وسط از اسفل السافلین، دل ببنده به یکی از اون محبوبای خودت؟ همه خوبا رو برا خودت میخوای؟
اصلا تو بگو مَن چیکار کنم؟
مَنی که یه عمر وقتی چشم باز کردم و شناختمش، مثل سَگ بهش دل دادم و هر سال و هر روزمو به عشق وصالش سَر میکنم و میدونم که نمیشه.
میدونم که مَحاله و مجالی هم برا اعتراض نیست!
مگه این کره ی خاکی بی صفت و آدمای پَست تر از خودش قراره چقدر دیگه زندگی کنن؟
نکنه تَه تهش بهش نرسم و همه چی تموم شه؟
نکنه وقتی از این دنیا چشم میبندم، حسرتش خروار خروار خاکو رو تَنم سنگین تَر کنه؟
آی دلبر! آی دلبر چی به سَر و روزم آوردی که به اندازه ی عمر این زمین، هر سال تو حسرتت میسوزم و تو توی عیش و نوش خودت، گل میدی و میشکفی!
باشه بهار خانم، باشه.
تو که معشوق و محبوب جهانی و مَن که سینِه سوخته وصالت!
اون پاییز خانم از من بدبخت تَرم که چشم انتظار زمستون بی غیرتِ، زمستون بی ن*ا*موسی که هرسال تو رو ب*غ*ل میکنه و من... من فقط رفتنتو میبینم.
خدا بَد د*اغ گذاشت رو دَل مَن و اون پاییز از من بخت برگشته تر... اصلا از همون روز اولی که همه دور هم نشسته بودیم و خدا داشت خلقتشو تقسیم میکرد، درست از همون روزا که قرار شد زمستون کنار تو باشه؛ از همون روزا بنای خلقت بر نرسیدن بود! چقد وَر دل فرهاد نشستم زار زدیم بَر این شیرین رویا های بی تعبیر.
ولی خب، باشه خدا، دلمون خوشه به همون عادل و عالم و حکیم بودنت؛ تو بزن، ماهم مثل همیشه می رَقصیم.
فقط به این آدمات بگو، مَنی که انقدر میسوزم و از آتیش دلم شما ها هم میسوزید، مظلوم ترین و بدبخت ترین خلقت توئم، به جای نفرین مَن، اون بهار طناز بی وفا رو نفرین کنید که شاید...
شاید دل خدا رحم بیادو و مهرشو از دلم بیرون کنه.
شاید تموم شه این فقدان جانسوز لعنتی.
شاید تموم شه فرصت این کرهی خاکی و این فاصله معین شده ی همیشگی...
شاید... شاید بلاخره بَغَلِش کنم و بِب*و*سَم برگ به برگ قشنگیاشو!
بِب*و*سَم نُت به نُت آواز پرنده هاشو!
باد بشم و پرواز کنم بین آسمون چشاش، بین دِل نازکش...
اصلا، شاید یه روز... یه روز بشه و خدا بخواد و اصلا... اصلا شاید شد مادر بچه هام، اون چادر پر شکوفه گل گلیشو زَد سرشو عطر خوش بوی بهار نارنجشو با ناز و ادا های خانه براندازش، به خونم آورد.
خدا رو چه دیدی...
باشه... ببخشید، مَن سینِه سوخته روده دراز، درد دلامو برا هر خاکی گفتم خشک شد و یکیش شد کویر لوت و آتیش گرفت از دردم.
کاش شما آدما هم یه روز بفهمید؛ که بابا، بخدا، مَن، تابستون سگ مصب بد درد، از عشقش به این حال روز افتادم.
اصلا.. اصلا حرف رو چه فایده؟ وقتی نمیفهمید، دیگه نمیفهمین. برم به درد دوری خودم، بمیرم و با دماوند درد دل کنم که دلش آتیشه مثل خودم.
باشه که یه روز، تموم شه فاصله ها.
1شهریورم، دقیقا دو ماه و یک روز از رفتن معشوق زیبای روی من، بهار| دلداده ی آواره، تابستان.
دختر هم درد و هم ج*ن*س تابستون، زینب گرگین
لطفا نقدتون رو در یک پیام بفرستید
با تشکر بسیار از همراهی شما عزیزان دل