خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

متروکه نقد خودمونی شعر و دلنوشته | سری اول

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
کیف پول من
22,579
Points
331
با عرض سلام

دلنوشته زیبایی بود پر از رنگ و انرژی ..
بیان و توصیفات قشنگی داشت .. ولی...
بنظر من اسم دلنوشته اگر عوض بشه بهتره چون گمراه کنندست و اولش فکر می‌کنیم که داری با خود تابستان حرف میزنید ..و دوم اینکه شما همه متن را با همین توصیفات و شوری که داره ادامه می‌دادید و وسط حالت شعر نمی‌گرفت بهتر بود البته اینها نظر و نقد بنده هست ..

قلمتون مانا و موفق باشید..🌹🌹
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

عسل کورکور

کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-09
نوشته‌ها
409
کیف پول من
6,965
Points
508
جالبه و قشنگ بود
توصیفات دقیقی داشت آدمی رو مجذوب خودش می‌کرد.
اون حس و حالی که باید به خواننده می‌داد رو داشت و از همه مهم تر این‌که بعضی جاها با این‌که کمی حالت طنز داشت.
جذاب ترش می‌کرد.
خلاصه که قشنگ و زیبا بود قلمت ماندگار صبا جون😃♥️
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

kian.kara

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-09-07
نوشته‌ها
36
کیف پول من
917
Points
44
تو دلنوشته یه دوست دیگه ای گفته بودم, بازم معتقدم اطلاق کلمه نقد به نظراتی که راجع به یه دلنوشته بیان میشه, شاید درست نباشه. به تعداد آدمهایی که دلنوشته مینویسن, ممکنه سبک و سیاق متفاوتی تو متن نوشتاری شون وجود داشته باشه.( ضمن اینکه کی میتونه تعیین کنه که نویسنده اون, در چه شرایط روحی, در کدام جغرافیا, تحت چه شرایط زیستی و اجتماعی, در چه سن و سالی و..با کدام انگیزه اون دلنوشته رو نوشته)
بنظرم میرسه که مخاطب یه دلنوشته یا باهاش همذات پنداری میکنه و خودشو تو اون موقعیت میذاره واصطلاحا میفهمدش...یا اینکه فقط حسشو براساس خوانش اون متن بیان میکنه. اینکه اگر متن دلنوشته چنین میشد و چنان, نظر ما- بعنوان آدمی کاملا متفاوت با نویسنده اون دلنوشته- است و مبنای ارزشگذاری محسوب نمیشه.
پرحرفی کردم ببخشید..و اما نوشته خانم صبا نصیری, دلنشین بود..حس داشت, یه حس واقعی و صمیمی. از این نوشته هایی که تهش لبخند میزنی و تو دلت به نویسنده ش میگی: ..دیوونه..خیلی خوب بود !🌷
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Negin_SH

مدیر تالار تیزر + ناظر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر انجمن
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-06
نوشته‌ها
4,746
کیف پول من
154,208
Points
574
سلام دوستان عزیز
دلنوشته بعدی از صبا نصیری عزیز هستش Saba.N

هوالحق!

نام دلنوشته: تابستون
ژانر: عاشقانه
دلنویس: .@Saba.N صبا نصیری نویسنده انجمن تک رمان.

من معمولا با هر کسی حرف نمی‌زنم. کم حرفم؛ خیلی کم حرف. ولی اگه می‌بینی زیاد از تو می‌گم، یا خیلی ازت می‌نویسم و پاش که میرسه یه کتاب ده جلدی زیر زبونم دارم که ازت تعریف و تمجید کنم، بخاطر اینه که بی‌اندازه دوستت دارم خَرِه!
دوستت دارم چون بودنت و اومدنت انقدری حالمو خوب کرده که من یادم رفته تا قبلِ بودنت، چقدر هر روز دلم می‌خواست که بمیرم! اکثر شبا... بعضی صبحا... راستش فقط به تموم کردن این زندگی سیاه و سفید تکراری فکر می‌کردم. به قطع کردن رگ و ریشه‌ی این درختای مُرده و بی‌روحِ کهنه‌ی زندگیم. که یهو سر و کله‌ی زیادی قشنگت پیدات شد. معجزه شدی برای این من! برای این زندگیِ وایساده ل*ب پرتگاه که منتظر یه هل کوچیک بود... اومدی و شکستی هر چی که طلسم بد بود...
شب بودم، تاریک بودم،
اومدی و نور شدی!
سرد بودم، بد بودم،
اومدی و برام گرمی شدی!
اومدی و رنگ پاشیدی به قلبم، به روح و تنم...
ماهِ شبم شدی،
آفتابِ صبحم شدی.
پاییز بودم، زرد بودم،
تابستونِ د*اغِ من شدی!
همونقدر تازه، گرم و پر از میوه‌های قشنگ و خوشمزه...
بی‌رحم‌ترین غمم بودی؛ اما الان...
روشن‌ترین دل‌گرمیمی...
اومدنت مثل بهار بود... مثلِ فروردین. همونقدر تازه و خوشگل و سبز... نو کرد منِ خاک گرفته‌ی بدِ اخمو رو...
دیدمت و قلبم از هر طرف شکوفه زد.
می‌رقصیدم...‌ میخندیدم تو بهارِ بودنت...
بهانه‌م تو بودی و حالا پروانه شده بودم...
اومدی،‌ موندگار شدی و حالا حال و هوای این قلب و زندگی؛ خیلی تابستونه...
گرمه، مثلِ پشتم به تو...
خوشمزه‌س مثل لبای تو...
و دیدنی، مثل چشمای دیوونه‌کننده‌ت!
بعد می‌خوای دوستت نداشته باشم؟
وقتی شدی نبض دوباره‌ی این تن و روح دوباره‌ی این زندگی... می‌خوای قدرِ خستگی‌های آخر شبات، شب بیداریات، غر زدنات، دلخوریات، نخوامت؟!
مگه میشه اصلا؟
شاید تو بتونی کسی که وقتی افتاده بودی، اون باعث شد دوباره از روی زمین بلند بشی و کمکت کرد رو فراموش کنی، شاید منم بتونم؛
ولی ابداً تویی که دوباره سبزم کردی و باعث شدی باز جوونه بزنم و امید داشته باشم به ادامه رو هرگز...
مَردِ من منو ببین...
اگه می‌خونی منو... اگه می‌بینی این پیامو... باید بگم که:
کار از دلخوشی و تابستون و دلخواه و دلدار گذشته، شما همه قلبِ من شدی!

برای نقد تا جمعه فرصت دارید🌹
باز هم دلنوشته به قلم صبا جان(:
مگه میشه از من این دختر یک متنی رو بخونم و خوشم نیاد؟
مثل همیشه محشر و پر از احساس😭
حقیقتا من خودم از این دلنوشتشون خیلی خوشم اومد مثل تمام نوشته‌های دیگشون 🙂
موفق باشی صبا جانم💓
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
سلام خدمت عزیزان اهل ادبیات🌹
دلنوشته بعدی با موضوع زندگی از Ayli جان هست

به نام خدا♡
موضوع دلنوشته: زندگی
نویسنده: Ayli
سلام جان دل ازت خیلی دلگیرم.
من و تو سال‌هاست کنار همدیگه هستیم. تو من رو از بین چند کتاب دیگه انتخاب کردی و خواستی که من برای تو باشم. منم با کمال میل پذیرفتم و تا آخر عمرم پیشتم. اما تو دیگه مثل قبل نیستی! سرعت خوندنت بالا رفته و انقدر تند ورقم می‌زنی که تمام برگ‌هام درد گرفته! اصلا می‌دونی از کجا شروع شد؟! از زمانی که کتاب تینا رو خوندی... بی‌خبر از برگ‌های نم زده و قصه تلخش از روی جلد بنفش رنگش قضاوتش کردی و فکر کردی اون از من خوشکل‌تره. اتفاقا اون روز داشتم با کتاب تینا درد و دل می‌کردم اونم همین مشکل رو داشت. انگار همه همینجورن! بدون اینکه کتاب خودشون رو تا آخر بخونن حسرت کتاب‌های نخونده بقیه رو می‌خورن. از من به تو نصیحت من رو مثل قبل از آشنایی با تینا با حوصله و عشق بخون. برگ‌هام رو نوازش کن و با آواز روی نوشته‌هام دست بکش. تو حسرت کتابی که دوست نداشتی رو نخور. چون روز خلقتت خدا هزاران کتاب مقابلت گذاشته و تو آگاهانه من رو انتخاب کردی، من رو بهت نشون داد و تو پسندیدی. حتما کتاب تینا با سلیقه تو جور نبوده که انتخابش نکردی. درسته شاید بعضی صفحه‌هاتم زیادی تلخ باشه اما خب باور کن همه کتاب‌ها همینن. اگر همه قصه شیرین بود که تو هیجانی برای پایانش نداشتی! بیا و دست از حسادت و چشم هم چشمی با تینا و داستانش بردار. بیا دوباره دست همو بگیریم و سفر کنیم بین تلخ و شیرین‌های من، با عشق قدم بزنیم و برسیم به صفحه آخرم، من و تو فقط یکبار باهم همراه و هم‌سفریم پس چه خوبه که بجای ریختن دونه حسرت بین ورقه‌هام گل رز بزاری تا هم من خوشبو شم هم کتاب تو گلستون شه.
از طرف همراه همیشگی تو کتاب زندگی♡

لطفا تا سه شنبه نقدتون رو در یک پیام بفرستید 🌹❤️
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
سلام خدمت عزیزان اهل ادبیات🌹
دلنوشته بعدی با موضوع زندگی از Ayli جان هست

به نام خدا♡
موضوع دلنوشته: زندگی
نویسنده: Ayli
سلام جان دل ازت خیلی دلگیرم.
من و تو سال‌هاست کنار همدیگه هستیم. تو من رو از بین چند کتاب دیگه انتخاب کردی و خواستی که من برای تو باشم. منم با کمال میل پذیرفتم و تا آخر عمرم پیشتم. اما تو دیگه مثل قبل نیستی! سرعت خوندنت بالا رفته و انقدر تند ورقم می‌زنی که تمام برگ‌هام درد گرفته! اصلا می‌دونی از کجا شروع شد؟! از زمانی که کتاب تینا رو خوندی... بی‌خبر از برگ‌های نم زده و قصه تلخش از روی جلد بنفش رنگش قضاوتش کردی و فکر کردی اون از من خوشکل‌تره. اتفاقا اون روز داشتم با کتاب تینا درد و دل می‌کردم اونم همین مشکل رو داشت. انگار همه همینجورن! بدون اینکه کتاب خودشون رو تا آخر بخونن حسرت کتاب‌های نخونده بقیه رو می‌خورن. از من به تو نصیحت من رو مثل قبل از آشنایی با تینا با حوصله و عشق بخون. برگ‌هام رو نوازش کن و با آواز روی نوشته‌هام دست بکش. تو حسرت کتابی که دوست نداشتی رو نخور. چون روز خلقتت خدا هزاران کتاب مقابلت گذاشته و تو آگاهانه من رو انتخاب کردی، من رو بهت نشون داد و تو پسندیدی. حتما کتاب تینا با سلیقه تو جور نبوده که انتخابش نکردی. درسته شاید بعضی صفحه‌هاتم زیادی تلخ باشه اما خب باور کن همه کتاب‌ها همینن. اگر همه قصه شیرین بود که تو هیجانی برای پایانش نداشتی! بیا و دست از حسادت و چشم هم چشمی با تینا و داستانش بردار. بیا دوباره دست همو بگیریم و سفر کنیم بین تلخ و شیرین‌های من، با عشق قدم بزنیم و برسیم به صفحه آخرم، من و تو فقط یکبار باهم همراه و هم‌سفریم پس چه خوبه که بجای ریختن دونه حسرت بین ورقه‌هام گل رز بزاری تا هم من خوشبو شم هم کتاب تو گلستون شه.
از طرف همراه همیشگی تو کتاب زندگی♡

لطفا تا سه شنبه نقدتون رو در یک پیام بفرستید 🌹❤️
این دلنوشته رو من خیلی دوستش داشتم، کلا سبک بیان و صمیمیتش برام دلنشین بود
جان بخشی به کتاب به دلنوشته جذابیت داده👌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

عسل کورکور

کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-09
نوشته‌ها
409
کیف پول من
6,965
Points
508
سلام خدمت عزیزان اهل ادبیات🌹
دلنوشته بعدی با موضوع زندگی از Ayli جان هست

به نام خدا♡
موضوع دلنوشته: زندگی
نویسنده: Ayli
سلام جان دل ازت خیلی دلگیرم.
من و تو سال‌هاست کنار همدیگه هستیم. تو من رو از بین چند کتاب دیگه انتخاب کردی و خواستی که من برای تو باشم. منم با کمال میل پذیرفتم و تا آخر عمرم پیشتم. اما تو دیگه مثل قبل نیستی! سرعت خوندنت بالا رفته و انقدر تند ورقم می‌زنی که تمام برگ‌هام درد گرفته! اصلا می‌دونی از کجا شروع شد؟! از زمانی که کتاب تینا رو خوندی... بی‌خبر از برگ‌های نم زده و قصه تلخش از روی جلد بنفش رنگش قضاوتش کردی و فکر کردی اون از من خوشکل‌تره. اتفاقا اون روز داشتم با کتاب تینا درد و دل می‌کردم اونم همین مشکل رو داشت. انگار همه همینجورن! بدون اینکه کتاب خودشون رو تا آخر بخونن حسرت کتاب‌های نخونده بقیه رو می‌خورن. از من به تو نصیحت من رو مثل قبل از آشنایی با تینا با حوصله و عشق بخون. برگ‌هام رو نوازش کن و با آواز روی نوشته‌هام دست بکش. تو حسرت کتابی که دوست نداشتی رو نخور. چون روز خلقتت خدا هزاران کتاب مقابلت گذاشته و تو آگاهانه من رو انتخاب کردی، من رو بهت نشون داد و تو پسندیدی. حتما کتاب تینا با سلیقه تو جور نبوده که انتخابش نکردی. درسته شاید بعضی صفحه‌هاتم زیادی تلخ باشه اما خب باور کن همه کتاب‌ها همینن. اگر همه قصه شیرین بود که تو هیجانی برای پایانش نداشتی! بیا و دست از حسادت و چشم هم چشمی با تینا و داستانش بردار. بیا دوباره دست همو بگیریم و سفر کنیم بین تلخ و شیرین‌های من، با عشق قدم بزنیم و برسیم به صفحه آخرم، من و تو فقط یکبار باهم همراه و هم‌سفریم پس چه خوبه که بجای ریختن دونه حسرت بین ورقه‌هام گل رز بزاری تا هم من خوشبو شم هم کتاب تو گلستون شه.
از طرف همراه همیشگی تو کتاب زندگی♡

لطفا تا سه شنبه نقدتون رو در یک پیام بفرستید 🌹❤️
قشنگ بود و جالب.
میشد حس کرد کلمات رو و حال خیلی ها و حرف خیلی ها همینه.
جالب بود خیلی قشنگ با کلمات بازی کردی. اون حسی که تووی نوشتن باید رو منتقل کرد و همین قشنگ ترش کرد
به قول زهرا جون سبک بیان خوبی داشتی.
موفق باشی و مؤید!♥️🌸
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Ocean Girl

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-30
نوشته‌ها
46
کیف پول من
1,662
Points
84
سلام خدمت عزیزان اهل ادبیات🌹
دلنوشته بعدی با موضوع زندگی از Ayli جان هست

به نام خدا♡
موضوع دلنوشته: زندگی
نویسنده: Ayli
سلام جان دل ازت خیلی دلگیرم.
من و تو سال‌هاست کنار همدیگه هستیم. تو من رو از بین چند کتاب دیگه انتخاب کردی و خواستی که من برای تو باشم. منم با کمال میل پذیرفتم و تا آخر عمرم پیشتم. اما تو دیگه مثل قبل نیستی! سرعت خوندنت بالا رفته و انقدر تند ورقم می‌زنی که تمام برگ‌هام درد گرفته! اصلا می‌دونی از کجا شروع شد؟! از زمانی که کتاب تینا رو خوندی... بی‌خبر از برگ‌های نم زده و قصه تلخش از روی جلد بنفش رنگش قضاوتش کردی و فکر کردی اون از من خوشکل‌تره. اتفاقا اون روز داشتم با کتاب تینا درد و دل می‌کردم اونم همین مشکل رو داشت. انگار همه همینجورن! بدون اینکه کتاب خودشون رو تا آخر بخونن حسرت کتاب‌های نخونده بقیه رو می‌خورن. از من به تو نصیحت من رو مثل قبل از آشنایی با تینا با حوصله و عشق بخون. برگ‌هام رو نوازش کن و با آواز روی نوشته‌هام دست بکش. تو حسرت کتابی که دوست نداشتی رو نخور. چون روز خلقتت خدا هزاران کتاب مقابلت گذاشته و تو آگاهانه من رو انتخاب کردی، من رو بهت نشون داد و تو پسندیدی. حتما کتاب تینا با سلیقه تو جور نبوده که انتخابش نکردی. درسته شاید بعضی صفحه‌هاتم زیادی تلخ باشه اما خب باور کن همه کتاب‌ها همینن. اگر همه قصه شیرین بود که تو هیجانی برای پایانش نداشتی! بیا و دست از حسادت و چشم هم چشمی با تینا و داستانش بردار. بیا دوباره دست همو بگیریم و سفر کنیم بین تلخ و شیرین‌های من، با عشق قدم بزنیم و برسیم به صفحه آخرم، من و تو فقط یکبار باهم همراه و هم‌سفریم پس چه خوبه که بجای ریختن دونه حسرت بین ورقه‌هام گل رز بزاری تا هم من خوشبو شم هم کتاب تو گلستون شه.
از طرف همراه همیشگی تو کتاب زندگی♡

لطفا تا سه شنبه نقدتون رو در یک پیام بفرستید 🌹❤️
دل نوشته تون عالی بود
حال دل ادمای این روزا بود
حس داشت، خاطره داشت، ساده ولی دلنشین بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Negin_SH

مدیر تالار تیزر + ناظر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر انجمن
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-06
نوشته‌ها
4,746
کیف پول من
154,208
Points
574
سلام خدمت عزیزان اهل ادبیات🌹
دلنوشته بعدی با موضوع زندگی از Ayli جان هست

به نام خدا♡
موضوع دلنوشته: زندگی
نویسنده: Ayli
سلام جان دل ازت خیلی دلگیرم.
من و تو سال‌هاست کنار همدیگه هستیم. تو من رو از بین چند کتاب دیگه انتخاب کردی و خواستی که من برای تو باشم. منم با کمال میل پذیرفتم و تا آخر عمرم پیشتم. اما تو دیگه مثل قبل نیستی! سرعت خوندنت بالا رفته و انقدر تند ورقم می‌زنی که تمام برگ‌هام درد گرفته! اصلا می‌دونی از کجا شروع شد؟! از زمانی که کتاب تینا رو خوندی... بی‌خبر از برگ‌های نم زده و قصه تلخش از روی جلد بنفش رنگش قضاوتش کردی و فکر کردی اون از من خوشکل‌تره. اتفاقا اون روز داشتم با کتاب تینا درد و دل می‌کردم اونم همین مشکل رو داشت. انگار همه همینجورن! بدون اینکه کتاب خودشون رو تا آخر بخونن حسرت کتاب‌های نخونده بقیه رو می‌خورن. از من به تو نصیحت من رو مثل قبل از آشنایی با تینا با حوصله و عشق بخون. برگ‌هام رو نوازش کن و با آواز روی نوشته‌هام دست بکش. تو حسرت کتابی که دوست نداشتی رو نخور. چون روز خلقتت خدا هزاران کتاب مقابلت گذاشته و تو آگاهانه من رو انتخاب کردی، من رو بهت نشون داد و تو پسندیدی. حتما کتاب تینا با سلیقه تو جور نبوده که انتخابش نکردی. درسته شاید بعضی صفحه‌هاتم زیادی تلخ باشه اما خب باور کن همه کتاب‌ها همینن. اگر همه قصه شیرین بود که تو هیجانی برای پایانش نداشتی! بیا و دست از حسادت و چشم هم چشمی با تینا و داستانش بردار. بیا دوباره دست همو بگیریم و سفر کنیم بین تلخ و شیرین‌های من، با عشق قدم بزنیم و برسیم به صفحه آخرم، من و تو فقط یکبار باهم همراه و هم‌سفریم پس چه خوبه که بجای ریختن دونه حسرت بین ورقه‌هام گل رز بزاری تا هم من خوشبو شم هم کتاب تو گلستون شه.
از طرف همراه همیشگی تو کتاب زندگی♡

لطفا تا سه شنبه نقدتون رو در یک پیام بفرستید 🌹❤️
دلنوشتشون فوق‌العاده بود(:💓
احساساتشون رو درباره زندگی خیلی قشنگ توصیف کردن
خودم به شخصه خیلی خوشم اومد از دلنوشتشون
واقعا زیبا بود
موفق باشن (: 🌸
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
کیف پول من
22,579
Points
331
سلام خدمت عزیزان اهل ادبیات🌹
دلنوشته بعدی با موضوع زندگی از Ayli جان هست

به نام خدا♡
موضوع دلنوشته: زندگی
نویسنده: Ayli
سلام جان دل ازت خیلی دلگیرم.
من و تو سال‌هاست کنار همدیگه هستیم. تو من رو از بین چند کتاب دیگه انتخاب کردی و خواستی که من برای تو باشم. منم با کمال میل پذیرفتم و تا آخر عمرم پیشتم. اما تو دیگه مثل قبل نیستی! سرعت خوندنت بالا رفته و انقدر تند ورقم می‌زنی که تمام برگ‌هام درد گرفته! اصلا می‌دونی از کجا شروع شد؟! از زمانی که کتاب تینا رو خوندی... بی‌خبر از برگ‌های نم زده و قصه تلخش از روی جلد بنفش رنگش قضاوتش کردی و فکر کردی اون از من خوشکل‌تره. اتفاقا اون روز داشتم با کتاب تینا درد و دل می‌کردم اونم همین مشکل رو داشت. انگار همه همینجورن! بدون اینکه کتاب خودشون رو تا آخر بخونن حسرت کتاب‌های نخونده بقیه رو می‌خورن. از من به تو نصیحت من رو مثل قبل از آشنایی با تینا با حوصله و عشق بخون. برگ‌هام رو نوازش کن و با آواز روی نوشته‌هام دست بکش. تو حسرت کتابی که دوست نداشتی رو نخور. چون روز خلقتت خدا هزاران کتاب مقابلت گذاشته و تو آگاهانه من رو انتخاب کردی، من رو بهت نشون داد و تو پسندیدی. حتما کتاب تینا با سلیقه تو جور نبوده که انتخابش نکردی. درسته شاید بعضی صفحه‌هاتم زیادی تلخ باشه اما خب باور کن همه کتاب‌ها همینن. اگر همه قصه شیرین بود که تو هیجانی برای پایانش نداشتی! بیا و دست از حسادت و چشم هم چشمی با تینا و داستانش بردار. بیا دوباره دست همو بگیریم و سفر کنیم بین تلخ و شیرین‌های من، با عشق قدم بزنیم و برسیم به صفحه آخرم، من و تو فقط یکبار باهم همراه و هم‌سفریم پس چه خوبه که بجای ریختن دونه حسرت بین ورقه‌هام گل رز بزاری تا هم من خوشبو شم هم کتاب تو گلستون شه.
از طرف همراه همیشگی تو کتاب زندگی♡

لطفا تا سه شنبه نقدتون رو در یک پیام بفرستید 🌹❤️
با سلام

دلنوشته خیلی خوبی بود ، آفرین .. خوشم اومد ..زیبا بود..
جان بخشی به کتاب ، کتاب زندگی .. واقعا همینه ..

کمی جای بهتر شدن
و بازی بیشتر با کلمات و متن داشت ..

با آرزوی موفقیت شما 🌹🌹
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا