۱۷۱-
. . .
همش درمورد من بود این غیرممکنِ! یعنی چی واقعاً؟
مثلا یکیش نوشته:
" - ر*اب*طهی نامشروع بانوی المپیکی با تاجر جذاب ایرانی."
یا
" - خبر ازدواج."
" - سفر دو نفره و علاقهی پنهانی!"
یعنی چی این حرفها واقعا؟ من باید از کی پیش کی شکایت کنم؟ لعنتی ها!
داره زندگیم نابود میشه.. بغ کرده به گوشی فرشته نگاه دوختم.
برگشتم و تیز ماهان رو نگاه کردم.. ع*و*ضی شک ندارم خودش هم توی پخش این محتوا نقش داشته.
ل*بش به نیمچه لبخندی چاک خورد اما نگاه نکرد.
گوشی رو از فرشته گرفتم و بعد زدن اسمش وارد پیجش شدم.
با دیدن صحفه هنگ کردم.. بیشتر از پنجاه میلیون فالور داشت! همه هم دختر!!!
یه پست از خودش گذاشته بود. عکس از توی کشتی ازش گرفته بودن.. مال چند روز پیش بود. همون موقع توی کشتی دقیقاً.
زیر پستش نوشته بود:
" با خدا باش و پادشاهی کن!"
همین که کامنتها رو دیدم حس کردم فشارم افتاد.
لعنتی ک*ثافت زشت گوریل بیخاصیت خر!
هر چی فحش غیره بلد بودم بهش نسبت دادم.
انگار که میبینه و به عکسش چشم غره رفتم. حرصی شدم از دست دخترایی که هر کدوم بیشتر از صد تا پیام با مضنون قربونت برم عشقمی فداتبشم و بیا خودم زنت بشم. بیا پادشاه قصههای من باش و زندگی من به بودنت خوشه و... .
خونم به جوش اومد و زیر پست دختری که قربون صدقهاش رفته بود. و نوشته بود:
" - دورت بگردم من، آخه تو چرا انقدر کیوتی فداتشم من! عشقم نفسم.
حرصی نوشتم.
- آخه این کجاش جذابِ که قربون صدقهش میری؟ ببین چقدر زشته!
البته قبلش یه پیج فیک ساختم که مشکلی پیش نیاد.
فرشته با اون معروفیتش میاومد این رو میگفت دیگه بدتر میشد!
یعنی فقط کافی بود من پیام بدم تا فحشها ردیف بشه. پوکر نگاهشون کردم. حالا انگار میبینن!
همون دختره که زیر پیامش ریپ زدم اومد پیوی.
با تمسخری که از جملهاش میبارید گفت:
- نه گلم تو خوشگلی با اون قیافهت.
یه استیکر کم میبینمت هم فرستاد.
سریع نوشتم:
- مگه قیافهی من رو دیدی که میگی؟ حرف حقِ عزیزم.
زیاد طول نکشید که نوشت با استیکری که انگار داره بهت پوزخند میزنه.
- والا بلکه گور باشی و جذابیت ماهانم رو نبینی!
من تو رو ماهانت رو تیکه تیکه میکنم انتر خر.
- به هر حال که به پای حمید فدایی و مایکل مورونه که نمیرسه!
سریع تایپ کرد اول متنش هم یه پوکر اضافه کرد و گفت:
- شینیم بینیم باو! حمید فدایی و مایکل که درمقابل این بشر مالی نیست، قربونش برم انقدر جذابه بچم.
حرصی شدم و نزدیک بود گوشی رو بزنم به جایی.
ریز ریز خندیدنهای فرشته هم روی مخم بود.
زیر دندونهای کلید شده آروم رو به فرشته گفتم:
- فرشته نرو رو اعصابم.
واسه دختره تایپ کردم.
- عزیزم نظرها متفاوتِ، تو بمون پای ماهان جونت تا بیاد بگیرتت.
هعی رو کشیده فرستاد و نوشت:
- تا کسایی مثل خانومی کریمی هستن ما که هیچیم.
خودم رو زدم به اون در و گفتم:
- چطور مگه؟
سوالی پرسید:
- نشنیدی مگه خبرها رو؟
موقعیت رو عالی دیدم و گفتم:
- چرا اما خیلیها گفتن شایعهس حتی خودِ خانوم کریمی و آقای رستاد!
جیغ رو کشیده فرستاد و با استیکر ناباور گفت:
- راست میگی؟
آرهای براش تایپ کردم. دیگه جواب نداد. حتی سین هم نکرد.
#غوغای_سرنوشت
#عسل_کورکور
#انجمن_تک_رمان
. . .
همش درمورد من بود این غیرممکنِ! یعنی چی واقعاً؟
مثلا یکیش نوشته:
" - ر*اب*طهی نامشروع بانوی المپیکی با تاجر جذاب ایرانی."
یا
" - خبر ازدواج."
" - سفر دو نفره و علاقهی پنهانی!"
یعنی چی این حرفها واقعا؟ من باید از کی پیش کی شکایت کنم؟ لعنتی ها!
داره زندگیم نابود میشه.. بغ کرده به گوشی فرشته نگاه دوختم.
برگشتم و تیز ماهان رو نگاه کردم.. ع*و*ضی شک ندارم خودش هم توی پخش این محتوا نقش داشته.
ل*بش به نیمچه لبخندی چاک خورد اما نگاه نکرد.
گوشی رو از فرشته گرفتم و بعد زدن اسمش وارد پیجش شدم.
با دیدن صحفه هنگ کردم.. بیشتر از پنجاه میلیون فالور داشت! همه هم دختر!!!
یه پست از خودش گذاشته بود. عکس از توی کشتی ازش گرفته بودن.. مال چند روز پیش بود. همون موقع توی کشتی دقیقاً.
زیر پستش نوشته بود:
" با خدا باش و پادشاهی کن!"
همین که کامنتها رو دیدم حس کردم فشارم افتاد.
لعنتی ک*ثافت زشت گوریل بیخاصیت خر!
هر چی فحش غیره بلد بودم بهش نسبت دادم.
انگار که میبینه و به عکسش چشم غره رفتم. حرصی شدم از دست دخترایی که هر کدوم بیشتر از صد تا پیام با مضنون قربونت برم عشقمی فداتبشم و بیا خودم زنت بشم. بیا پادشاه قصههای من باش و زندگی من به بودنت خوشه و... .
خونم به جوش اومد و زیر پست دختری که قربون صدقهاش رفته بود. و نوشته بود:
" - دورت بگردم من، آخه تو چرا انقدر کیوتی فداتشم من! عشقم نفسم.
حرصی نوشتم.
- آخه این کجاش جذابِ که قربون صدقهش میری؟ ببین چقدر زشته!
البته قبلش یه پیج فیک ساختم که مشکلی پیش نیاد.
فرشته با اون معروفیتش میاومد این رو میگفت دیگه بدتر میشد!
یعنی فقط کافی بود من پیام بدم تا فحشها ردیف بشه. پوکر نگاهشون کردم. حالا انگار میبینن!
همون دختره که زیر پیامش ریپ زدم اومد پیوی.
با تمسخری که از جملهاش میبارید گفت:
- نه گلم تو خوشگلی با اون قیافهت.
یه استیکر کم میبینمت هم فرستاد.
سریع نوشتم:
- مگه قیافهی من رو دیدی که میگی؟ حرف حقِ عزیزم.
زیاد طول نکشید که نوشت با استیکری که انگار داره بهت پوزخند میزنه.
- والا بلکه گور باشی و جذابیت ماهانم رو نبینی!
من تو رو ماهانت رو تیکه تیکه میکنم انتر خر.
- به هر حال که به پای حمید فدایی و مایکل مورونه که نمیرسه!
سریع تایپ کرد اول متنش هم یه پوکر اضافه کرد و گفت:
- شینیم بینیم باو! حمید فدایی و مایکل که درمقابل این بشر مالی نیست، قربونش برم انقدر جذابه بچم.
حرصی شدم و نزدیک بود گوشی رو بزنم به جایی.
ریز ریز خندیدنهای فرشته هم روی مخم بود.
زیر دندونهای کلید شده آروم رو به فرشته گفتم:
- فرشته نرو رو اعصابم.
واسه دختره تایپ کردم.
- عزیزم نظرها متفاوتِ، تو بمون پای ماهان جونت تا بیاد بگیرتت.
هعی رو کشیده فرستاد و نوشت:
- تا کسایی مثل خانومی کریمی هستن ما که هیچیم.
خودم رو زدم به اون در و گفتم:
- چطور مگه؟
سوالی پرسید:
- نشنیدی مگه خبرها رو؟
موقعیت رو عالی دیدم و گفتم:
- چرا اما خیلیها گفتن شایعهس حتی خودِ خانوم کریمی و آقای رستاد!
جیغ رو کشیده فرستاد و با استیکر ناباور گفت:
- راست میگی؟
آرهای براش تایپ کردم. دیگه جواب نداد. حتی سین هم نکرد.
کد:
۱۷۱-
. . .
همش درمورد من بود این غیرممکنِ! یعنی چی واقعاً؟
مثلا یکیش نوشته:
" - ر*اب*طهی نامشروع بانوی المپیکی با تاجر جذاب ایرانی."
یا
" - خبر ازدواج."
" - سفر دو نفره و علاقهی پنهانی!"
یعنی چی این حرفها واقعا؟ من باید از کی پیش کی شکایت کنم؟ لعنتی ها!
داره زندگیم نابود میشه.. بغ کرده به گوشی فرشته نگاه دوختم.
برگشتم و تیز ماهان رو نگاه کردم.. ع*و*ضی شک ندارم خودش هم توی پخش این محتوا نقش داشته.
ل*بش به نیمچه لبخندی چاک خورد اما نگاه نکرد.
گوشی رو از فرشته گرفتم و بعد زدن اسمش وارد پیجش شدم.
با دیدن صحفه هنگ کردم.. بیشتر از پنجاه میلیون فالور داشت! همه هم دختر!!!
یه پست از خودش گذاشته بود. عکس از توی کشتی ازش گرفته بودن.. مال چند روز پیش بود. همون موقع توی کشتی دقیقاً.
زیر پستش نوشته بود:
" با خدا باش و پادشاهی کن!"
همین که کامنتها رو دیدم حس کردم فشارم افتاد.
لعنتی ک*ثافت زشت گوریل بیخاصیت خر!
هر چی فحش غیره بلد بودم بهش نسبت دادم.
انگار که میبینه و به عکسش چشم غره رفتم. حرصی شدم از دست دخترایی که هر کدوم بیشتر از صد تا پیام با مضنون قربونت برم عشقمی فداتبشم و بیا خودم زنت بشم. بیا پادشاه قصههای من باش و زندگی من به بودنت خوشه و... .
خونم به جوش اومد و زیر پست دختری که قربون صدقهاش رفته بود. و نوشته بود:
" - دورت بگردم من، آخه تو چرا انقدر کیوتی فداتشم من! عشقم نفسم.
حرصی نوشتم.
- آخه این کجاش جذابِ که قربون صدقهش میری؟ ببین چقدر زشته!
البته قبلش یه پیج فیک ساختم که مشکلی پیش نیاد.
فرشته با اون معروفیتش میاومد این رو میگفت دیگه بدتر میشد!
یعنی فقط کافی بود من پیام بدم تا فحشها ردیف بشه. پوکر نگاهشون کردم. حالا انگار میبینن!
همون دختره که زیر پیامش ریپ زدم اومد پیوی.
با تمسخری که از جملهاش میبارید گفت:
- نه گلم تو خوشگلی با اون قیافهت.
یه استیکر کم میبینمت هم فرستاد.
سریع نوشتم:
- مگه قیافهی من رو دیدی که میگی؟ حرف حقِ عزیزم.
زیاد طول نکشید که نوشت با استیکری که انگار داره بهت پوزخند میزنه.
- والا بلکه گور باشی و جذابیت ماهانم رو نبینی!
من تو رو ماهانت رو تیکه تیکه میکنم انتر خر.
- به هر حال که به پای حمید فدایی و مایکل مورونه که نمیرسه!
سریع تایپ کرد اول متنش هم یه پوکر اضافه کرد و گفت:
- شینیم بینیم باو! حمید فدایی و مایکل که درمقابل این بشر مالی نیست، قربونش برم انقدر جذابه بچم.
حرصی شدم و نزدیک بود گوشی رو بزنم به جایی.
ریز ریز خندیدنهای فرشته هم روی مخم بود.
زیر دندونهای کلید شده آروم رو به فرشته گفتم:
- فرشته نرو رو اعصابم.
واسه دختره تایپ کردم.
- عزیزم نظرها متفاوتِ، تو بمون پای ماهان جونت تا بیاد بگیرتت.
هعی رو کشیده فرستاد و نوشت:
- تا کسایی مثل خانومی کریمی هستن ما که هیچیم.
خودم رو زدم به اون در و گفتم:
- چطور مگه؟
سوالی پرسید:
- نشنیدی مگه خبرها رو؟
موقعیت رو عالی دیدم و گفتم:
- چرا اما خیلیها گفتن شایعهس حتی خودِ خانوم کریمی و آقای رستاد!
جیغ رو کشیده فرستاد و با استیکر ناباور گفت:
- راست میگی؟
آرهای براش تایپ کردم. دیگه جواب نداد. حتی سین هم نکرد.
#عسل_کورکور
#انجمن_تک_رمان