...جمع کرده بود، گویا براي چیزي بی قراري
میکرد. آن طرف اتاق، در چوبی قرار داشت، همان دري که وقتی براي اولین بار باز شد، پشتش پر از آجر بود. کورالین سعی میکرد به آن خیره نشود. بیرون از پنجره، فقط مه دیده میشد این همان لحظه بود. لحظه حقیقت زمان باز شدن.
#کورالین
#نیل_گیمن
#ملینا_نامور
#محمد_بختیاری