Usage for hash tag: سارینا

ساعت تک رمان

  1. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...باشد. هراس دارم از این‌که مانند اسباب‌بازی‌ای که در دوران کودکی‌ام نتوانستم داشته‌ باشم بشوی. گر الان آن را به من بدهند؛ دیگر شور و شوقی برایش ندارم و حسی به آن عروسک نخواهم داشت. می‌ترسم روزی بیایی که قلبم سنگ شده باشد و نسبت به تو بی‌حس شود. #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا #انجمن_تک_رمان
  2. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...بتپد، درد نیست! درد آن است که رفته باشد؛ اما قلب دیوانه‌ات هم‌چنان برای قاتل خودش بتپد. این‌که از دل بی‌قرار تو نداند و بی‌توجهی کند ستم نیست! ستم آن است که از رنج‌های قلبت باخبر باشد؛ اما بدون ذره‌ای دلرحمی رویش پا بگذارد و از دیده محو شود. #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا #انجمن_تک_رمان
  3. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    گاهی، با خود فکر می‌کنم اگر از این دنیای نحس می‌رفتم چه؟ ذره‌ای ناراحتی در قلب یخ‌زده‌ات به‌وجود می‌آمد؟ دلتنگی‌ای که من دارم را تو نیز داشتی؟ آن‌گاه حست به من عوض میشد و به دیدنم می‌آمدی؟ آری شاید با مرگ خود می‌توانستم قلب خاموش تو را بیدار کنم! #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا #انجمن_تک_رمان
  4. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...از چشمان خیس من نچکد؛ اما با قلبی که به دست تو تکه تکه شده، چه کنم؟ همه نقابی از ج*ن*س شادی که بر صورتم زده‌ام را می‌بینند؛ اما تو و من به خوبی می‌دانیم این فقط یک نقاب است و به آیینه‌ی درون س*ی*نه‌ام سنگ پرتاب می‌شود و هر دقیقه بیشتر ترک برمی‌دارد. #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا...
  5. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...باد بهاری سپردم؛ اما با دفتر قلبم که در هر صفحه‌اش یاد و نام تو حک شده است، چه کنم؟ با کدام پاک‌کن می‌توانم پاکش کنم؟ با کدام خودکار می‌توانم رویش را خط بکشم و خاطرات جدیدی را بنویسم؟ هرچه فکر می‌کنم درنمیابم چگونه تو را از دل پریشانم خارج کنم. #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا #انجمن_تک_رمان
  6. .Sarina.

    درحال تایپ رمان شکست جادو | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...بود؛ اما پدر او؟ پوزخند دیگری روی ل*ب‌های سرخش نشست. به یاد دارد قاتل پدرش ماریای هفت ساله بود. به خودش آمد که چشم‌هایش مانند چاه آب پر شده‌اند. با آستین حریر لباس هم‌رنگ موهایش چشم‌های دریایی‌اش را پاک کرد. باید فکری‌ می‌کرد. اوضاع نمی‌توانست این‌طور بماند. #شکست_جادو #سارینا #انجمن_تک_رمان
  7. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...قلبی که دلیل تپیدنش، نام زیبای توست، چه کنم؟ با خاطراتی که در گوشه به گوشه‌ی قلبم حک شده‌اند چیکار کنم؟ چگونه تو که در قلب غم‌زده‌ام نشسته‌ای را بیرون کنم؟ چگونه به قلبی که عاشقی کردن را با تو یاد گرفت، بفهمانم عشقش از سم نیز برایش کشنده‌تر است؟ #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا...
  8. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...تو ساحره‌ای بودی که مغزم را نیز تسخیر کرده است. تو بودی که هرگاه مغزم درگیر بود، نوازش‌وار بر سرم می‌کشیدی و تکرار می‌کردی: - نگران نباش، همه‌چیز درست خواهد شد! حال که خودت دلیل به پا شدن این هرج و مرج در قلبم شده‌ای، چه کسی مغزم را سامان می‌دهد؟ #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا...
  9. .Sarina.

    کامل شده قلبم باور نمی‌کند | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...انتظار هستم. از این وضعیت به ستوه آمده‌ام. بیا و حال قلبم را بهتر کن. می‌ترسم از غم نبودنت، از تپش بایستد و دیگر عاشقی نباشد که از تو بنویسد و کل دنیایش تو باشی. می‌ترسم عذاب‌ وجدان رهایت نکند و قطره‌های اشکت، تیری در قلب خاموش و بی‌جان من شوند. #دلنوشته‌ی_قلبم_باور_نمی‌کند #سارینا...
  10. .Sarina.

    درحال تایپ رمان شکست جادو | سارینا الماسی کاربر انجمن تک رمان

    ...او را می‌دیدند. برایش مهم نبود غرور چه حسی‌ست و چگونه باید آن را حفظ کند؛ تنها برایش جسمی مهم بود که دیگر قلبی در س*ی*نه‌اش نمی‌تپید. صدای بغض‌آلود دخترانه‌ای، کنار گوشش گفت: - بیدار نمی‌شه جیمز، هرچی صداش می‌زنم جوابم رو نمی‌ده.... چرا چشم‌هاش رو باز نمی‌کنه؟ #شکست_جادو #سارینا #انجمن_تک_رمان
بالا