#❦ققنوس_آتش❦
#پارت_149
لیوان آ*بجو را روی میز میگذارد و با شگفتی به آزراء خیره میشود.
- نگفته بودی فرانسوی رو عین ز*ب*ون مادری بلدی؟
آزراء سرش را بالا میکشد و آخرین لقمه را در دهانش میگذارد، دستش مشت شدهاش را پهلوی دهانش میگیرد و وقتی که کاملاً غذا را قورت داده؛ جام آ*بجو را برمیدارد و ل*ب...