Usage for hash tag: ققنوس_آتش

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_177 - خیلی خب آروم باش، حالا به من بگو چه اتفاقی افتاده که ناراحتت کرده؟ سوزان پتو را روی سرش کشیده و با هق‌هق در جواب دارک زمزمه می‌کند: - اتفاق خیلی وقته افتاده برایان، این حقیقت که تک‌وتنها شدم و هیچ‌کسی رو ندارم رو نمی‌تونم با سرسختیم و غرورم پنهان کنم، من هم آدمم؛ من هم...
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_176 *** صدایش را از درون راهرو می‌شنود. - ققنوس آتش کو؟ مگه نیرو نفرستادی مراقبش باشن پس چه گوهی خوردن؟ اون چرا باید زخمی برگرده؟ - قربان؛ من هم نمی‌دونم چی شده، ایشون تنها برگشتن و هیچ کسی همراهشون نبود. و صدای باز شدن درب اتاقش. دارک وقتی چشمان بسته‌ی سوزان را می‌بیند ساکت...
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_175 - که به من مربوط نیست آره؟ باشه؛ می‌خوام بفهمم چه مشکلی برات پیش میاد اگه بفهمن تو پسر اربابی؟! و راه رفتن را در پیش می‌گیرد. دارک پوزخندی بر لبانش می‌نشاند و قبل از آن‌که میا از اتاق خارج شود می‌گوید: - می‌دونی اگه ققنوس بودنش رو فاکتور بگیریم فرق تو با سوزان چی میشه؟...
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_174 ارباب نیم نگاهی به دارک می‌اندازد و در خطاب به میا ل*ب می‌زند: - دوست ندارم کسی خبردار بشه که دارک پسر منه و الان تو هم خبر داری، اگه کسی بفهمه بی‌شک تو گفتی و تو می‌دونی مجازاتت چیه! میا برگه‌ها را روی زانوهایش گذاشته و دست راستش را روی قلبش می‌گذارد. - من به کسی نمی‌گم،...
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_173 *** نفسش را از اعماق وجودش محکم به بیرون می‌راند، شاید حق با پدرش بود اما اکنون زیادی دیر است و نمی‌توان با ربکا در دنیای مردگان ارتباط برقرار کرد. حال آن ورد را از کجا پیدا کند؟ دارک آرنجش را به میز تکیه زده و چشمانش را با کف دست‌هایش می‌پوشاند، نفس‌هایش را یکی پس از...
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_172 - یعنی می‌خوای بگی باز یه چیزی این وسط وجود داره که مربوط به منه و ازش بی‌خبرم؟ نیشخندی بر لبان نوکس که دست به س*ی*نه روبه‌روی سوزان ایستاده‌، نقش می‌بندد و او را به شدت کلافه می‌کند. - فکر می‌کردم دیگه همه توی جهان پیشگویی رو شنیده باشن! هنوز پاسخی دریافت نکرده بود که در...
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_171 *** - پرومتئوس! با شنیدن صدایی پشت سرش سریع صاف شده و سمت صدا برمی‌گردد که پسرکی با استایل پیراهن سفید و شلوار نخی، دست به جیب و سیگار به ل*ب جلوی او ایستاده. چهارشانه، رگ‌های ب*ر*جسته و دور بازویش نشان از قدرت عضلانی او می‌دهد اما سوزان با نیرویی که دارد خود را از کسی...
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_170 - مگه بهت نگفتم این‌طوری داخل نشو فریال؟! نفس‌نفس زدن‌های ناشی از دویدن چند لحظه پیشش را منظم می‌کند تا بتواند سخن بگوید. کمرش را صاف و سرش را بالا می‌آورد، در چشمان خشمگین پسرک خیره می‌شود و قبل از آن‌که به دلیل قانون‌شکنی سرش را از گ*ردنش جدا کند، ل*ب می‌زند: - اما...
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_169 - به حال من خیلی فرق می‌کنه بدونم با کسی میرم مأموریت که کار بلده و من رو به کشتن نمی‌ده! کسی که بتونه از من محافظت کنه. نگاه منفورش را حواله چهره‌ی پسرکی تقریباً بیست ساله می‌اندازد. کنج ل*بش شیطنت‌وار بالا می‌آید و چشم ریز می‌کند. - به دارک گفته بودم اگه به دردم نخورید...
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_168 - منظورت چیه؟ سوزان از دارک روی برمی‌گرداند و در حالی که نگاهش به پنج نفری که در حال آماده شدن هستند و قرار است در این مأموریت همراه او باشند دوخته شده است ادامه می‌دهد: - قبلاً باجنبه‌تر بودی! پوزخندی که می‌زند کاملاً غیر ارادی‌ست! ولی خب؛ همان بهتر که سوزان به جهت...
بالا