#❦ققنوس_آتش❦
#پارت_57
با سر و صدایی که در اتاق پیچیده است هوشیار میشود اما چشم باز نمیکند. صداها واضح نیست! بیخیال از زمان و مکان به طرفی میغلتد که از روی تخت پرت میشود کف زمین!
آه گویان دستی به روی سرامیکهای کف زمین میزند که سردیشان به ب*دن آزراء منتقل میشود. سرش را که بلند میکند...