Usage for hash tag: ققنوس_آتش

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_187 چشمانش را بست و آرام به واسطه‌ی تنفس عمیق، هوای مطبوع سالن را وارد ریه‌هایش کرد. هرچه بیشتر تلاش می‌کرد ققنوس آتش را در دستان خود داشته باشد، انگار از طبقه‌ی بلندتری می‌پرید و عزت نفس خود را جلوی خویش از دست می‌داد. خودش را سرزنش می‌کرد و به‌خاطر احساس ضعفی که جلوی دخترک...
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_186 قصد خروج دارند که سوزان با دیدن خنجر کنار درب، از حرکت می‌ایستد. چرا آن را برنداشته؟ یک قدم دیگر به جلو برمی‌دارد و موقعیت را سریع آنالیز می‌کند. به‌خاطر خودش هم که شده آن دخترک را امروز این‌جا رها نخواهد کرد. دارک آن‌چنان از آن‌ها دور نیست اما مقداری فاصله دارد که...
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_185 سخنی نمی‌گوید و حرکت می‌کند. سوزان خنجر کوچک خود را کنار درب می‌اندازد و بدون سخنی با آیسلا از آن‌جا دور می‌شود. دارک جلوی یکی از درب‌ها توقف می‌کند، کلیدی از درون جیبش بیرون کشیده و به محض باز کردن درب؛ سوزان با گرفتن یقه‌ی پشت لباسش درون مشت خود، او را به عقب کشیده و...
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_184 اما همان لحظه آسانسور می‌ایستد و با باز شدن دربش از راهرو‌ای با بیش از سی اتاق رونمایی می‌کند. سوزان نفس عمیقی می‌کشد و با زبان؛ لبان خشکیده‌اش را تَر می‌کند، سخنش را کوتاه کرده و از آسانسور خارج می‌شود. - حالا متوجه شدی که همه جا لازم نیست کلک و حیله سوار کنی؟ بعضی وقتا...
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_183 با وجود این که جلوتر از دارک ایستاده اما می‌تواند نگاه‌های زیر چشمی‌اش را که باعث گر گرفتگی پو*ست صورتش شده بود، حس کند. اوه لعنتی! چرا چشم از او نمی‌رباید؟ طرز نگاهش انگار به ب*دن او جریانی از حس ناخوشایند را تزریق می‌کرد. شاید اگر این طلسم روی اعصابش اثر نگذاشته بود،...
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_182 در فکر خود فرو رفته بود که ماشین می‌ایستد. نگاهی به ساختمان عظیم مقابلش می‌اندازد و به آرامی از ماشین پیاده می‌شود. سوزان خودش را می‌کشت هم نمی‌توانست پدرش را پیدا کند چون به قدری دور بود که شهر به آن بزرگی از جایی که او ایستاده، خیلی کوچک دیده میشد. با حس سنگینی نگاه...
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_181 ‌از آینه‌ی وسط به چهره‌ی عبوس و دست به س*ی*نه‌ی سوزان که از پنجره‌ی عقب ماشین به بیرون خیره شده است؛ نگاهی می‌اندازد. آب دهانش را قورت می‌دهد و به امید بهبود وضعیت ل*ب به سخن باز می‌کند: - چرا این‌طوری می‌کنی سوزان؟ من و تو که باهم خوب بودیم. - خ*را*ب کردی برایان، گند زدی به...
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_180 - نه! چرا همچین فکری می‌کنی؟ از شدت برافروختگی شروع به لرزش می‌کند، دست‌های مشت شده‌اش به همراه صدایش می‌لرزند و از میان دندان‌های کلید شده‌اش می‌غرد: - به من دروغ نگو! بابای من کجاست؟ - دروغ؟ میگم من نمی‌دونم. - می‌دونی! - اگه این‌طوری فکر می‌کنی خب ثابتش کن! ناگهان...
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_179 با صدای فریادی که از حیاط سازمان به گوش می‌رسد، همه‌ی وزرا، ارباب و دارک را به بیرون از ساختمان دعوت می‌کند. سوزان نگهبان درب ورودی را محکم به زمین کوبیده و با صاف شدن کمرش، بلد اسم دارک را عربده می‌زند: - دارک، کدوم گوری بیا بیرون. فاصله‌ی میان ساختمان تا درب ورودی را...
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    #❦ققنوس_آتش❦ #پارت_178 این دختر است یا... گلدان؟ شاخه‌های دور دستانش پیچ و تاب خورده و درون موهای طلایی‌اش فرو رفته‌اند؛ حال، غنچه‌های نیمه‌باز روی موهایش، بیشتر به چشم می‌آمدند. لباسش، در حقیقت یک تور نازک مزین به گلبرگ‌های نیلوفر آلپ بود که زیبایی‌اش، چشم بیننده را نوازش می‌کرد؛ سبز، همچون...
بالا