Usage for hash tag: Mona❦

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...اضطراری در آمده و این را می‌توان از الکتریسیته‌ی در درون دست‌هایش فهمید. از ب*غ*ل خود جدا و سرش را بلند می‌کند، دستانش را با زور از روی چشمانش کنار می‌دهد. - چی شده آزراء؟ آزراء موهایی که روی پیشانی‌اش ریخته بود را کنار می‌زند و با ناله می‌گوید: - این طبیعیه بابا؟ #ققنوس_آتش #Mona❦...
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...تو اون شب کذایی ما خیلی چیزها رو از دست دادیم آندریاس!! دخترم، همسرم، همسرت، لئون و کاترینا! فقط بخاطر آزراء، به لئون و کاترینا حق می‌دادم ها! بچه‌شون بود از خود عزیز‌تر ولی…من بعضی وقت‌ها عذاب وجدان می‌گیرم که چرا اجازه دادم خانواده‌ ما هم تو اون مأموریت باشن! #ققنوس_آتش #Mona❦...
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...آندریاس و آزراء با یک ماشین آمدند، حال باید چه بکند؟ همان لحظه ساموئل می‌رسد و دست روی شانه آندریاس می‌گذارد و نفس‌نفس زنان که نشانه دویدن کل راه است می‌گوید: - چرا این‌قدر نگرانی شاید رفتن باهم چایی بخورن! - من دخترم رو می‌شناسم ساموئل، حتماً یک اتفاقی افتاده. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...ساموئل می‌زند. پایش را از روی میز پایین می‌اندازد و با لبخندی که نشانه «یافتم!» است می‌گوید: - گفتی اون لباس رو آدلیر خریده بود؟ - اره. بشکنی می‌زند و ادامه می‌دهد: - عالی، می‌خواست بره اسکاتلند درسته؟ با آدلیر بفرستش، چند وقتی رو خوش باشه اعصابش هم خوب میشه!! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...جلو می‌آید و یک دست روی شانه آندریاس و دستی دیگر روی میز می‌گذارد تا تعادلش حفظ شود و سرش را سمت آندریاس خم می‌کند. - یعنی چی؟ درست حرف بزن ببینم؟ آندریاس دستان خود را روی صورتش می‌کشد و می‌گوید: - یعنی الان بی‌خبر‌بی‌خبر هم نیست! و به چشم‌های ساموئل خیره می‌شود. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...- من توی این اتاق احساس خیلی راحت‌تری نسبت به اون اتاق پر نور شما دارم، انگار فقط می‌خواید خورشید رو تماشا کنید. آندریاس یاد دیر آمدن دیشب دخترک می‌افتد، آزراء توضیح مختصری داده بود اما از کنجکاوی آندریاس کم نکرده بود. برای همین می‌پرسد: - امم خب دیشب چی شد؟ #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...خستگی میلی به بلند شدن ندارد اما مجبور است. وقتی نگاهی به ساعت می‌اندازد از شدت تعجب سریع می‌نشیند. «۱۲:۳۰» چقدر خوابیده است! دیشب کلی به پدرش توضیح داده است تا گذاشته پا در خانه بگذارد. آزراء نه دختر اهل پا*ر*تی بود نه اهل گشت و گذار شبانه! برای همین جای تعجب بود. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...راستش را بخواهید آزراء دو دل بود. نکند چیزی در شربت باشد؟ دست خودش نیست یکی از ویژگی‌های آزراء سخت اعتماد کردن است. اما چاره‌ای ندارد بی‌ادب که نیست! - خب آقای... . - کلاین هستم، دنیل کلاین. - بله آقای کلاین عمه شما دقیقاً چطوری بود؟ اصلأ ققنوس بودن به چه معنیه؟ #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...خوبی حس کند. همین‌طوری که به حیاط زیبا چشم دوخته، وارد سالن می‌شوند و از در اتاق نشیمن هم عبور می‌کنند که زن و مرد میان‌سالی را می‌بیند. روی مبل نشسته و منتظرند. آدلیر جلو می‌رود و دست می‌دهد. - سلام بابا، سلام مامان. ¹· حالت درونی، حس خوبی که فضا وارد ازراء کرد. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...باشی. آزراء به جلو خیره می‌شود. دیگر دختر بچه یا پسر بچه‌ای نیست که تماشاشیش کند. ناگهان آدلیر می‌گوید: - ساعت رو ببین. آزراء نگاهی به ساعت می‌اندازد. «۰۰:۰۰» -هیچ وقت برام این ساعت خاص نبود. -چرا؟ -همین‌طوری ¹-ویژگی زنان آلفا را میتوانید در گوگل جستجو و بخوانید #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
بالا