Usage for hash tag: Mona❦

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...برام کشیدی! دارک جلوی راه آزراء سد می‌شود و اجازه قدم از قدم برداشتن را نمی‌دهد. - من شرفم رو میذارم وسط! - که؟ - که هیچ صدمه‌ای بهت نخوره! امشب که اومدی خونه‌ام!! می‌داند که وقتی از شرف اسم می‌برد یعنی حتماً عملی می‌کند اما این را نمی‌داند که برود یا ن! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...اشک‌هایش را پاک می‌کند. - چی برات عجیبه؟ دارک روی نیمکت پارک می‌نشیند و آهی سر می‌دهد. - به طرز مریض واری از گریه دخترا ل*ذت میبرم! رز اخم‌هایش را در هم می‌کوبد و کنارش دست به س*ی*نه می‌نشیند که دارک جمله‌اش را کامل می‌کند. - اما از دیدن گریه تو حس بدی بهم منتقل شد. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...- تو اجازه نداری بری باید بمونی چون من میگم. کمی چشم روی هم می‌گذارد، واقعاً دیگر نمی‌تواند خود را تحمل کند، از تک به تک حرف‌های ساموئل قلبش شکست. درست که عضو سازمان نباشد اما او بیست‌و‌پنج سال با آنها زندگی کرده است! چطور می‌تواند این‌قدر بی‌رحمانه عمل کند! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...و می‌گوید: - خوب شد اومدی رز! برات مأموریت داشتیم‌. رز دست در جیب می‌کند و نقابش را روی میز ساموئل می‌گذارد، با حالت خنثی‌‌ی خاصی سخن می‌گوید: - دیگه قرار نیست خبری از مأموریت باشه! ساموئل نگاهی به نقاب دایره‌ای شکلش که در حالت غیرفعال بود می‌اندازد. - منظورت چیه! #ققنوس_آتش #Mona❦...
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...اما هیچ تلاشی نکردی! لئون اخم می‌کند و به حالت اول برمی‌گردد. - واقعاً این‌طور فکر می‌کنی؟ - یعنی این‌طور نیست؟ - معلومه که نیست! من سراغ تو رو از ساموئل هم گرفتم اما اون بهم گفت که کشته شدی! چشم‌هایش گرد می‌شوند و با تعجب می‌پرسد: - ساموئل بهت گفت من کشته شدم!؟ #ققنوس_آتش #Mona❦...
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...اشکالی نداره! حبسش نکن که بعداً بد میذاره تو کاسه‌ات! آندریاس با تعجب ل*ب می‌زند: - منظورت چیه؟ - ژاکلین ققنوس آتشه! - اولاً ژاکلین نه و آزراء! دومن این چه ربطی داره؟ لئون اخمی به آندریاس می‌اندازد! دختر خودش است و به آندریاس مربوط نیست که او چه صدایش می‌کند. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...حلقه می‌چرخاند، هنوز فکر می‌کند که مستی‌اش رفع نشده. - ما هیچ وقت جنازه‌شونو پیدا نکردیم، تو چطوری میری دیدنش؟ رز زیر خنده می‌زند و می‌گوید: - چون نمرده! زنده‌اس! می‌خوای بیا بریم دیدنش؟ - معلومه که میام! و بدون فوت‌وقت کفش‌هایش را می‌پوشد و با رز همراه می‌شود. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌خواهد از خانه خارج شود که آندریاس می‌گوید: - آدلارد! میشه باهاش حرف بزنی؟ آدلارد نگاه خسته‌ای به آندریاس می‌اندازد و با دردمندی ل*ب می‌زند: - لطفاً بمونه برای چند روز دیگه! من امشب هم خیلی خستم هم اون توی حال خودش نیست! راهش را در پیش می‌گیرد و خارج می‌شود‌. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...مانند وزنه‌ای سبک بلند می‌کند و محکم به زمین می‌کوبد. - منو می‌خواستی تیغ بزنی! من خودم همین‌جا کبابت می‌کنم بچه سوسول! تا دیگه هوس دختر بچه پولدار نکنی! وقتی که می‌خواهد خم شود و مشت‌هایش را حواله آن دو کند آندریاس جلو می‌آید و با لحنی خشن ل*ب می‌زند: - تمومش کن! #ققنوس_آتش #Mona❦...
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...شرارت از سر و صورتش می‌باره، دخترا عاطفی هستن اما این رو نگاه! مطمئنی می‌خوای تیغش بزنی؟ دستش را محکم از چنگ او در می‌کشد و در حالی که با فاصله زیاد به دنبال رز راه می‌افتد می‌گوید: - آره! نگاش کن مشخصه بچه پولداره! و بدون توجه به حرف رفیقش با رز همراه می‌شود. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
بالا