Usage for hash tag: زری

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...نمی‌افتد را نگاه می‌کند خسته شده است. به جنونِ کم و گاهی راضی نمی‌شود دلش یک جنونِ آنی و همیشگی می‌خواهد از مرگِ تدریجی و مثل یک مرده‌ی متحرک بودن بسیار بی‌زار است دلش خواب دوازده یا بیست و چهار ساعتی نمی‌خواهد او هوسِ خوابِ ابدی کرده است و امیدی در دل خسته‌اش ندارد. #جنونِ_آنی #زری...
  2. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...خونی که خود ریخته است و بوی انتقام می‌دهد. او در بند اسارت بیماری‌ای به نام جنون است. جنونی که او را وادار می‌کند تا کاری کند دیگران برای حماقتی که کرده‌اند، تقاص پس دهند! تقاصی که به قیمت جانشان تمام می‌شود. زندگیشان با حماقت شروع می‌شود و با اسلحه به پایان می‌رسد. #جنون_آنی #حکم_گناه #زری
  3. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...حینی که فندک را در جیبش می‌گذارد اطراف را آنالیز می‌کند و مردمک چشمانش را به سوی صورتِ مارک سوق می‌دهد و می‌گوید: - تنهایِ تنها! مارک لبخند غمگینی گوشه‌ی لبانش طرح می‌بندد در حینی که یک کام سنگین از سیگارش می‌گیرد ل*ب می‌زند: - دوست داری کنارم بشین! آب جو سرد می‌خوری؟ #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  4. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...- پدر و مادرم مرده‌ان! اشکی از گوشه‌ی چشمانش می‌چکد و صورتش را قلقلک می‌دهد، دستش را به سوی صورتش می‌برد و ردِ پایِ اشک را از صورتش پاک می‌کند. دسته‌ی دربِ ماشین را می‌گیرد و می‌کشد. گویی در سر می‌پروراند که در کافه‌ای دنج در همین حوالی شهر برود تا شاید اندکی آرام شود! #حکم_گناه #زری...
  5. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...بوده! پس این پول رو قبول کن داداش! مارک در‌حالی‌که کُتش را می‌پوشد و یقه‌اش را می‌گیرد و اندکی تکانش می‌دهد تا صاف شود. وین بلر پول را در کشوی میز می‌گذارد و ل*ب می‌زند: - درسته، اما خیلی شبیه کویینی! هم چهره‌ت هم هیکلت و رفتارهات! اصلاً با پدرت هیچ تفاوتی نداری پسر! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  6. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...اما آدرس جایی که زندگی می‌کنه رو بلدم! مارک در‌حالی‌که شقیقه‌اش را ماساژ می‌دهد می‌گوید: - آدرس رو برام روی کاغذ بنویس، گوشی ندارم گوشیم خونه‌ی لوکینگ جا مونده! وین بلر سری به نشانه‌ی تائید تکان می‌دهد و در‌حالی‌که تافت را بر روی موهایِ مارک می‌زند می‌گوید: - حتماً! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  7. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...برسم! با این حرفِ مارک، مرد با دو چشمانی که از شدت تعجب اندازه دو توپ تنیس شده است به او خیره می‌شود و می‌گوید: - گروگان؟ برای چی؟ مارک زبان بر ل*ب می‌کشد و در‌حالی‌که با انگشتانش بازی می‌کند ل*ب می‌گشاید: - نمی‌دونم اون مرد کی بود، اما این‌جور که مشخصه دشمن خانوادمه! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  8. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌گشاید ادامه می‌دهد: - من یه کار خیلی مهم برام پیش اومده بعداً بهت زنگ می‌زنم! لوکینگ نیشخندی می‌زند و در‌حالی‌که بر روی صندلی راک می‌نشیند می‌گوید: - باشه، بای! استیو تماس را قطع می‌کند و دافنی را در آ*غ*و*ش می‌گیرد و روبه پرستارها می‌گوید: - لطفاً کمک، مورد اورژانسیه! #حکم_گناه #زری...
  9. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...جون؟ دافنی را هُل می‌دهد، ناگهان سر دافنی به گوشه‌ی دیوار می‌خورد و دافنی پخش زمین می‌شود. جکی با دیدن این صح*نه تعادلش را از دست می‌دهد و نمی‌تواند جلوی خشم خود را بگیرد و سیلی‌ای محکم به صورتِ استیو می‌زند و صدایِ هق‌هقِ گریه‌هایِ جکی سکوت حکم‌فرمای خانه را می‌شکند. #حکم_گناه #زری...
  10. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...مانده است و ابروانش همچنان از شدت خشم در هم گره خورده است، ترجیح می‌دهد سکوت کند و تا می‌آید از کنار جکی رد شود، جکی بازوانِ مردانه‌ی او را اسیر دست‌های ظریف و زنانه خود می‌کند و بلندتر از قبل فریاد می‌زند: - من چند دقیقه پیش ازت سئوال پرسیدم، نمی‌خوای یه جواب بهم بدی؟ #حکم_گناه #زری...
بالا