Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...ضمنا شماره‌ی نادیا رو که داری هروقت خواستی حرکت کنی بهش خبر بده، الانم باید برگردم عمارت ممکنه شک کنن نیستم، باز درد سر میشه برام. این رو گفت و سریع از خونه زد بیرون؛ تیرداد دوربین گوشیش رو قطع کرد و از پشت کمد اومد بیرون و به خودش گفت: - چه ماجرا‌های جالبی! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...با ترس گفت: - نه سیروس نزن، من‌امشب می‌خوام با زنم از ایران برم و دیگه هیچ وقت برنمی‌گردم هیچ وقت. سیروس ماشه رو کشید، همین لحظه هاتف از توی یکی از اتاق‌ها بیرون اومد و گفت: - سیروس خان حیفه گلوله حرومش کنی، بیا این‌جا رو ببین بساط یک مرگ با شکوه فراهمه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...به هم و دلم عجیب هوای مامان و بابام رو کرده بود که فقط می‌تونستم با گریه کردن آروم بشم، پس قاب عکس رو به خودم فشردم و از ته دل زجه زدم. هرچی بغض توی گلوم جمع کرده بودم تبدیل به اشک شد و قطره قطره چکید صورتم رو خیس کرد ان‌قدر درد کشیدم که خدا هم ریخت بهم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...شدن محموله‌ی سیروس موقع معامله و درست انجام ندادنِ معامله و ترس آدم دزدیدن واسه قاچاق اعضاش داشته باشم همش در تلاطمم، هـعـی! کاشکی یک روز همه این کار‌ها رو بشه کنار گذاشت و با عشق و آرامش زندگی کرد یک زندگی بدون هیچ کدوم از این تنش‌ها و کار‌های حال به هم زن. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...ندیدم، پرنده از پنجره پرید بیرون مگه نه؟ لورا گفت: - چطور درو باز کردی آلین؟ - با سنجاقِ موهام! حالا زود برین و برگردین تا سروکله‌ی میلا پیدا نشده. رو بهش گفتم: - دمت گرم! و با لورا از خونه رفتیم بیرون و به سرعت دویدیم سمت همون خونه‌ایی که چندشب پیش رفتیم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...من نگفتی؟ - فکر نمی‌کردم لازم باشه. - خودم اول این فکر رو کردم ولی گفتم شاید اینطور نباشه! - خب همه چی از اونجایی شروع شد که مامان بابام باهم ازدواج کردن و جلال فکر کرد بابام عمداً جلال و مامانم رو از هم جدا کرده از همون موقع کینه به دل گرفت و نابودمون کرد! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...فعلا کاری با من ندارین میرم و چند ساعت دیگه بر می‌گردم‌. - واجبه؟! - تو مثل این‌که هیچ جوره با کسی راه نمی‌ای‌ها همیشه این مدلی هستی؟ ملودی اخمی کرد و گفت: - به نادیا می‌گم سوپ بیاره برات! خوردی برو یک ساعت دیگه این‌جا باش. این رو گفت و رفت از اتاق بیرون! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...ولی من به هر طریقی شده میرم! حالا می‌بینی. - خیلی خب ساغر حالا داد نزن، من باهات می‌ام ولی اگه اتفاقی افتاد.... -‌ای بابا می‌گم همه چی گر*دنِ من. - خیلی خب‌امشب که میلا از خونه رفت بیرون تا قبل از برگشتنش با هماهنگیِ دخترا میریم و سریع برمی‌گردیم! - خوبه. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...هاتف با یادآوری خاطرات و اتفاقات گذشته‌ش با دریا، قطره اشکی از چشماش سر خورد که سریع پاکش کرد. اون خیلی عاشق دریا بود اما دریا عاشق ثروت سیروس شد و به عشقش پشت پا زد. این بزرگ‌ترین کینه‌ای بود که هاتف از دریا به دل گرفته بود و قسم خورده بود نابودش کنه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...یا به پلیس لوش داده بود یا با افشین کلی اعضاء و مواد دزدیده بودن از اونجا! با این‌که سیروس قبلاً به دریا اعتماد داشت اما هرگز به جز هاتف و ملودی از انبار‌های موادش و اعضاء و چیز‌های مهم دیگه به کسی چیزی نمی‌گفت و اجازه نمی‌داد کسی تا عمق کارهاش نفوذ کنه. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
بالا