Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...مردم ساخته شده با پول گوشت و خون استخون‌شون، اگه‌یه تبر تو یکی از دیوار‌های اینجا بخوره مطمئناً تنها چیزی که ازش میریزه بیرون خون مردمه!‌امان از حروم خوری و ذات کثیف واقعاً هرچیزی رو میشه پاک کرد الا ذات کثیف رو. ابویونا و سیروس رو باید به دُم سگ بست! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...از پشت سر اون گرجیه نزدیکش شدم و خودم رو انداختم روش و تفنگ رو محکم کشیدم از دستش ولی اون زورش دو برابرِ من بود افتاد روم و تفنگ رو از دستم گرفت و تا خواست پاشه با لگد زدم وسط پاش که افتاد رو زمین دوباره تفنگ رو از دستش چنگ زدم اما اون زودتر تفنگ رو کشید. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...داستان چیه. - ببخشید میلا به خدا من قصد بدی نداشتم. - قصد بدی نداشتی ولی با مخفی کاریت همه رو تو خطر انداختی! آلین سرش رو با شرمندگی پایین انداخت اما‌یهو مثل اینکه چیزی یادش بیاد گفت: - آ‌ها راستی، اسم اون پسری که می‌خواستن نجاتش ب*دن فکر می‌کنم رازمیک بود! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...رفت بیرون و رو به ما گفت: - نبینم صداتون دیگه در بیاد‌ها! و بعد در رو بست و رفت جلو نشست و راه افتاد. لورا خطاب به رازمیک گفت: - چیز دیگه‌ای نمونده به مرز برسیم زود باش‌یه فکری کن دیگه من دارم دق می‌کنم. رازمیک به جفتمون نگاه کرد و یک لبخند مرموز زد! ! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...گفتم و رفتم سمت ماشین که دیدم هاتف، تیرداد رو به حرف گرفته همینکه چشمش بهم افتاد گفت: - خب دیگه برین موفق باشین! مشکوک نگاهش کردم و بدون حرفی نشستم تو ماشین تیرداد هم با بقیه‌ی بادیگاردامون سوار شد و بعد از این‌که دستم رو برای هاتف تکون دادم راه افتادیم! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...چندتا پرستار اومدن تو سالن و با دیدن دکتر و ساحل با تعجب منو نگاه کردن و یکی شون فریاد زد بگیریدش و افتاد دنبالم، سریع رفتم توی سالن و بدون جلب توجه خیلی ریلکس چند قدم آهسته برداشتم و آخرین شاخه گلِ توی سبد رو دادم دست یک دختر بچه و به سرعت برق دویدم بیرون! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...و با دیدن جسد افشین حالش بد شده بیهوش شده. - چه بعدش اومده باشه چه قبلش اومده باشه ما مطمئن نیستیم اگه دیده باشه و بخواد به پلیس لومون بده برامون خیلی بد میشه پس تا قبل از اینکه به هوش بیاد و بندازدمون تو هچل پاشو برو بیمارستان کارش رو تموم کن! - چشم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...خودت و کل ناموست رو اسیر دست گرجی‌ها می‌کنه، سگ صفت! و بعد از این با جراتی که تو خودم سراغ داشتم یک تف گنده پرت کردم تو صورتش! مر*تیکه با عصبانیت یک نگاه برزخی بهم انداخت و یک مشت محکم کوبید تو صورتم که خون از دماغ و دهنم رونه شد و درد عمیقی پیچید تو صورتم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...اون‌وقت اون می‌خواست به حریمم نزدیک بشه و این‌ها همش بخاطر اون دریای نطفه نجس بود. ‌امشب دیگه نمی‌ذارم از دستم قِصِر در ره، ‌امشب جونش رو با عذاب می‌گیرم باید تقاص کل کار‌هایی که باهامون کرد رو پس بده من ازش نمی‌گذرم باید سزای کارهاش رو با خونِش جبران کنه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...ذره ذره کشته می‌شدم تو خودم. همین لحظه اون شخص خودش رو به من رسوند و گفت: - فکر کردی می‌ذاشتم بلایی سرت بیاد؟ با شنیدن صدای تیرداد از خوشحالی شدت اشک‌هام بیشتر شد، تیرداد تو تاریکی دستش رو روی تخت کشید و با لمس دستاش طناب رو از مچ دست‌ها و پاهام باز کرد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
بالا