...من یکی نمیتونی فرار کنی!
رازمیک نگاهی بهم انداخت و با ناراحتی گفت:
- خیلی نامردی ساغر، خیلی!
اشکهام سرازیر شد و گفتم:
- گوشتِ لورا زیر دندونشون بود من نمیتونستم مخالفت کنم!
لوکاس با اسلحهش رازمیک رو هل داد و رو به من گفت:
- خفه شین راه بیوفتین جفتتون!
#ققنوس_نحس
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان