...به پشت گ*ردنش مالوند. بهطور چندشانهی ل*بش رو با دندون گ*از گرفت و با خنده گفت:
- آخ که نمیدونی چهقدر دوسِت دارم جانانم.
با این حرفش ناگهان به سمتش حمله کردم و سیلی محکمی توی صورتش زدم و با داد گفتم:
- تو غلط میکنی همچین غلطی رو با من بکنی بیشرف!
#رمان_جانان_من_باش
#شکوفه_فدیعمی
#انجمن_رمان_تک