Usage for hash tag: زینب_گرگین

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...را در اغوش می کشم و بر مو های کم پشت سفیدش ب*و*سِه ای عمیق می نشانم : - کافیه قربونت برم! من اینجام... پی نوشت :بَله، سروان اینجاست 😎تازه بازی شروع شده... سروان تشدید قبا کرده اماده است همه جانبه جز و ولز اون بیشعور رو در بیاره 😂💔اخ که چقد حال اومدم #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می گذارم و به طرفش خم می شوم : - چی میگی عمو؟ نمی فهمم عمویی؟ دستش را به دیوار می گیرد و بی جان تکیه اش را به دیوار می دهد و سر می خورد. به زور نفس نفس می زند تا زمزمه کند: - می کشمت! می خندم و با لَب گزیدنی اتاق را ترک می کنم. بله، به من میگن یاس بختیاری! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...خواهد از پا درم بیاورد و ورزش کردنم با خوردنم یکسان نمی شود. نگاه زیر زیرکی ام به ناحیه ای که شکم ان الف بچه قرار گرفته می چرخد. سیکس پک لعنتی اش بار دیگر مقابلم زنده می شود. چطوری انقدر زیبا ماهیچه های پو*ستِ سفیدش روی یکدیگر قرار گرفته بودند؟ #ادامه_دارد #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...کردم... دلم لَک زده برای خونه ی خلوت و دنج مون. خدایا، گرچند حس می کنم اگه کل چهارده معصوم وصد و بیست و چهار هزار پیامبرت رو به صف بکشم راه خلاصی وجود نداره اما کمکم کن... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان طفلک دخترم دیگه به اینجاش رسیده. :/ من چکنم با اون هار ز*ب*ون نفهم که دست رد بهش...
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...: - اتفاقا داشتی حوصلم رو سَر می بردی، حرف مفیدی هم که نمیزنی. جدی در نگاهش خیره می شوم و با لبخند شانه بالا می دهم : - پس ماشه رو بکش! و او می کشد. کمی پاهایم سست می شود و نگاهم نا مطمعن... #ادامه_دارد کلا از قدیم گفتن دوتا شیر تو یه پادشاهی نمیگنجن😂 #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...لحظه، رد شدن یه شوک عمیق از کل تنم رو حس می کنم. من کی همچین کاری کردم؟ نگاه متعجبم روی مهراد می چرخه که بفهمم قضیه چیه اما با دیدن نگاه پر از خشم و خط و نشون کشیدن مهراد تازه دوهزاری دستم میاد. چشمم روشن! #ادامه_دارد دلم می خواد دختری ع*و*ضی رو خفه کنم 🙂🔪🔪🔪 #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...که توی قفلش باز می‌کنه و من رو به داخل اتاق بیست متری هول میده. نگاه شوکه‌ام را به چشمای سرخش میدم، نمی‌فهمم چی ان قدر بهمش ریخته... - صدات در بیاد خفه‌ات می‌کنم یاس! اهسته پلک می‌زنم و با بسته شدن محکم در فلزی و پیچش صداش تو اتاق پلکم می‌پره... #ادامه_دارد #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بر هم زدنی داغی لَب هایش تا مغز سرم را می‌سوزاند. چشم هایم گرد می‌شود و با تمام توان او را عقب هول می‌دهم، با انزجار دستم را روی لَبم می‌کشم و خیسی کثیفش را پاک می‌کنم. ناخواسته جیغ می‌کشم و به مچ خیس شده.ام خیره می‌شوم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_رمان_نویسی_تک_رمان آی آی آی ا*و*ف ا*و*ف ا*و*ف 😂😂
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و با چشم‌های تنگ شده و اخم‌های در هم به اویی که عقب‌عقب می‌رود خیره می‌شوم: - می‌خواهم بهت اسیب برسونم ببینم می‌خواهی چه گلی به سرت بگیری... با یک حرکت تیشرت سفیدم را از سرم بیرون می‌کشم... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_رمان_نویسی_تک_رمان #ادامه_دارد... خدایا من چیکار کنم از دست این دوتا :|
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اصلا برود بمیرد...با دیدن نفس حبس شده‌اش، کمی از سر موضع خود پایین می‌ایم...چشم‌هایم را در کاسه می‌چرخانم و به طرف در می‌روم. - مهراد. صدای فریادم در سالن می‌پیچد و قطعا به پایین رسیده که مهراد ان‌طور سراسیمه از پله‌ها بالا می‌اید. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان الهم العجل الولیک...
بالا