Usage for hash tag: زینب_گرگین

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...باورم نمی شود... ممکن نیست. سرم از هر چیز که انتظار داشتم تهی می شود و زانو هایم خالی می کند تا روی زانو فرود بیایم و با ناباوری دست های لرزانم را به پیشانی ام برسانم. صدای بشاش معصومه سکوت و نگاه خیره وحشتناک بینمان را می شکند. - عمو جان ، در اینجا چه میکنی؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...لَبم را می گزم و در نگاه پر ترسش اهسته پچ می زنم : - باید تماس بگیرم. متفکر و پر از دودلی در نگاهم خیره می شود. #ادامه_دارد زینب نوشت : همه چیز به یه تماس بستگی داره :) یعنی اگه یاس بتونه زنگ بزنه و خودش رو به سروان برسونه حامی باید الفاتحه خودشو بخونه 😂🗿 #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بخش تر بود! تا اینکه این دخترک مزخرف با ان اعتقادات قاجاری اش سر راهم سبز شد و اندکی این اواخر عذاب وجدان دارم... اما بازم به درک! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان زینب نوشت : شماهم حس کردین کم کم داره حساس میشه؟ 😂به ولای علی پاش گیر کنه به قلاب حاجیش می کنم تا دیگه به دخترم توهین نکنه.
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...من هنوز مَست عطر اویم و او می رود... حرفش را تجزیه می‌کنم... کلمه کلمه هجایش می کنم اما هیچ کدام از ضمیر های مبهمش برایم معلوم نمی شود. ان مردک که بود؟ از کدام فکر سخن می گفت؟ باز هم قاطی کرده است! خدا اخر و عاقبت من را با این دیوانه معلوم الحال بخیر کند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...را به دَر می دهم و فقط صدای پر از خشمش رو می شنوم : - چون من هنوز دستور مرگت رو ندادم! تلخ و بی جان لبخند می زنم. او دستور مرگم را نداده! عجب! دستور نداده و به مقدس ترین دارایی هایی من تعرض کرده بود؟ مرگ را چگونه معنی می کند؟ نفس کشیدن برای زنده بودن کافیست؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نفر زنده ی دیگر هم که از ان ماموریت پیدا شود، یک نفر است! اما درد انجاست که سرهنگ می گوید حمایتی برای یافتن یاس نمی تواند بکند! زیرا او معتقد است که حتما تا به حال لو رفته و او را کشته اند... برایش مراسم ختم گرفته اند و سنگ قبر نمادین گذاشته اند. مسخره است! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...پخت و تعریف می کرد... از همه چیز... از شیطنت بچه ها در مسجد تا هنگامی که کوچک ترین عضو محله در قابلمه خالی نذری رفته و ان را شسته است. لبخند محوی می زنم و به سیاهی اجازه می دهم بر بدنم غلبه کند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان و تو چه میدانی درد چیست :) بمیرم برا بچه ام، خدا لعنتت...
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...همان که گفته اند... یک وطن فروش خائن. اما قرار نبود حامی درونم را سَر ببرم... قرار نبود او را قربانی هوسی کنم که از پَس زده شدن دختری نشئت گرفته... حالا چگونه می توانم این اسیب بزرگی که به یاس زده ام را جبران کنم؟ کلافه به موهایم چنگ می اندازم و چشم می بندم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و امدی در این اتاق اتفاق نیوفته) جوان که سرش رو به نشونه ی تایید تکون میده، دستام کلافه توی موهام میره. حس عجیبی تَحریکم می کرد به اتاق برگردم و مطمعن بشم که بهوش میاد اما عقلم شدیدا نقض می کرد! اب دَهانم رو فرو میدم و از دَر اون انباری کذایی فاصله می گیرم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می کنم. سراغ پاهایش می روم و اهسته زیر لَب زمزمه می کنم : - تو راست میگی، من بی شرفم! #ادامه_دارد پی نوشت: دیگه کاری از دست من و مهراد براش بر نمیاد :) حامی می خواد انتقام نامردی که در حقش شده رو از یکی دیگه بگیره! فقط باید دید یاس خودش چند مرده حریفه :( #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
بالا