Usage for hash tag: زینب_گرگین

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...را طبق ماموریتش انجام می داده چه؟ تمامی ان جمله های "قضاوت نکن" مهراد در سرم می پیچد. همه چیز و همه کس... تمام جملات و حرف ها و حرکات در سرم به دوران افتاده... سرم پر شده از هیاهوی رازی که پرده از ان برداشته شده... خدای من! زینب نوشت :اخ دختر ساده ی من :/ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اتاقم می روم. نگاه خیره اش که مرا تا داخل اتاق شدن بدرقه می کند، حس می‌کنم. در اتاق را محکم می بندم و به طرف تختم حرکت می کنم. او یک روانیست، این را باید روزی هزار مرتبه با خودم تکرار کنم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان زینب نوشت : حسود بدبختو ببین 😂اره اره فهمیدیم دلسوز داداشتی 🤦🏼‍♀️😂
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...برایش بهشت شود با کلی حوری بهشتی که پر و پاچه و پستی بلندی هایشان بیرون افتاده. - چیزی میل دارید اقا؟ خیره در نگاهم می ماند : - برو تو اتاقت بعدا صحبت می کنیم. مهراد مشکوک در چهره ی جدی حامی چشم تنگ می کند. خدایا عاقبت من را با این بشر معلوم الحال بخیر کن. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می زنم : - مشکلی نیست اقا، خانم از حمایت برادراش احساس حسادت کرده، یه حس طبیعیه برای خانوم جوانی مثل ایشون. تمام سعی ام را می کنم تا به چشم متعجب و چهره گیج حامی نخندم. به سمت چمدان ها می روم و با برداشتن سه چمدان دوباره به طرف طبقه ی بالا حرکت می‌کنم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...شده دردسرم درست کنی مشکلی نداره. پوکر نگاهم می کند. قدم داخل امده را عقب می رود و محکم در را می بندد. لبخند محوی میزنم و به قراردادم میرسم. اما مگر این یاغی سرکش می گذارد؟ سر و صداهایش می اید که بلند بلند مادام را صدا می زند. جدی جدی جایش در باغ وحش است... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و طرف اتاق مخصوص سیستم‌های خانه می رود. دقایقی بعد صدای موزیک ایتالیایی لایتی فضای سالن پذیرایی پایین را در بر گرفته بود. همزمان با ریتم ب*دن خودم، مادام را تکان می دادم و از قه قه های مادام غرق در لِذت میشدم. پر از شادی فریاد می کشم : - به سلامتی ازادییییی. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می شود. لَب هایم خشک می شود و نفس هایم سنگین. نمی توانم در مقابلش طاقت بیاورم... او یک با تجربه کار کشته است و من یک اماتور نابلد! اهسته لاله گوشم را می بوسد و پچ می زند : - فکر برگشتن رو از سرت بنداز بیرون. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان پی نوشت : نمیشه که همیشه اینجوری باشی لامصب؟ 😂😂
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...تراش زورشون به من نرسیده. مهراد نرم می خندد و اهسته از روی تخت بلند می شود. نگاهم از شلوار زاپ دارش به چهره ی ارامش می چرخد : - پس بهتره غذاتو بخوری. و بعد اهسته با چند قدم عقب گرد دور میزند و از اتاق خارج می شود. پی نوشت : دانلود یک معشوقه ورژن مهراد... 😂 #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...رعیتی قدیم فقط به یه شیوه واحد تر. حقیقت است اما من نمی خواهم به این زودی ها نا امید شوم. نه حالا که با صد دردسر خود را به کابل رسانده ام! از روی پله ها بلند می شوم و با چند گام بلند خود را به داخل خانه می رسانم. تا پای یاس را به ایران نرسانم دست بردار نیستم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می اید را ندارم. - اگه دوباره دستات تنمو نجس کنه باید قید زندگیتو بزنی حامی، مراقب باش این فقط یه تهدید نیست. نرم می خندد. دست هایش اهسته گونه ام را نوازش می کند... سرش کج می شود و اهسته پچ می زند : - انگار تو متوجه نیستی عزیزم، تو تا ابد به مَن محکوم شدی... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
بالا