Usage for hash tag: زینب_گرگین

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اوقات به گونه ای می شود که انگار هویت خود را از یاد برده... نمی دانم، چرا؟ اما این را می دانم که تمام نیرو های مخفی اداره اطلاعات که بیشتر یکسال در یک جایی به ماموریت می روند به این بلا دچار می شوند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان اخرش یه جایی بین این نقش بازی کردناش خودشو گم میکنه 😂
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...به صورت قانونی و شرعی همسر اقای راد هستند و تمام اختیارات از جمله عبور و تردد از کشور محل سکونت باید با اجازه ی اقا انجام بگیره. نگاه ویران سروان حسین پور به عمق جانم می نشیند... این یعنی پیروزی، بدون نیاز به حضور یاس... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان سکوت می کنم که این سکوت منطقی...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بگیر بذار من نفس بکشم. لَبم را به داخل جمع می کنم و یک نگاه به او می اندازم. مثلا خَر شود... کلافه پوف می کشد و دستش را به طرف کراوات ش می برد و ان را تنظیم می کند. نگاهم به سیب بر امده گلوی بلندش می چرخد. لامصب سر و گر*دن خوبی دارد... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان اوفی 😂سیس رو برم...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...تَنش می پیچد. می خواهم بَدنم را نبیند! - فقط باید دنبال توی احمق باشم تا سرتو زیر اب نکنی؟ نکنه فکر کردی اب شش داری؟ هیچ نمی گویم. فقط چهار ماه دیگر تا روز موعود مانده... - نترس چهار ماه دیگه خلاص میشی. سکوت می کند و نمی دانم چرا قلب خودهم از حرفم می شکند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...دارد و مَن همه اش را از بَرم. یاس مثل دریا نیست... امتحانش کرده ام! او هیکلش را برای در دل رفتنش به نمایش نمی گذارد. او تَنش را برای محبوب شدن حراج نمی کند. او قَل*بش را برای برنده بودن کثیف نمی کند. او یاس است! یک دختر با عطر ناب بودن و سادگی های شیرینش... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...را در اغوش می کشم. حامی موبایلش را از جیبش بیرون می کشد و چند ثانیه بعد با گفتن جمله ی " دکتر رو خبر کن" دو باره ان را به جیبش می فرستد و مهراد را نگاه می کند. نمی توانم باور کنم ان نگاه نگران و مشوش راضی شده همچین بلایی سَر مهراد بیاورد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان 🥺مهراد...
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...روی او را ندیده بودم. دستم می لرزد و اهسته به طرف کمر شلوارم می رود تا ان را بیرون بکشم. قصد دارم اصلا به چشم های خون نشسته اش نگاه نکنم. عکس را در میارم و بدون اینکه سرم را بلند کنم به طرفش می گیرم. محکم از دستم می کشد و به طرف بالکن می رود. #ادامه_دارد... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...که ادم زیاده، شما واسه کار دیگه ای زحمت خودتو بزاری بهتره... اخم هایش در هم می رود و میغرد : - بَسه! یه کم شعور حرف زدن داشته باش. پشت چشم نازک می کنم و دست هایم را زیر بغلم می زنم. بیشعور هم خودش است. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان 😂😂😂😂😂خودش بزاره خوبه، یکی دیگه بزاره یاس میشه...
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نشان می دادم... بالشت، یک بوی مَست کننده داشت. انگار برایم لالایی می خواندند. عطر خنکش را به عمق جانم می فرستم و چشم هایم را می بندم. گرمای تخت، تَنم را در خود حل می کند و بوی خاص عطرش برایم لا لایی می خواند. سَرم سنگین است! فقط یک دقیقه می خوابم... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان هعی 🤺
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...گرد شده سر بلند می کنم : - مادر من میخوای تا بچه هم پیش بری؟ عقد دائم کردیم اما تو شناسنامه ننوشتن. زیادی ذوق زده است. اهسته می خندد و با احتیاط می گوید : - بچه هم..؟ عصبی نگاهش می کنم که می خندد و پر از ذوق خیره ام می ماند. خدایا حالا چگونه جمعش کنم؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان 😐😐💣
بالا