خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

مصاحبه با کاراکتر « مصاحبه اختصاصی رمان میقات - ساوان شاهی »

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 353
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Lunika✧

مدیریت کل سایت+مدیر تالار رمان+مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
8,117
کیف پول من
316,310
Points
70,000,463
- سلام رفقای تک رمانی! با سومین قسمت از مصاحبه با کارکترهای رمان‌های در حال تایپ انجمن برگشتیم (نیشخند) مهمان این قسمت کسی نیست جز ساوان شاهی!

IMG_20240713_232741_716.jpg

- خب ساوان عزیز؛ خوشحالم که سومین مصاحبه رو با تو دارم، ممنون که قبول کردی در کنار ما باشی.
+ سلام، ممنون از دعوتت مانیکا. فقط یه کاری کن تهش داستان نشه واسم (خنده)

- سعیم رو می‌کنم! خب، چطوره بریم سراغ سوالات و وقت رو بیشتر از این هدر ندیم؟
+ موافقم، منم باید برم به کارام برسم.
خب، می‌شنوم دختر جون.

- اوه! (خنده) برای اولین سوال می‌خوام ازت بپرسم که حس و نظرت درمورد بلوچ‌ها چیه؟ اصلا باهاشون برخوردی داشتی؟
+ چه‌ سوالی! (خنده) خب، وفاداری بیش از حد به قوم و قبیله‌شون رو دوست دارم اما تندرویشون رو نه! ده سالی میشه زاهدانم، با اکثر باندای قاچاق سوخت واسه رد کردن ج*ن*س‌ها به اون ور، در ارتباطم.

- امیدوارم که پلیس‌ها نریزن این‌جا! (چشمک) خیلی خب، به نظرت منفی‌ترین کاری که تا حالا کردی، چی بوده؟!
+زاهدان واسه‌ امثال من قرق شده، از لحاظ پلیس خیالت راحت (خنده‌ی کج). من رو هیچ کاری لقب منفی نمی‌زنم. معیار و ارزش‌های کارای من رو کسی تعیین نمی‌کنه، هرکاری کردم لابد دلیلی براش داشتم!

- انتظار همچین جوابی رو داشتم (خنده) خب حداقل می‌تونی به ما بگی که از کدوم کارت پشیمونی؟
+ خیلی سمجی دختر! ( مکث) می‌تونم سیگار بکشم؟

- اجازه میدم به سوال جواب ندی! (نیشخند) بهم بگو ساوان؛ تا به حال شده به یه زندگی عادی و بدون دردسر فکر کنی؟
+ چرا که نه!

- واقعاً دوست داری که ترسناک به نظر برسی؟ فکر نکنم مائده زیاد از این روحیه سلطه‌گرات خوشش بیاد!
+ ( نگاه عمیق حین روشن کردن سیگار) امیدوارم ناراحت نشی ولی شما زن‌ها رو فقط با زور میشه عاقل نگه‌داشت! لااقل واسه اون ز*ب*ون‌نفهم این‌جوری حکم میکنه.

- ( قهقهه ) تو از اون دسته مردهایی هستی که فکر می‌کنن می‌تونن مالک مطلق زن‌ها باشن! خیلی دلم می‌خواد بدونم که چی باعث شده به این نتیجه برسی؟ منظورم درمورد مائده‌ست.
+ ( خنده کج و کام از سیگار) خیلی ساده‌ست، همین قهقهه‌ی تو! باور کن دخترها همیشه عاشق آدم بده‌ی داستان میشن؛ مخصوصاً توی سن مائده.

- اوه! می‌خوای بگی برای عاشق کردن یه دختر، خودت رو تبدیل کردی به یه شیطان منفور؟ جالب شد!
- می‌تونی هرجور که خواستی برداشت کنی. ( نگاه عمیق) ولی شاید بتونی به این سوالم جواب بدی؛ چقدر از رفتارهای الانت تحت تاثیر گذشتته؟!

- ناک ناک! اجازه بده که این صندلی د*اغ رو با خودت ادامه بدیم. ساوان شاهی، نمی‌خوام درموردت خیلی بی‌رحم باشم اما با وجود حرف‌هایی که زدی، واجب شد تا بپرسم که با این گارد منفی، چه چیزی توی مائده تو رو جذب کرده؟
+ قرار نیست این مصاحبه به گوشش برسه درسته؟ ( کام از سیگار)

- ( شانه بالا انداختن ) اصلاً شاید همین دور و بر باشه!
+ ( خنده معنی‌دار) باور کن این به نفع هیچ‌کدوممون تموم نمیشه! مائده شاه کلید من واسه رسیدن به خواسته‌هامه. قرار نیست هیچ‌جوره از دستش بدم.

- ( پوزخند ) خب، فرصت پرسش بعدی رو ازم گرفتی. در هر صورت، تو اگه به عقب برگردی برای رسیدن به خواسته‌هات، باز هم مائده رو میاری توی بازیت؛ درسته؟
+ من واسه رسیدن به خواسته‌هام، هرکاری می‌کنم.

- دلم می‌خواد که بگم این یه ویژگی فوق‌العاده است! خیلی خب، قبل از خداحافظی یه جمله به مخاطب‌هات بگو.
+ ممنون که قبل دعوا تمومش کردی! ( پوزخند) امیدوارم بچه‌ها هیچ‌وقت من رو با تصورات خودشون قضاوت نکنن.

- (خنده) اهمیتی نداره. به هرحال، ممنونم از حضورت. خب دوستان تک‌رمانی من، به پایان این مصاحبه رسیدیم. مطمئنم که شما هم مثل من، از این برنامه ل*ذت بردید. شما از همین حالا می‌تونید سوالاتتون رو برای مصاحبه از شخصیت‌های رمان میقات از .zeynab. عزیز، توی خصوصی ارسال کنید. همیشه پر انرژی و شاد بمونید، خدانگهدار!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش توسط مدیر:

بتمنی

ویراستار انجمن
ویراستار انجمن
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-03-12
نوشته‌ها
1,003
کیف پول من
78,544
Points
1,443

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
- سلام رفقای تک رمانی! با سومین قسمت از مصاحبه با کارکترهای رمان‌های در حال تایپ انجمن برگشتیم (نیشخند) مهمان این قسمت کسی نیست جز ساوان شاهی!

مشاهده فایل‌پیوست 46526

- خب ساوان عزیز؛ خوشحالم که سومین مصاحبه رو با تو دارم، ممنون که قبول کردی در کنار ما باشی.
+ سلام، ممنون از دعوتت مانیکا. فقط یه کاری کن تهش داستان نشه واسم (خنده)

- سعیم رو می‌کنم! خب، چطوره بریم سراغ سوالات و وقت رو بیشتر از این هدر ندیم؟
+ موافقم، منم باید برم به کارام برسم.
خب، می‌شنوم دختر جون.

- اوه! (خنده) برای اولین سوال می‌خوام ازت بپرسم که حس و نظرت درمورد بلوچ‌ها چیه؟ اصلا باهاشون برخوردی داشتی؟
+ چه‌ سوالی! (خنده) خب، وفاداری بیش از حد به قوم و قبیله‌شون رو دوست دارم اما تندرویشون رو نه! ده سالی میشه زاهدانم، با اکثر باندای قاچاق سوخت واسه رد کردن ج*ن*س‌ها به اون ور، در ارتباطم.

- امیدوارم که پلیس‌ها نریزن این‌جا! (چشمک) خیلی خب، به نظرت منفی‌ترین کاری که تا حالا کردی، چی بوده؟!
+زاهدان واسه‌ امثال من قرق شده، از لحاظ پلیس خیالت راحت (خنده). من رو هیچ کاری لقب منفی نمی‌زنم. معیار و ارزش‌های کارای من رو کسی تعیین نمی‌کنه، هرکاری کردم لابد دلیلی براش داشتم!

- انتظار همچین جوابی رو داشتم (خنده) خب حداقل می‌تونی به ما بگی که از کدوم کارت پشیمونی؟
+ خیلی سمجی دختر! (خنده و مکث) می‌تونم سیگار بکشم؟

- اجازه میدم به سوال جواب ندی! (نیشخند) بهم بگو ساوان؛ تا به حال شده به یه زندگی عادی و بدون دردسر فکر کنی؟
+ چرا که نه!

- واقعاً دوست داری که ترسناک به نظر برسی؟ فکر نکنم مائده زیاد از این روحیه سلطه‌گرات خوشش بیاد!
+ ( نگاه عمیق حین روشن کردن سیگار) امیدوارم ناراحت نشی ولی شما زن‌ها رو فقط با زور میشه عاقل نگه‌داشت! لااقل واسه اون ز*ب*ون‌نفهم این‌جوری حکم میکنه.

- ( قهقهه ) تو از اون دسته مردهایی هستی که فکر می‌کنن می‌تونن مالک مطلق زن‌ها باشن! خیلی دلم می‌خواد بدونم که چی باعث شده به این نتیجه برسی؟ منظورم درمورد مائده‌ست.
+ ( خنده کج و کام از سیگار) خیلی ساده‌ست، همین قهقهه‌ی تو! باور کن دخترها همیشه عاشق آدم بده‌ی داستان میشن؛ مخصوصاً توی سن مائده.

- اوه! می‌خوای بگی برای عاشق کردن یه دختر، خودت رو تبدیل کردی به یه شیطان منفور؟ جالب شد!
- می‌تونی هرجور که خواستی برداشت کنی. ( نگاه عمیق) ولی شاید بتونی به این سوالم جواب بدی؛ چقدر از رفتارهای الانت تحت تاثیر گذشتته؟!

- ناک ناک! اجازه بده که این صندلی د*اغ رو با خودت ادامه بدیم. ساوان شاهی، نمی‌خوام درموردت خیلی بی‌رحم باشم اما با وجود حرف‌هایی که زدی، واجب شد تا بپرسم که با این گارد منفی، چه چیزی توی مائده تو رو جذب کرده؟
+ قرار نیست این مصاحبه به گوشش برسه درسته؟ ( کام از سیگار)

- ( شانه بالا انداختن ) اصلاً شاید همین دور و بر باشه!
+ ( خنده معنی‌دار) باور کن این به نفع هیچ‌کدوممون تموم نمیشه! مائده شاه کلید من واسه رسیدن به خواسته‌هامه. قرار نیست هیچ‌جوره از دستش بدم.

- ( پوزخند ) خب، فرصت پرسش بعدی رو ازم گرفتی. در هر صورت، تو اگه به عقب برگردی برای رسیدن به خواسته‌هات، باز هم مائده رو میاری توی بازیت؛ درسته؟
+ من واسه رسیدن به خواسته‌هام، هرکاری می‌کنم.

- دلم می‌خواد که بگم این یه ویژگی فوق‌العاده است! خیلی خب، قبل از خداحافظی یه جمله به مخاطب‌هات بگو.
+ ممنون که قبل دعوا تمومش کردی! ( پوزخند) امیدوارم بچه‌ها هیچ‌وقت من رو با تصورات خودشون قضاوت نکنن.

- (خنده) اهمیتی نداره. به هرحال، ممنونم از حضورت. خب دوستان تک‌رمانی من، به پایان این مصاحبه رسیدیم. مطمئنم که شما هم مثل من، از این برنامه ل*ذت بردید. شما از همین حالا می‌تونید سوالاتتون رو برای مصاحبه از شخصیت‌های رمان میقات از .zeynab. عزیز، توی خصوصی ارسال کنید. همیشه پر انرژی و شاد بمونید، خدانگهدار!
مر*تیکه🔪🔪🔪خب همین که درصد تنفرم ازش بیشتر شد نشون میده مصاحبه عالی بوده 😒☠️
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Melina.

مدرس ادبیات
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
2,490
کیف پول من
276,757
Points
3,896

.Ana.

مدیر مطبوعات + دستیار مدیر رمان + ناظر ادبی آز
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
1,014
کیف پول من
202,707
Points
1,330
- سلام رفقای تک رمانی! با سومین قسمت از مصاحبه با کارکترهای رمان‌های در حال تایپ انجمن برگشتیم (نیشخند) مهمان این قسمت کسی نیست جز ساوان شاهی!

مشاهده فایل‌پیوست 46526

- خب ساوان عزیز؛ خوشحالم که سومین مصاحبه رو با تو دارم، ممنون که قبول کردی در کنار ما باشی.
+ سلام، ممنون از دعوتت مانیکا. فقط یه کاری کن تهش داستان نشه واسم (خنده)

- سعیم رو می‌کنم! خب، چطوره بریم سراغ سوالات و وقت رو بیشتر از این هدر ندیم؟
+ موافقم، منم باید برم به کارام برسم.
خب، می‌شنوم دختر جون.

- اوه! (خنده) برای اولین سوال می‌خوام ازت بپرسم که حس و نظرت درمورد بلوچ‌ها چیه؟ اصلا باهاشون برخوردی داشتی؟
+ چه‌ سوالی! (خنده) خب، وفاداری بیش از حد به قوم و قبیله‌شون رو دوست دارم اما تندرویشون رو نه! ده سالی میشه زاهدانم، با اکثر باندای قاچاق سوخت واسه رد کردن ج*ن*س‌ها به اون ور، در ارتباطم.

- امیدوارم که پلیس‌ها نریزن این‌جا! (چشمک) خیلی خب، به نظرت منفی‌ترین کاری که تا حالا کردی، چی بوده؟!
+زاهدان واسه‌ امثال من قرق شده، از لحاظ پلیس خیالت راحت (خنده). من رو هیچ کاری لقب منفی نمی‌زنم. معیار و ارزش‌های کارای من رو کسی تعیین نمی‌کنه، هرکاری کردم لابد دلیلی براش داشتم!

- انتظار همچین جوابی رو داشتم (خنده) خب حداقل می‌تونی به ما بگی که از کدوم کارت پشیمونی؟
+ خیلی سمجی دختر! (خنده و مکث) می‌تونم سیگار بکشم؟

- اجازه میدم به سوال جواب ندی! (نیشخند) بهم بگو ساوان؛ تا به حال شده به یه زندگی عادی و بدون دردسر فکر کنی؟
+ چرا که نه!

- واقعاً دوست داری که ترسناک به نظر برسی؟ فکر نکنم مائده زیاد از این روحیه سلطه‌گرات خوشش بیاد!
+ ( نگاه عمیق حین روشن کردن سیگار) امیدوارم ناراحت نشی ولی شما زن‌ها رو فقط با زور میشه عاقل نگه‌داشت! لااقل واسه اون ز*ب*ون‌نفهم این‌جوری حکم میکنه.

- ( قهقهه ) تو از اون دسته مردهایی هستی که فکر می‌کنن می‌تونن مالک مطلق زن‌ها باشن! خیلی دلم می‌خواد بدونم که چی باعث شده به این نتیجه برسی؟ منظورم درمورد مائده‌ست.
+ ( خنده کج و کام از سیگار) خیلی ساده‌ست، همین قهقهه‌ی تو! باور کن دخترها همیشه عاشق آدم بده‌ی داستان میشن؛ مخصوصاً توی سن مائده.

- اوه! می‌خوای بگی برای عاشق کردن یه دختر، خودت رو تبدیل کردی به یه شیطان منفور؟ جالب شد!
- می‌تونی هرجور که خواستی برداشت کنی. ( نگاه عمیق) ولی شاید بتونی به این سوالم جواب بدی؛ چقدر از رفتارهای الانت تحت تاثیر گذشتته؟!

- ناک ناک! اجازه بده که این صندلی د*اغ رو با خودت ادامه بدیم. ساوان شاهی، نمی‌خوام درموردت خیلی بی‌رحم باشم اما با وجود حرف‌هایی که زدی، واجب شد تا بپرسم که با این گارد منفی، چه چیزی توی مائده تو رو جذب کرده؟
+ قرار نیست این مصاحبه به گوشش برسه درسته؟ ( کام از سیگار)

- ( شانه بالا انداختن ) اصلاً شاید همین دور و بر باشه!
+ ( خنده معنی‌دار) باور کن این به نفع هیچ‌کدوممون تموم نمیشه! مائده شاه کلید من واسه رسیدن به خواسته‌هامه. قرار نیست هیچ‌جوره از دستش بدم.

- ( پوزخند ) خب، فرصت پرسش بعدی رو ازم گرفتی. در هر صورت، تو اگه به عقب برگردی برای رسیدن به خواسته‌هات، باز هم مائده رو میاری توی بازیت؛ درسته؟
+ من واسه رسیدن به خواسته‌هام، هرکاری می‌کنم.

- دلم می‌خواد که بگم این یه ویژگی فوق‌العاده است! خیلی خب، قبل از خداحافظی یه جمله به مخاطب‌هات بگو.
+ ممنون که قبل دعوا تمومش کردی! ( پوزخند) امیدوارم بچه‌ها هیچ‌وقت من رو با تصورات خودشون قضاوت نکنن.

- (خنده) اهمیتی نداره. به هرحال، ممنونم از حضورت. خب دوستان تک‌رمانی من، به پایان این مصاحبه رسیدیم. مطمئنم که شما هم مثل من، از این برنامه ل*ذت بردید. شما از همین حالا می‌تونید سوالاتتون رو برای مصاحبه از شخصیت‌های رمان میقات از .zeynab. عزیز، توی خصوصی ارسال کنید. همیشه پر انرژی و شاد بمونید، خدانگهدار!
کاریزمای ساوان فقط
زینب جون
یه شخصیت به شدت جذاب و کاریزماتیک خلق کردی
نخونده شخصیت مورد علاقمو اعلام میکنم😂
.zeynab.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

عسل کورکور

کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-09
نوشته‌ها
409
کیف پول من
6,965
Points
508
- سلام رفقای تک رمانی! با سومین قسمت از مصاحبه با کارکترهای رمان‌های در حال تایپ انجمن برگشتیم (نیشخند) مهمان این قسمت کسی نیست جز ساوان شاهی!

مشاهده فایل‌پیوست 46526

- خب ساوان عزیز؛ خوشحالم که سومین مصاحبه رو با تو دارم، ممنون که قبول کردی در کنار ما باشی.
+ سلام، ممنون از دعوتت مانیکا. فقط یه کاری کن تهش داستان نشه واسم (خنده)

- سعیم رو می‌کنم! خب، چطوره بریم سراغ سوالات و وقت رو بیشتر از این هدر ندیم؟
+ موافقم، منم باید برم به کارام برسم.
خب، می‌شنوم دختر جون.

- اوه! (خنده) برای اولین سوال می‌خوام ازت بپرسم که حس و نظرت درمورد بلوچ‌ها چیه؟ اصلا باهاشون برخوردی داشتی؟
+ چه‌ سوالی! (خنده) خب، وفاداری بیش از حد به قوم و قبیله‌شون رو دوست دارم اما تندرویشون رو نه! ده سالی میشه زاهدانم، با اکثر باندای قاچاق سوخت واسه رد کردن ج*ن*س‌ها به اون ور، در ارتباطم.

- امیدوارم که پلیس‌ها نریزن این‌جا! (چشمک) خیلی خب، به نظرت منفی‌ترین کاری که تا حالا کردی، چی بوده؟!
+زاهدان واسه‌ امثال من قرق شده، از لحاظ پلیس خیالت راحت (خنده). من رو هیچ کاری لقب منفی نمی‌زنم. معیار و ارزش‌های کارای من رو کسی تعیین نمی‌کنه، هرکاری کردم لابد دلیلی براش داشتم!

- انتظار همچین جوابی رو داشتم (خنده) خب حداقل می‌تونی به ما بگی که از کدوم کارت پشیمونی؟
+ خیلی سمجی دختر! (خنده و مکث) می‌تونم سیگار بکشم؟

- اجازه میدم به سوال جواب ندی! (نیشخند) بهم بگو ساوان؛ تا به حال شده به یه زندگی عادی و بدون دردسر فکر کنی؟
+ چرا که نه!

- واقعاً دوست داری که ترسناک به نظر برسی؟ فکر نکنم مائده زیاد از این روحیه سلطه‌گرات خوشش بیاد!
+ ( نگاه عمیق حین روشن کردن سیگار) امیدوارم ناراحت نشی ولی شما زن‌ها رو فقط با زور میشه عاقل نگه‌داشت! لااقل واسه اون ز*ب*ون‌نفهم این‌جوری حکم میکنه.

- ( قهقهه ) تو از اون دسته مردهایی هستی که فکر می‌کنن می‌تونن مالک مطلق زن‌ها باشن! خیلی دلم می‌خواد بدونم که چی باعث شده به این نتیجه برسی؟ منظورم درمورد مائده‌ست.
+ ( خنده کج و کام از سیگار) خیلی ساده‌ست، همین قهقهه‌ی تو! باور کن دخترها همیشه عاشق آدم بده‌ی داستان میشن؛ مخصوصاً توی سن مائده.

- اوه! می‌خوای بگی برای عاشق کردن یه دختر، خودت رو تبدیل کردی به یه شیطان منفور؟ جالب شد!
- می‌تونی هرجور که خواستی برداشت کنی. ( نگاه عمیق) ولی شاید بتونی به این سوالم جواب بدی؛ چقدر از رفتارهای الانت تحت تاثیر گذشتته؟!

- ناک ناک! اجازه بده که این صندلی د*اغ رو با خودت ادامه بدیم. ساوان شاهی، نمی‌خوام درموردت خیلی بی‌رحم باشم اما با وجود حرف‌هایی که زدی، واجب شد تا بپرسم که با این گارد منفی، چه چیزی توی مائده تو رو جذب کرده؟
+ قرار نیست این مصاحبه به گوشش برسه درسته؟ ( کام از سیگار)

- ( شانه بالا انداختن ) اصلاً شاید همین دور و بر باشه!
+ ( خنده معنی‌دار) باور کن این به نفع هیچ‌کدوممون تموم نمیشه! مائده شاه کلید من واسه رسیدن به خواسته‌هامه. قرار نیست هیچ‌جوره از دستش بدم.

- ( پوزخند ) خب، فرصت پرسش بعدی رو ازم گرفتی. در هر صورت، تو اگه به عقب برگردی برای رسیدن به خواسته‌هات، باز هم مائده رو میاری توی بازیت؛ درسته؟
+ من واسه رسیدن به خواسته‌هام، هرکاری می‌کنم.

- دلم می‌خواد که بگم این یه ویژگی فوق‌العاده است! خیلی خب، قبل از خداحافظی یه جمله به مخاطب‌هات بگو.
+ ممنون که قبل دعوا تمومش کردی! ( پوزخند) امیدوارم بچه‌ها هیچ‌وقت من رو با تصورات خودشون قضاوت نکنن.

- (خنده) اهمیتی نداره. به هرحال، ممنونم از حضورت. خب دوستان تک‌رمانی من، به پایان این مصاحبه رسیدیم. مطمئنم که شما هم مثل من، از این برنامه ل*ذت بردید. شما از همین حالا می‌تونید سوالاتتون رو برای مصاحبه از شخصیت‌های رمان میقات از .zeynab. عزیز، توی خصوصی ارسال کنید. همیشه پر انرژی و شاد بمونید، خدانگهدار!
حس کردم مصاحبه یکی از خفن‌ترین خلافکارها رو دارم میخونم
عالی بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.zeynab.

مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-16
نوشته‌ها
1,714
کیف پول من
140,539
Points
1,698
وای خداا عالی بود😍
حس کردم مصاحبه یکی از خفن‌ترین خلافکارها رو دارم میخونم
عالی بود
کاریزمای ساوان فقط
زینب جون
یه شخصیت به شدت جذاب و کاریزماتیک خلق کردی
نخونده شخصیت مورد علاقمو اعلام میکنم😂
.zeynab.
به به، چه مصاحبه جذابی بود 😌🔥
واااااااااااااووووو🥲🥲
ساوان متعلق به همه‌است.
فقط کافیه پیوی شماره‌اتون رو رد کنید بیاد :))
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

عسل کورکور

کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-09
نوشته‌ها
409
کیف پول من
6,965
Points
508

.zeynab.

مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-16
نوشته‌ها
1,714
کیف پول من
140,539
Points
1,698
بالا