• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

کتاب در حال تایپ کتاب اثر مرکب| دارن هاردی

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 295
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
جادویتان را پیدا کنید؛ نیروی چرای‌تان را

تصور این که برای تغییر عادت‌های تان فقط به اراده احتیاج دارید، مثل این است که برای دور نگه‌داشتن یک خرس خاکستری گرسنه از زنبیل پیکنیک‌تان یک دستمال سفره روی آن بگذارید. برای جنگیدن با خرس عادت‌های بدتان، وسیله‌ی قدرتمندتری می‌خواهید. وقتی در سخت‌کوشی برای رسیدن به هدفهای تان به مشکل می‌خورید، معمولاً باور می‌کنید که اراده‌ی لازم را ندارید. من با این موضوع مخالفم. این که انتخاب کنیم موفق باشیم، کافی نیست. چه چیزی شما را در انتخاب‌های مثبت جدیدی که لازم است داشته باشید، پایدار و استوار می‌کند؟ چه چیزی شما را از عقب نشینی کردن به عادت‌های بد و بدون فکرتان متوقف خواهد کرد؟ چه چیزی این دفعه را از همه‌ی دفعه های قبلی که تلاش کردید و شکست خوردید، متفاوت خواهد کرد؟ به محض این که ذرهای احساس ناراحتی کردید، وسوسه می‌شوید که به رویه‌ی قدیمی و راحتتان برگردید.
شما قبلاً نیروی اراده را امتحان کردید و شکست خوردید. شما اراده تان را به کار گرفتید و آن عادت‌ها را برای مدتی رها کردید. دفعه‌ی قبل، فکر می‌کردید کل اضافه وزنتان را از بین خواهید برد. تصور می‌کردید که پارسال، از پس همه‌ی آن تماس های فروش برخواهید آمد. لطفاً تمام کنید این دیوانگی را و کاری متفاوت انجام دهید. در این صورت است که می‌توانید نتایج متفاوت و بهتری به دست آورید.
نیروی اراده را فراموش کنید. حالا وقت استفاده از نیروی چرای‌تان است. انتخاب‌های شما فقط زمانی معنی پیدا می‌کنند که آن‌ها را به آرزوها و رویاهای‌تان ربط دهید. عاقلانه‌ترین و برانگیزاننده ترین انتخاب‌ها آنهایی هستند که منطبق بر اهداف، خودِدرونی وارزش‌های والایتان باشند. شما باید چیزی را بخواهید که بدانید چرا آن را می‌خواهید، وگرنه خیلی زود تسلیم می‌شوید.
چرای شما چیست؟ اگر می‌خواهید پیشرفتی قابل توجه در زندگیتان به وجود آورید، باید یک دلیل داشته باشید و برای این که خودتان را مجبور کنید که بخواهید تغییراتی ضروری به وجود آورید، چرای شما باید چیزی باشد که شما را به صورتی خارق‌العاده به هیجان آورد و برانگیزاند. باید برای سال‌های متمادی بخواهید که بلند شوید و تلاش کنید و تلاش کنید و تلاش کنید! بنابراین، چه چیزیست که بیشتر از همه شما را به حرکت در می‌آورد؟ شناسایی چرای‌تان بسیار مهم و حیاتی‌ست. این چیزیست که شما را به هیجان می‌آورد و همانی‌ست که مشتعل کننده‌ی اشتیاق، سرچشمه‌ی جدیدت و سوخت مداومت و پافشاری‌تان است. این موضوع خیلی مهم است و من آن را هسته‌ی اصلی اولین کتابم قرار دادم؛ کتاب «بهترین سال عمرتان را ر قم بزنید: فرمولی اثبات شده برای رسیدن به اهداف بزرگ». شما باید چرای‌تان را بدانید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
چرا انجام هر کاری ممکن است

نیروی چرای شما همان چیزی‌ست که باعث می‌شود بتوانید به کارهایی خسته کننده، پیش پا افتاده و پُر زحمت بچسبید. همه‌ی چگونه‌ها بی‌معنی خواهند بود اگر چراهای شما به اندازه‌ی کافی قدرتمند باشند. تا وقتی آرزوها و انگیزه‌هایتان را درست انتخاب نکنید، هر راه جدیدی را که برای بهترکردن زندگی‌تان جست‌وجو می‌کنید، رها خواهید کرد. اگر نیروی چرایتان – آرزوهایتان – به اندازه‌ی کافی قدرتمند نباشد و ثبات تعهدتان به اندازه‌ی کافی قوی نباشد، شما هم مثل همان آدم‌هایی می‌شوید که اول سال برای سال پیش‌رو نیت انجام کار خاصی می‌کنند ولی خیلی زود تسلیم می‌شوند و برمی‌گردند به بیخیالی و بی‌توجه‌ی در انتخاب‌های بد. اجازه دهید این موضوع را با یک مثال برایتان روشن‌تر کنم:
اگر تخت‌های به عرض 25 سانتی‌متر و طول 3 متر را روی زمین می‌گذاشتم و می‌گفتم: «اگر از روی این تخته عبور کنید، 20 دلار به شما می‌دهم»، آیا این کار را می‌کردید؟ این یک کار ساده و پولی بی‌دردسر است. چه می‌شود اگر همان تخته را بردارم و با آن پلی بین دو ساختمان 100 طبقه بسازم؟ دیگر 20 دلار برای عبور از روی تخته‌ی 3 متری کافی نیست و حتی این کار، ممکن هم به نظر نمی‌رسد، درست است؟ احتمالاً به من نگاه می‌کردید و می‌گفتید: «نه، به هیچ وجه.»
با این حال، اگر فرزندتان در ساختمان مقابل بود و ساختمان هم آتش گرفته بود، آیا برای نجات او، از روی تخته می‌گذشتید؟ فوری و بدون هیچ سوالی این کار را می‌کردید؛ چه 20 دلار در میان باشد، چه نباشد. چرا بار اول که از شما خواستم از روی تخت‌های که در ارتفاع قرار گرفته است بگذرید، گفتید امکان ندارد، شما؛ دلیل شما برای خواستنِ انجام آن کار. فهمیدید؟وقتی دلیل‌تان به اندازه‌ی کافی بزرگ باشد، تقریباً ولی بار دوم برای انجامش تردید نکردید؟ مگر ریسک‌ها و خطرها همان نیستند؟ پس چه تغییر کرد؟
چرای هر کاری حاضرید انجام دهید. برای این‌که نیروی بالقوه‌ی خلاقیت و نیروی محرکه‌ی درونیتان را درست فعال کنید، باید فراتر از انگیزه‌های و اهداف مادی و پولی را ببینید. البته معنی‌اش این نیست که آن محرک‌ها، بد هستند، نه، در حقیقت آن‌ها محرک‌هایی فوق‌العاده هستند. من متخصص اشیای زیبا هستم، اما چیزهای مادی نمی‌توانند واقعاً قلب، روح و جرأتتان را برای مبارزه به کار بگیرند. آن اشیا باید از جایی عمیق‌تر بیاید. حتی اگر به اهداف مادیتان برسید، به ارزش‌های واقعی یعنی خوشبختی و کامروایی دست پیدا نمی‌کنید.
در مصاحبه‌ام با کارشناس درجه یک موفقیت؛ آنتونی رابینز (مجله‌ی موفقیت، ژانویه‌ی 2009) او گفت: «من بزرگان کسب و کار را دیده‌ام که با وجود این که به اهداف نهایی‌شان دست پیدا کرده‌اند، ولی هنوز هم در ناامیدی و ترس زندگی می‌کنند. چه چیزی از شاد بودن این آدم‌های موفق جلوگیری می‌کند؟ جواب این است که آن‌ها فقط روی رسیدن به اهدافشان تمرکز کرده‌اند، نه روی کامروایی. کسب دستاوردهای فوق‌العاده تضمین نمی‌کند به مسرت، شادی، عشق و احساس معنا برسید. این دو مجموعه مهارت، همدیگر را تغذیه می‌کنند و باعث می‌شوند باور کنم موفقیت بدون کامروایی، شکست است.»
خیلی خوب این موضوع را گفته است. به همین خاطر، فقط کافی نیست تا انتخاب کنید که موفق باشید باید عمیق‌تر از آن کاوش کنید تا انگیزه‌ی اصلیتان را پیدا کنید و قدرت‌های نهفته‌تان را فعال کنید؛ همان نیروی چرای‌تان را.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
انگیزه‌ی اصلی

نقطه‌ی دسترسی به نیروی چرای‌تان، از طریق ارزش‌های اصلی و درونی شماست؛ که هم تعریف می‌کنند
چه کسی هستید و هم این‌که چه می‌خواهید. ارزش‌های اصلی شما مثل قطب‌نمای درونی، برج مراقبت و جی پی اس شخصی شما هستند و شبیه فیلتری عمل می‌کنند که از طریق آن‌ها تمامی نیازها، خواسته‌ها و وسوسه‌های زندگیتان را اداره می‌کنید و مطمئن می‌شوید که شما را به مقصد مورد نظرتان راهنمایی
می‌کنند. تعیین و مشخص کردن کامل ارزش‌های اصلی، یکی از مهم‌ترین قدم‌ها در هدایت زندگیتان به والاترین چشم‌اندازهایتان است.
اگر قبل از این، ارزش‌هایتان را به طور واضح و روشن تعیین نکرده باشید، ممکن است خودتان را در حال انتخاب‌هایی ببینید که با آن‌چه می‌خواهید، در تضادند. اگر صداقت برای شما موضوع بسیار مهمی باشد، ولی با آدم‌های دروغگو مراوده داشته باشید، این یک تضاد است. وقتی کارهایتان در تضاد با ارزش‌هایتان باشند، سرانجام دچار ناراحتی و افسردگی می‌شوید. در حقیقت، روانشناسان می‌گویند هیچ چیزی بیشتر از این‌که اعمال و رفتارمان با ارزش‌هایمان هم‌خوانی نداشته باشند، استرس ایجاد نمی‌کند.
در ضمن، تعیین ارزش‌های اصلی کمک می‌کند زندگیتان را ساده‌تر و کار آمدتر کنید. وقتی از ارزش‌های اصلی‌تان کاملاً خبر دارید، تصمیم‌گیری هم راحت‌تر است. هر وقت با یک انتخاب روبه‌رو می‌شوید از خودتان بپرسید: «آیا این انتخاب با ارزش‌های اصلی من هم‌خوانی دارد؟» اگر داشت انجامش دهید و اگر نداشت، انجام ندهید و بروید و پشت سرتان را هم نگاه نکنید. در این صورت تمام نگرانی‌ها و تردیدهایتان از بین می‌روند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
میدان نبردتان را پیدا کنید

مردم، هم با چیزهایی که می‌خواهند داشته باشند تهییج می‌شوند و هم با چیزهایی که نمی‌خواهند. عشق یک نیروی برانگیزاننده‌ی خیلی قدرتمند است، ولی نفرت هم دقیقاً همین‌طور است. برخلاف نظر عموم جامعه، نفرت داشتن هم می‌تواند خوب باشد؛ مثل نفرت از بیماری، نفرت از بی‌عدالتی، نفرت از جهل، نفرت از خود برتربینی و چیزهایی از این قبیل. بعضی وقت‌ها شناخت دشمن، آتش درون شما را شعله‌ور می‌کند. بعضی از بزرگترین انگیزه‌ها، تصمیم‌ها و پایداری‌های سرسختانه‌ی من مربوط به زمان‌هایی بوده‌اند که دشمنی برای مبارزه کردن داشته‌ام. در تاریخ، بیشترین داستان‌های تحول‌گونه و انقلاب‌های سیاسی در نتیجه‌ی مبارزه با یک دشمن شکل گرفته‌اند؛ داوود و جالوت، آمریکا و بریتانیا، راکی و آپولو کرید، النس آرمسترانگ و سرطان، اپل و مایکروسافت. می‌توانم باز هم ادامه دهم، ولی فکر می‌کنم متوجه منظورم شده باشید. دشمنان به ما دلیلی برای به پا خواستن با شجاعت و شهامت می‌دهند. نیاز به مبارزه؛ مهارت‌ها، شخصیت و اراده‌ی شما را به چالش می‌کشد. شما را مجبور می‌کند به ارزیابی و به کار انداختن استعدادها و توانایی‌هایتان. بدون وجود یک مبارزه‌ی برانگیزاننده، ممکن است چاق و تنبل شویم و قدرت و هدفمان را از دست بدهیم.
بعضی از مراجعان من از این موضوع نگرانند که نیروی چرای آن‌ها از اهدافی ناشی می‌شود که خیلی والا نیستند. آن‌ها احساس گناه می‌کنند از این‌که خواسته‌اند ثابت کنند آدم‌هایی که پشت سرشان حرف می‌زنند، اشتباه می‌کنند. یا روی کسی را کم کنند که گفته است او توان انجام هیچ کاری را ندارد. یا شکست دادن یک رقیب یا این‌که سرانجام از خواهر یا برادری که همیشه آن‌ها را تحت سیطره‌ی خود داشته است، بهتر عمل کنند. ولی واقعاً مهم نیست که انگیزه‌تان چه باشد، البته تا وقتی انگیزه‌تان قانونی و اخلاقی‌ست. شما مجبور نیستید انگیزه‌های بشر دوستانه‌ی بزرگی داشته باشید. مهم این است که کاملاً احساس برانگیختگی کنید. بعضی وقت‌ها آن انگیزه می‌تواند به شما کمک کند تا از یک احساس یا تجربه‌ی منفی قدرتمند، برای ایجاد یک پایان قدرتمندتر و موفق‌تر استفاده کنید.
این موضوع درباره‌ی پیت کارول که یکی از مشهورترین مربیان راگبی تاریخ است، اتفاق افتاده. وقتی در شماره‌ی سپتامبر سال 2008 مجله‌ی موفقیت با کارول مصاحبه کردیم، او انگیزه‌ای اولیه‌ی خودش را این‌طور توضیح داد: «درکودکی، جثه‌ی کوچکی داشتم و بنابراین نمی‌توانستم کارهای زیادی انجام دهم. چند سال طول کشید تا به جایی رسیدم که بتوانم با دیگران رقابت کنم. تمام آن دوران با این واقعیت زندگی می‌کردم که من خیلی بهتر از این‌ها هستم و لازم است برای اثبات آن بجنگم. کمی ناراحت بودم چون می‌دانستم که می‌توانم آدم خاصی باشم.»
نیاز کارول به جنگیدن، بالاخره بزرگی و مهارت‌های او را نمایان کرد. در شماره‌ی مارس 2010 مجله‌ی موفقیت، مصاحبه‌ای را با بازیگر بزرگ، آنتونی هاپکینز انجام دادیم. حیرت کردم وقتی فهمیدم استعداد و اراده‌ی فوق‌العاده‌‌ی او، از عصبانیت و خشم شکفته شده بود. هاپکینز اعتراف کرد دانش آموز بدی بوده و خوانش‌پریشی و اختلال کمبود توجه بیش‌فعالی داشته است، آن هم در زمانی که علم روانشناسی از وجود چنین بیماری‌هایی بی‌خبر بود. به او لقب «کودک مشکل‌آفرین» داده بودند.
هاپکینز گفت: «من منشأ نگرانی‌های والدینم بودم. به نظر می‌رسید هیچ آینده‌ی روشنی در انتظارم نیست چون تحصیل و آموزش موضوعات مهمی بودند، ولی انگار من توانایی درک چیزهایی را که به من آموزش داده میشد، نداشتم. بچه‌های فامیل، همه باهوش بودند، ولی من احساس رنجش و خشم می‌کردم و فکر می‌کردم از طرف کُل جامعه طرد می‌شوم و به همین خاطر، خیلی غمگین و افسرده بودم.»
هاپکینز، عصبانیتش را مهار کرد. اول، آن عصبانیت، او را به مبارزه برای رسیدن به موفقیت در عرصه‌هایی خارج از علم و ورزش سوق داد. فهمید که اندک استعدادی در بازیگری دارد. بنابراین، از خشمش به خاطر برچسب‌های تحقیرآمیزی که به او داده شده بود، به عنوان سوختی برای تعهدش به حرفه‌ی بازیگری استفاده کرد. امروز هاپکینز به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران سینما شناخته می‌شود. در نتیجه‌ی شهرت و ثروتی که به دست آورده، توانسته است به آدم‌های بی‌شماری که زیر آزار مداوم بوده‌اند، کمک کند و علاوه بر این از کارهای زیست محیطی بسیار مهمی حمایت کند. با وجود این‌که انگیزه‌ی او در ابتدای کار به خاطر اهداف باشکوه و والا نبود، ولی به طور مشخص، مبارزه‌اش ارزشمند بود.
همه‌ی ما می‌توانیم انتخاب‌هایی قدرتمندانه داشته باشیم. همه‌ی ما می‌توانیم با انتقاد نکردن از شانس، تقدیر یا هر کس دیگری برای نتایج‌مان، کنترل را به دست گیریم. این در توانایی ماست که باعث تغییر هر چیزی شویم. جای این که اجازه دهیم تجارب دردناک گذشته انرژیمان را تحلیل ببرند و موفقیتمان را تخریب کنند، می‌توانیم از آن‌ها برای تأمین سوختی استفاده کنیم که برای ایجاد تغییرات مثبت و سازنده می‌خواهیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
اهداف

همان‌طور که قبلاً گفتم، اثر مرکب همیشه فعال است و همیشه شما را به جایی خواهد برد. ولی سوال این
است که به کجا؟ شما می‌توانید این نیروی بی‌پایان را مهار کنید و باعث شوید که شما را به ماورای
آرزوهایتان ببرد. ولی باید بدانید کجا می‌خواهید بروید و در آرزوی چه اهداف، رویاها و مقاصدی هستید.
وقتی در مراسم خاکسپاری مربی دیگرم «پل جی مایر» بودم، توانگری و تنوع زندگی‌اش را به یاد آوردم. به
اندازه‌ی ده نفر، موفقیت کسب کرد، تجربه به دست آورد و به دیگران کمک کرد. آگاهی از فوت او باعث شد که من تعداد و اندازه‌ی اهدافی را که برای خودم در نظر گرفته بودم، دوباره ارزیابی کنم. اگر پل این‌جا بود، به ما می‌گفت: «اگر به آن پیشرفتی که هم خواهانش هستید و هم تواناییش را دارید، دست پیدا نکرده‌اید، فقط به این خاطر است که اهدافتان را به روشنی تعریف نکرده‌اید.» یکی از به یاد ماندنی‌ترین
جملات او که اهمیت اهداف را به ما یادآوری می‌کند، این است: «هر آن‌چه را که شما به وضوح تصور می‌کنید، مشتاقانه آرزو می‌کنید، خالصانه به آن اعتقاد دارید و با شور و شوق براساس آن عمل می‌کنید...
به ناچار باید اتفاق بیوفتد.»
یکی از مهارت‌هایی که بیشترین سهم را در ایجاد فراوانی در زندگی من داشته، این است که چگونه به صورتی اثربخش اهدافی را تعیین و به آن‌ها دست پیدا کنم. وقتی قدرت خلاقیت تان را روی یک هدف به خوبی تعریف شده، سازماندهی و متمرکز می‌کنید، چیزی تقریباً جادویی اتفاق می‌افتد. این موضوع را به
کَرات دیده‌ام: موفق‌ترین آدم‌های دنیا به این دلیل به موفقیت رسیده‌اند که چشم‌اندازشان را ترسیم
کرده‌اند. شخصی که هدف و انگیزه‌ای شفاف، الزام‌آور، برانگیزاننده و سوزان دارد، حتی کسانی را که جزو بهترین‌ها هستند، همیشه شکست خواهد داد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
تعیین اهداف، چگونه عمل می‌کند: معمای «راز» آشکار می‌شود

شما فقط چیزهایی را می‌بینید، تجربه می‌کنید و به دست می‌آورید که در جستوجوی‌شان هستید. اگر ندانید که دنبال چه هستید، مطمئن باشید به آن نمی‌رسید. ما به طور ذاتی مخلوقاتی جستوجوکننده‌ی هدف هستیم. مغز ما همیشه در تلاش است تا جهان بیرونی را با آن‌چه که در جهان درونی‌مان می‌بینیم و انتظار داریم، تطبیق دهد. بنابراین، وقتی به مغزتان دستور می‌دهید در جستوجوی چیزهایی باشد که خواهانشان هستید، شروع به دیدن آن‌ها می‌کنید. در واقع، مقصود آرزوهای شما احتمالاً همیشه در اطرافتان وجود داشته، اما ذهن و چشمتان برای دیدن آن باز نبوده است.
این همان شیوه‌ایست که قانون جاذبه طبق آن عمل می‌کند. قانون جاذبه، یک جادوی مرموز درونی که به نظر می‌رسد، نیست، بلکه بسیار ساده‌تر و عملی‌تر از آن است.
ما هر روز با میلیاردها محرک حسی (سمعی، بصری و فیزیکی) از اطلاعات بمباران می‌شویم. برای این‌که خودمان را از دیوانه شدن حفظ کنیم، 99/9 درصد از آن‌ها را نادیده می‌گیریم و فقط آن‌هایی را واقعاً می‌بینیم، می‌شنویم و تجربه می‌کنیم که ذهنمان روی آن‌ها تمرکز می‌کند. به همین خاطر است که وقتی به چیزی «فکر» می‌کنید، به نظر می‌رسد آن را به طور معجزه آسایی به زندگی‌تان فرا می‌خوانید. در واقع، شما الان فقط چیزی را می‌بینید که از قبل در آن‌جا وجود داشته است. شما واقعاً آن را به زندگیتان جذب می‌کنید، آن‌ها از قبل در آن‌جا و در دسترس شما بوده‌اند و شما فقط افکارتان را متمر کز کردید و ذهنتان را برای دیدن آن‌ها هدایت کردید.
درست است؟ این موضوع اصلاً اسرارآمیز و مبهم نیست؛ در واقع، کاملاً منطقی‌ست. حالا، با این درک جدید، هر چیزی که ذهنتان به آن فکر می‌کند و همه‌ی فکرهای اتفاقی در میان آن 99/9 درصد فضای باقیمانده، همانی‌ست که ذهنتان روی آن تمرکز خواهد کرد.
این یک مثال پیش پا افتاده است (چون خیلی بدیهی و درست است!): موقع خرید یک ماشین جدید، ناگهان آن مدل را همه جا می‌بینید، درست است؟ به نظر می‌رسد که هزاران دستگاه از آن در خیابان‌ها تردد می‌کنند؛ در حالی که دیروز آن‌جا نبودند. ولی آیا این موضوع واقعیت دارد؟ البته که نه. آن‌ها در تمام مدت همان جا بودند، ولی شما به آن‌ها توجه نمی‌کردید. بنابراین، آن‌ها واقعاً برای شما وجود نداشتند، تا وقتی توجه تان را به آن‌ها معطوف کردید.
وقتی اهدافتان را تعیین می‌کنید، چیزی جدید را برای جست‌وجو و تمرکز بر مغزتان می‌دهید. این موضوع شبیه این است که به ذهنتان چشم‌‌های جدیدی می‌دهید تا از طریق آن‌ها همه‌ی مردم، رویدادها، مکالمات، منابع، ایده‌ها و خلاقیتی که شما را احاطه کرده است، ببینید. با این دید جدید (برنامه‌ی درونی) ذهنتان شروع می‌کند به تطبیق دادن محیط خارج با آن چیزی که از درون خیلی خواهاناش هستید؛ یعنی هدفتان. به همین سادگیست. بعد از این‌که آشکارا هدفتان را تعیین کردید، در این‌که چگونه جهان را تجربه می‌کنید و ایده‌ها، فرصت‌ها و دیگران را به زندگیتان فرا می‌خوانید، تفاوتی عمیق به وجود می‌آید.
در یکی از مصاحبه‌هایم با برایان تریسی، او این موضوع را این‌طور توضیح داد: «انسان‌های موفق، اهداف خیلی صریح و شفافی دارند. آن‌ها می‌دانند کیستند و دنبال چیستند. آن‌ها اهدافشان را می‌نویسند و برای به دست آوردنشان برنامه‌ریزی می‌کنند. آدم‌های ناموفق، اهدافشان را مثل تیکه‌ای که در یک قوطی سرگردان است، در سرشان حمل می‌کنند؛ ما می‌گوییم هدفی که روی کاغذ نوشته نشده است، صرفاً یک خیال محض است. همه، خیال‌هایی در سر دارند؛ ولی آن خیال‌ها مثل فشنگ‌هایی بدون باروت هستند.
بدون هدف‌های مکتوب، آدم‌ها تیرشان به سنگ می‌خورد و همین موضوع، نقطه‌ی شروع برای رسیدن به اهدافتان است.»
پیشنهاد می‌کنم همین امروز وقت بگذارید و فهرستی از مهم‌ترین اهدافتان را بنویسید. توصیه می‌کنم در همه‌ی جنبه‌های زندگیتان و نه فقط جنبه‌ی کسب و کار یا مالی، اهدافی را در نظر بگیرید. از تمرکز کردن روی فقط یکی از جنبه‌های زندگیتان طوری که دیگر جنبه‌ها را نادیده بگیرید، برحذر باشید، چون بهای سنگینی را برای این کار خواهید پرداخت. به سمت موفقیت کامل در تمام جنبه‌های زندگی قدم بردارید و به تعادل در آن جنبه‌های زندگی برسید که برایتان مهم هستند، جنبه‌هایی مثل: کسب و کار، مسائل مالی، سلامتی، رفاه و خوشبختی، معنویت، خانواده و روابط خانوادگی و شیوه‌ی زندگی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
1,682
لایک‌ها
10,234
امتیازها
113
محل سکونت
سرزمین ققنوس ها
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
131,968
Points
2,340
به چه کسی تبدیل خواهید شد

خیلی از آدم‌ها، وقتی دنبال رسیدن به اهداف جدید هستند، می‌پرسند: «خیلی خب، من هدفم را پیدا کردم، حالا برای این‌که به آن برسم، باید چه کارهایی انجام دهم؟» این سوال بدی نیست، ولی اولین سوالی نیست که باید به آن جواب داده شود. سوالی که باید از خودمان بپرسیم این است که: «باید به چه کسی تبدیل شوم؟» احتمالاً آدم‌هایی را می‌شناسید که به نظر می‌رسد همه‌ی کارهای درست را انجام می‌دهند، ولی هنوز هم نتایجی را که دنبالش هستند، به دست نیاورده‌اند؛ درست است؟ چرا؟ یکی از چیزهایی که جیم ران به من یاد داد این بود که: «اگر بزرگ‌تر می‌خواهید، باید انسان بزرگ‌تری شوید. موفقیت چیزی نیست که تعقیبش کنید. چیزی که تعقیبش می‌کنید، از شما فرار می‌کند؛ مثل تلاش برای تعقیب پروانه‌ها. موفقیت چیزیست که آن را جذب می‌کنید؛ آن هم با شخصی که به آن تبدیل می‌شوید.»
وقتی این فلسفه را درک کردم، در زندگی و پیشرفت شخصی‌ام تحولی اساسی اتفاق افتاد. وقتی مجرد بودم و می‌خواستم همسر دلخواهم را پیدا کنم، فهرستی از ویژگی‌ها و خصوصیت‌هایی که می‌خواستم همسر ایده‌آلم داشته باشد، روی کاغذ نوشتم. بیش از 40 صفحه را به توصیف او با جزئیاتی دقیق و تفصیلی اختصاص دادم؛ شخصیت، منش، ویژگی‌های اصلی، نگرش‌ها و فلسفه‌هایش نسبت به زندگی، خانواده، فرهنگ، ترکیب اندامی و حتی بافت موهایش. مفصل نوشتم که زندگی‌مان به چه صورتی خواهد بود و چه کارهایی را با هم انجام خواهیم داد. بعد، از خودم پرسیدم: «باید چه کار کنم تا چنین دختری را پیدا کنم؟» ممکن بود هنوز هم مثل تعقیب آن پروانه عمل کنم. در عوض، به آن فهرست نگاه کردم و به فکر فرو رفتم که آیا خودم همان ویژگی‌ها را دارم یا نه. آیا هر مشخصه‌ای را که انتظار دارم همسرم داشته باشد، خودم دارم؟ از خودم پرسیدم: «چنین زنی، دنبال چه مردی خواهد بود؟ باید چگونه باشم که برای چنین زنی جذاب به نظر برسم؟»
حدود 40 صفحه را هم به توصیف همه‌ی ویژگی‌ها، مشخصه‌ها، رفتارها، نگرش‌ها و خصوصیاتی که الزام بود خودم داشته باشم، اختصاص دادم. بعد، تمام تلاشم را کردم تا به آن ویژگی‌ها برسم و چنان شخصیتی بشوم. حدس می‌زنید چه شد؟ جواب داد! انگار او از نوشته‌های آن کاغذ جان گرفت و مقابلم ظاهر شد.
همسرم جورجیا، دقیقاً همان چیزیست که من برای خودم توصیف کرده و در جست‌وجویش بودم؛ حتی در کوچکترین جزئیات. راهش این بود که باید برای خودم روشن می‌کردم که باید به چه کسی تبدیل شوم تا زنی با خصوصیات او را جذب کنم و بعد، تلاش کنم تا به آن برسم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧
بالا