درحال ویراستاری کتاب اثر مرکب| دارن هاردی

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 88
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
جادویتان را پیدا کنید؛ نیروی چرایتان را.

تصور این که برای تغییر عادت‌هایتان، فقط به اراده احتیاج دارید، مثل این است که برای دور نگه‌ داشتن یک خرس خاکستری گرسنه از زنبیل پیکنیک‌تان، یک دستمال سفره روی آن بگذارید. برای جنگیدن با خرس عادت‌های بدتان، وسیله‌ی قدرتمندتری می‌خواهید. وقتی در سخت‌کوشی برای رسیدن به هدف‌هایتان به مشکل می‌خورید، معمولاً باور می‌کنید که اراده‌ی لازم را ندارید. من با این موضوع مخالفم. این که انتخاب کنیم موفق باشیم، کافی نیست. چه چیزی شما را در انتخاب‌های مثبت جدیدی که لازم است داشته باشید، پایدار و استوار می‌کند؟ چه چیزی شما را از عقب نشینی کردن به عادت‌های بد و بدون فکرتان متوقف خواهد کرد؟ چه چیزی این دفعه را از همه‌ی دفعه‌های قبلی که تلاش کردید و شکست خوردید، متفاوت خواهد کرد؟ به محض این که ذره‌ای احساس ناراحتی کردید، وسوسه می‌شوید که به رویه‌ی قدیمی و راحت‌تان برگردید.
شما قبلاً نیروی اراده را امتحان کردید و شکست خوردید. شما اراده‌تان را به کار گرفتید و آن عادت‌ها را برای مدتی رها کردید. دفعه‌ی قبل، فکر می‌کردید کل اضافه وزن‌تان را از بین خواهید برد. تصور می‌کردید که پارسال، از پس همه‌ی آن تماس‌های فروش برخواهید آمد. لطفاً تمام کنید این دیوانگی را و کاری متفاوت انجام دهید. در این صورت است که می‌توانید نتایج متفاوت و بهتری به دست آورید.
نیروی اراده را فراموش کنید. حالا وقت استفاده از نیروی چرایتان است. انتخاب‌های شما فقط زمانی معنی پیدا می‌کنند که آن‌ها را به آرزوها و رویاهایتان ربط دهید. عاقلانه‌ترین و برانگیزاننده‌ترین انتخاب‌ها آن‌هایی هستند که منطبق بر اهداف، خودِ درونی و ارزش‌های والایتان باشند. شما باید چیزی را بخواهید که بدانید چرا آن را می‌خواهید؛ وگرنه خیلی زود تسلیم می‌شوید.
چرای شما چیست؟ اگر می‌خواهید پیشرفتی قابل توجه در زندگی‌تان به وجود آورید، باید یک دلیل داشته باشید و برای این که خودتان را مجبور کنید که بخواهید تغییراتی ضروری به وجود آورید، چرای شما باید چیزی باشد که شما را به صورتی خارق‌العاده به هیجان آورد و برانگیزند. باید برای سال‌های متعددی بخواهید که بلند شوید و تلاش کنید و تلاش کنید و تلاش کنید! بنابراین، چه چیزی است که بیشتر از همه شما را به حرکت درمی‌آورد؟ شناسایی چرایتان بسیار مهم و حیاتی‌ است. این چیزی است که شما را به هیجان می‌آورد و همانی‌ است که مشتعل کننده‌ی اشتیاق، سرچشمه‌ی جدیدت و سوخت مداومت و پافشاری‌تان است. این موضوع خیلی مهم است و من آن را هسته‌ی اصلی اولین کتابم قرار دادم؛ کتاب «بهترین سال عمرتان را ر قم بزنید: فرمولی اثبات شده برای رسیدن به اهداف بزرگ». شما باید چرایتان را بدانید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
چرا انجام هر کاری ممکن است؟

نیروی چرای شما همان چیزی‌ است که باعث می‌شود بتوانید به کارهایی خسته کننده، پیش پا افتاده و پُر زحمت بچسبید. همه‌ی چگونه‌ها بی‌معنی خواهند بود اگر چراهای شما به اندازه‌ی کافی قدرتمند باشند. تا وقتی آرزوها و انگیزه‌هایتان را درست انتخاب نکنید، هر راه جدیدی را که برای بهتر کردن زندگی‌تان جست‌وجو می‌کنید، رها خواهید کرد. اگر نیروی چرایتان – آرزوهایتان – به اندازه‌ی کافی قدرتمند نباشد و ثبات تعهدتان به اندازه‌ی کافی قوی نباشد، شما هم مثل همان آدم‌هایی می‌شوید که اول سال برای سال پیش‌رو نیت انجام کار خاصی می‌کنند؛ ولی خیلی زود تسلیم می‌شوند و برمی‌گردند به بی‌خیالی و بی‌توجهی در انتخاب‌های بد. اجازه دهید این موضوع را با یک مثال برایتان روشن‌تر کنم:
اگر تخت‌های به عرض 25 سانتی‌متر و طول 3 متر را روی زمین می‌گذاشتم و می‌گفتم: «اگر از روی این تخته عبور کنید، 20 دلار به شما می‌دهم»، آیا این کار را می‌کردید؟ این یک کار ساده و پولی بی‌دردسر است. چه می‌شود اگر همان تخته را بردارم و با آن پلی بین دو ساختمان 100 طبقه بسازم؟ دیگر 20 دلار برای عبور از روی تخته‌ی 3 متری کافی نیست و حتی این کار، ممکن هم به نظر نمی‌رسد، درست است؟ احتمالاً به من نگاه می‌کردید و می‌گفتید: «نه، به هیچ وجه.»
با این حال، اگر فرزندتان در ساختمان مقابل بود و ساختمان هم آتش گرفته بود، آیا برای نجات او، از روی تخته می‌گذشتید؟ فوری و بدون هیچ سؤالی این کار را می‌کردید؛ چه 20 دلار در میان باشد، چه نباشد. چرا بار اول که از شما خواستم از روی تخت‌های که در ارتفاع قرار گرفته است بگذرید، گفتید امکان ندارد؛ شما دلیل شما برای خواستنِ انجام آن کار را فهمیدید؟ وقتی دلیل‌تان به اندازه‌ی کافی بزرگ باشد، تقریباً ولی بار دوم برای انجامش تردید نکردید؟ مگر ریسک‌ها و خطرها همان نیستند؟ پس چه تغییر کرد؟
چرای هر کاری حاضرید انجام دهید. برای این‌ که نیروی بالقوه‌ی خلاقیت و نیروی محرکه‌ی درونی‌تان را درست فعال کنید، باید فراتر از انگیزه‌های و اهداف مادی و پولی را ببینید. البته معنی‌اش این نیست که آن محرک‌ها بد هستند، نه، در حقیقت آن‌ها محرک‌هایی فوق‌العاده هستند. من متخصص اشیای زیبا هستم؛ اما چیزهای مادی نمی‌توانند واقعاً قلب، روح و جرأت‌تان را برای مبارزه به کار بگیرند. آن اشیا باید از جایی عمیق‌تر بیاید. حتی اگر به اهداف مادی‌تان برسید، به ارزش‌های واقعی یعنی خوش‌بختی و کامروایی دست پیدا نمی‌کنید.
در مصاحبه‌ام با کارشناس درجه یک موفقیت؛ آنتونی رابینز (مجله‌ی موفقیت، ژانویه‌ی 2009) او گفت: «من بزرگان کسب و کار را دیده‌ام که با وجود این که به اهداف نهایی‌شان دست پیدا کرده‌اند؛ ولی هنوز هم در ناامیدی و ترس زندگی می‌کنند. چه چیزی از شاد بودن این آدم‌های موفق جلوگیری می‌کند؟ جواب این است که آن‌ها فقط روی رسیدن به اهداف‌شان تمرکز کرده‌اند، نه روی کامروایی. کسب دستاوردهای فوق‌العاده تضمین نمی‌کند به مسرت، شادی، عشق و احساس معنا برسید. این دو مجموعه مهارت، هم‌دیگر را تغذیه می‌کنند و باعث می‌شوند باور کنم موفقیت بدون کامروایی، شکست است.»
خیلی خوب این موضوع را گفته است. به همین خاطر، فقط کافی نیست تا انتخاب کنید که موفق باشید باید عمیق‌تر از آن کاوش کنید تا انگیزه‌ی اصلی‌تان را پیدا کنید و قدرت‌های نهفته‌تان را فعال کنید؛ همان نیروی چرایتان را.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
انگیزه‌ی اصلی

نقطه‌ی دسترسی به نیروی چرایتان، از طریق ارزش‌های اصلی و درونی شما است که هم تعریف می‌کنند چه کسی هستید و هم این‌ که چه می‌خواهید. ارزش‌های اصلی شما، مثل قطب‌نمای درونی، برج مراقبت و جی‌پی‌اس شخصی شما هستند و شبیه فیلتری عمل می‌کنند که از طریق آن‌ها تمامی نیازها، خواسته‌ها و وسوسه‌های زندگی‌تان را اداره می‌کنید و مطمئن می‌شوید که شما را به مقصد مورد نظرتان راهنمایی می‌کنند. تعیین و مشخص کردن کامل ارزش‌های اصلی، یکی از مهم‌ترین قدم‌ها در هدایت زندگی‌تان به والاترین چشم‌اندازهایتان است.
اگر قبل از این، ارزش‌هایتان را به طور واضح و روشن تعیین نکرده باشید، ممکن است خودتان را در حال انتخاب‌هایی ببینید که با آن‌چه می‌خواهید، در تضادند. اگر صداقت برای شما موضوع بسیار مهمی باشد؛ ولی با آدم‌های دروغگو مراوده داشته باشید، این یک تضاد است. وقتی کارهایتان در تضاد با ارزش‌هایتان باشند، سرانجام دچار ناراحتی و افسردگی می‌شوید. در حقیقت، روان‌شناسان می‌گویند هیچ چیزی بیشتر از این‌ که اعمال و رفتارمان با ارزش‌هایمان هم‌خوانی نداشته باشند، استرس ایجاد نمی‌کند.
در ضمن، تعیین ارزش‌های اصلی کمک می‌کند زندگی‌تان را ساده‌تر و کار آمدتر کنید. وقتی از ارزش‌های اصلی‌تان کاملاً خبر دارید، تصمیم‌گیری هم راحت‌تر است. هر وقت با یک انتخاب روبه‌رو می‌شوید از خودتان بپرسید: «آیا این انتخاب با ارزش‌های اصلی من هم‌خوانی دارد؟» اگر داشت انجامش دهید و اگر نداشت، انجام ندهید و بروید و پشت سرتان را هم نگاه نکنید. در این صورت تمام نگرانی‌ها و تردیدهایتان از بین می‌روند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
میدان نبردتان را پیدا کنید.

مردم، هم با چیزهایی که می‌خواهند داشته باشند، تهییج می‌شوند و هم با چیزهایی که نمی‌خواهند. عشق یک نیروی برانگیزاننده‌ی خیلی قدرتمند است؛ ولی نفرت هم دقیقاً همین‌طور است. برخلاف نظر عموم جامعه، نفرت داشتن هم می‌تواند خوب باشد؛ مثل نفرت از بیماری، نفرت از بی‌عدالتی، نفرت از جهل، نفرت از خود برتربینی و چیزهایی از این قبیل. بعضی وقت‌ها شناخت دشمن، آتش درون شما را شعله‌ور می‌کند. بعضی از بزرگ‌ترین انگیزه‌ها، تصمیم‌ها و پایداری‌های سرسختانه‌ی من، مربوط به زمان‌هایی بوده‌اند که دشمنی برای مبارزه کردن داشته‌ام. در تاریخ، بیشترین داستان‌های تحول‌گونه و انقلاب‌های سیاسی در نتیجه‌ی مبارزه با یک دشمن شکل گرفته‌اند؛ داوود و جالوت، آمریکا و بریتانیا، راکی و آپولو کرید، النس آرمسترانگ و سرطان، اپل و مایکروسافت. می‌توانم باز هم ادامه دهم؛ ولی فکر می‌کنم متوجه منظورم شده باشید. دشمنان به ما دلیلی برای به پا خواستن با شجاعت و شهامت می‌دهند. نیاز به مبارزه؛ مهارت‌ها، شخصیت و اراده‌ی شما را به چالش می‌کشد. شما را مجبور می‌کند به ارزیابی و به کار انداختن استعدادها و توانایی‌هایتان. بدون وجود یک مبارزه‌ی برانگیزاننده، ممکن است چاق و تنبل شویم و قدرت و هدف‌مان را از دست بدهیم.
بعضی از مراجعان من از این موضوع نگرانند که نیروی چرای آن‌ها از اهدافی ناشی می‌شود که خیلی والا نیستند. آن‌ها احساس گناه می‌کنند از این‌ که خواسته‌اند ثابت کنند آدم‌هایی که پشت سرشان حرف می‌زنند، اشتباه می‌کنند یا روی کسی را کم کنند که گفته است او توان انجام هیچ کاری را ندارد یا شکست دادن یک رقیب یا این‌ که سرانجام از خواهر یا برادری که همیشه آن‌ها را تحت سیطره‌ی خود داشته است، بهتر عمل کنند؛ ولی واقعاً مهم نیست که انگیزه‌تان چه باشد، البته تا وقتی انگیزه‌تان قانونی و اخلاقی‌ است. شما مجبور نیستید انگیزه‌های بشر دوستانه‌ی بزرگی داشته باشید. مهم این است که کاملاً احساس برانگیختگی کنید. بعضی وقت‌ها آن انگیزه می‌تواند به شما کمک کند تا از یک احساس یا تجربه‌ی منفی قدرتمند، برای ایجاد یک پایان قدرتمندتر و موفق‌تر استفاده کنید.
این موضوع درباره‌ی پیت کارول که یکی از مشهورترین مربیان راگبی تاریخ است، اتفاق افتاده. وقتی در شماره‌ی سپتامبر سال 2008 مجله‌ی موفقیت با کارول مصاحبه کردیم، او انگیزه‌ای اولیه‌ی خودش را این‌طور توضیح داد: «درکودکی، جثه‌ی کوچکی داشتم و بنابراین نمی‌توانستم کارهای زیادی انجام دهم. چند سال طول کشید تا به جایی رسیدم که بتوانم با دیگران رقابت کنم. تمام آن دوران، با این واقعیت زندگی می‌کردم که من خیلی بهتر از این‌ها هستم و لازم است برای اثبات آن بجنگم. کمی ناراحت بودم چون می‌دانستم که می‌توانم آدم خاصی باشم.»
نیاز کارول به جنگیدن، بالاخره بزرگی و مهارت‌های او را نمایان کرد. در شماره‌ی مارس 2010 مجله‌ی موفقیت، مصاحبه‌ای را با بازیگر بزرگ، آنتونی هاپکینز انجام دادیم. حیرت کردم وقتی فهمیدم استعداد و اراده‌ی فوق‌العاده‌‌ی او، از عصبانیت و خشم شکفته شده بود. هاپکینز اعتراف کرد دانش‌آموز بدی بوده و خوانش‌ پریشی و اختلال کمبود توجه بیش‌فعالی داشته است؛ آن هم در زمانی که علم روان‌شناسی از وجود چنین بیماری‌هایی بی‌خبر بود. به او لقب «کودک مشکل‌آفرین» داده بودند.
هاپکینز گفت: «من منشأ نگرانی‌های والدینم بودم. به نظر می‌رسید هیچ آینده‌ی روشنی در انتظارم نیست چون تحصیل و آموزش، موضوعات مهمی بودند؛ ولی انگار من توانایی درک چیزهایی را که به من آموزش داده میشد، نداشتم. بچه‌های فامیل، همه باهوش بودند؛ ولی من احساس رنجش و خشم می‌کردم و فکر می‌کردم از طرف کُل جامعه طرد می‌شوم و به همین خاطر، خیلی غمگین و افسرده بودم.»
هاپکینز، عصبانیتش را مهار کرد.
اول، آن عصبانیت، او را به مبارزه برای رسیدن به موفقیت در عرصه‌هایی خارج از علم و ورزش سوق داد. فهمید که اندک استعدادی در بازیگری دارد. بنابراین، از خشمش به خاطر برچسب‌های تحقیرآمیزی که به او داده شده بود، به عنوان سوختی برای تعهدش به حرفه‌ی بازیگری استفاده کرد. امروز هاپکینز به عنوان یکی از بزرگ‌ترین بازیگران سینما شناخته می‌شود. در نتیجه‌ی شهرت و ثروتی که به دست آورده، توانسته است به آدم‌های بی‌شماری که زیر آزار مداوم بوده‌اند، کمک کند و علاوه بر این، از کارهای زیست محیطی بسیار مهمی حمایت کند. با وجود این‌ که انگیزه‌ی او در ابتدای کار به خاطر اهداف باشکوه و والا نبود؛ ولی به طور مشخص، مبارزه‌اش ارزشمند بود.
همه‌ی ما می‌توانیم انتخاب‌هایی قدرتمندانه داشته باشیم. همه‌ی ما می‌توانیم با انتقاد نکردن از شانس، تقدیر یا هر کس دیگری برای نتایج‌مان، کنترل را به دست گیریم. این در توانایی ما است که باعث تغییر هر چیزی شویم. جای این که اجازه دهیم تجارب دردناک گذشته انرژی‌مان را تحلیل ببرند و موفقیت‌مان را تخریب کنند، می‌توانیم از آن‌ها برای تأمین سوختی استفاده کنیم که برای ایجاد تغییرات مثبت و سازنده می‌خواهیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
اهداف

همان‌طور که قبلاً گفتم، اثر مرکب همیشه فعال است و همیشه شما را به جایی خواهد برد؛ ولی سؤال این است که به کجا؟ شما می‌توانید این نیروی بی‌پایان را مهار کنید و باعث شوید که شما را به ماورای آرزوهایتان ببرد؛ ولی باید بدانید کجا می‌خواهید بروید و در آرزوی چه اهداف، رویاها و مقاصدی هستید.
وقتی در مراسم خاکسپاری مربی دیگرم «پل جی مایر» بودم، توانگری و تنوع زندگی‌اش را به یاد آوردم. به اندازه‌ی ده نفر، موفقیت کسب کرد، تجربه به دست آورد و به دیگران کمک کرد. آگاهی از فوت او باعث شد که من تعداد و اندازه‌ی اهدافی را که برای خودم در نظر گرفته بودم، دوباره ارزیابی کنم. اگر پل این‌جا بود، به ما می‌گفت: «اگر به آن پیشرفتی که هم خواهانش هستید و هم توانایی‌اش را دارید، دست پیدا نکرده‌اید، فقط به این خاطر است که اهداف‌تان را به روشنی تعریف نکرده‌اید.» یکی از به یادماندنی‌ترین جملات او که اهمیت اهداف را به ما یادآوری می‌کند، این است: «هر آن‌چه را که شما به وضوح تصور می‌کنید، مشتاقانه آرزو می‌کنید، خالصانه به آن اعتقاد دارید و با شور و شوق بر اساس آن عمل می‌کنید، به ناچار باید اتفاق بیوفتد.»
یکی از مهارت‌هایی که بیشترین سهم را در ایجاد فراوانی در زندگی من داشته، این است که چگونه به صورتی اثربخش اهدافی را تعیین و به آن‌ها دست پیدا کنم. وقتی قدرت خلاقیت‌تان را روی یک هدف به خوبی تعریف شده، سازماندهی و متمرکز می‌کنید، چیزی تقریباً جادویی اتفاق می‌افتد. این موضوع را به کَرات دیده‌ام: «موفق‌ترین آدم‌های دنیا به این دلیل به موفقیت رسیده‌اند که چشم‌اندازشان را ترسیم کرده‌اند.» شخصی که هدف و انگیزه‌ای شفاف، الزام‌آور، برانگیزاننده و سوزان دارد، حتی کسانی را که جزو بهترین‌ها هستند، همیشه شکست خواهد داد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
تعیین اهداف، چگونه عمل می‌کند: معمای «راز» آشکار می‌شود.

شما فقط چیزهایی را می‌بینید، تجربه می‌کنید و به دست می‌آورید که در جستجویشان هستید. اگر ندانید که دنبال چه هستید، مطمئن باشید به آن نمی‌رسید. ما به طور ذاتی مخلوقاتی جستجوکننده‌ی هدف هستیم. مغز ما همیشه در تلاش است تا جهان بیرونی را با آن‌چه که در جهان درونی‌مان می‌بینیم و انتظار داریم، تطبیق دهد. بنابراین، وقتی به مغزتان دستور می‌دهید در جستجوی چیزهایی باشد که خواهان‌شان هستید، شروع به دیدن آن‌ها می‌کنید. در واقع، مقصود آرزوهای شما، احتمالاً همیشه در اطراف‌تان وجود داشته؛ اما ذهن و چشم‌تان برای دیدن آن باز نبوده است.
این همان شیوه‌ای است که قانون جاذبه طبق آن عمل می‌کند. قانون جاذبه، یک جادوی مرموز درونی که به نظر می‌رسد، نیست؛ بلکه بسیار ساده‌تر و عملی‌تر از آن است.
ما هر روز با میلیاردها محرک حسی (سمعی، بصری و فیزیکی) از اطلاعات بمب‌باران می‌شویم. برای این‌ که خودمان را از دیوانه شدن حفظ کنیم، 99/9 درصد از آن‌ها را نادیده می‌گیریم و فقط آن‌هایی را واقعاً می‌بینیم، می‌شنویم و تجربه می‌کنیم که ذهن‌مان روی آن‌ها تمرکز می‌کند. به همین خاطر است که وقتی به چیزی «فکر» می‌کنید، به نظر می‌رسد آن را به طور معجزه آسایی به زندگی‌تان فرا می‌خوانید. در واقع، شما الان فقط چیزی را می‌بینید که از قبل در آن‌جا وجود داشته است. شما واقعاً آن را به زندگی‌تان جذب می‌کنید، آن‌ها از قبل در آن‌جا و در دسترس شما بوده‌اند و شما فقط افکارتان را متمر کز کردید و ذهن‌تان را برای دیدن آن‌ها هدایت کردید.
درست است؟ این موضوع اصلاً اسرارآمیز و مبهم نیست؛ در واقع، کاملاً منطقی‌ است. حالا، با این درک جدید، هر چیزی که ذهن‌تان به آن فکر می‌کند و همه‌ی فکرهای اتفاقی در میان آن 99/9 درصد فضای باقی‌مانده، همانی‌ است که ذهن‌تان روی آن تمرکز خواهد کرد.
این یک مثال پیش پا افتاده است (چون خیلی بدیهی و درست است!): موقع خرید یک ماشین جدید، ناگهان آن مدل را همه جا می‌بینید، درست است؟ به نظر می‌رسد که هزاران دستگاه از آن در خیابان‌ها تردد می‌کنند؛ در حالی که دیروز آن‌جا نبودند؛ ولی آیا این موضوع واقعیت دارد؟ البته که نه. آن‌ها در تمام مدت همان جا بودند؛ ولی شما به آن‌ها توجه نمی‌کردید. بنابراین، آن‌ها واقعاً برای شما وجود نداشتند تا وقتی توجه‌تان را به آن‌ها معطوف کردید.
وقتی اهداف‌تان را تعیین می‌کنید، چیزی جدید را برای جستجو و تمرکز بر مغزتان می‌دهید. این موضوع شبیه این است که به ذهن‌تان چشم‌‌های جدیدی می‌دهید تا از طریق آن‌ها همه‌ی مردم، رویدادها، مکالمات، منابع، ایده‌ها و خلاقیتی که شما را احاطه کرده است، ببینید. با این دید جدید (برنامه‌ی درونی) ذهن‌تان شروع می‌کند به تطبیق دادن محیط خارج با آن چیزی که از درون خیلی خواهانش هستید؛ یعنی هدف‌تان. به همین سادگی است. بعد از این‌ که آشکارا هدف‌تان را تعیین کردید، در این‌ که چگونه جهان را تجربه می‌کنید و ایده‌ها، فرصت‌ها و دیگران را به زندگی‌تان فرا می‌خوانید، تفاوتی عمیق به وجود می‌آید.
در یکی از مصاحبه‌هایم با برایان تریسی، او این موضوع را این‌طور توضیح داد: «انسان‌های موفق، اهداف خیلی صریح و شفافی دارند. آن‌ها می‌دانند کیستند و دنبال چیستند. آن‌ها اهداف‌شان را می‌نویسند و برای به دست آوردن‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند. آدم‌های ناموفق، اهداف‌شان را مثل تیکه‌ای که در یک قوطی سرگردان است، در سرشان حمل می‌کنند؛ ما می‌گوییم هدفی که روی کاغذ نوشته نشده است، صرفاً یک خیال محض است. همه، خیال‌هایی در سر دارند؛ ولی آن خیال‌ها مثل فشنگ‌هایی بدون باروت هستند.
بدون هدف‌های مکتوب، آدم‌ها تیرشان به سنگ می‌خورد و همین موضوع، نقطه‌ی شروع برای رسیدن به اهداف‌تان است.»
پیشنهاد می‌کنم همین امروز وقت بگذارید و فهرستی از مهم‌ترین اهداف‌تان را بنویسید. توصیه می‌کنم در همه‌ی جنبه‌های زندگی‌تان و نه فقط جنبه‌ی کسب و کار یا مالی، اهدافی را در نظر بگیرید. از تمرکز کردن روی فقط یکی از جنبه‌های زندگی‌تان طوری که دیگر جنبه‌ها را نادیده بگیرید، برحذر باشید؛ چون بهای سنگینی را برای این کار خواهید پرداخت. به سمت موفقیت کامل در تمام جنبه‌های زندگی قدم بردارید و به تعادل در آن جنبه‌های زندگی برسید که برایتان مهم هستند. جنبه‌هایی مثل: «کسب و کار، مسائل مالی، سلامتی، رفاه و خوش‌بختی، معنویت، خانواده و روابط خانوادگی و شیوه‌ی زندگی.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
به چه کسی تبدیل خواهید شد؟

خیلی از آدم‌ها، وقتی دنبال رسیدن به اهداف جدید هستند، می‌پرسند: «خیلی خب! من هدفم را پیدا کردم، حالا برای این‌ که به آن برسم، باید چه کارهایی انجام دهم؟» این سؤال بدی نیست؛ ولی اولین سؤالی نیست که باید به آن جواب داده شود. سؤالی که باید از خودمان بپرسیم این است که: «باید به چه کسی تبدیل شوم؟» احتمالاً آدم‌هایی را می‌شناسید که به نظر می‌رسد همه‌ی کارهای درست را انجام می‌دهند؛ ولی هنوز هم نتایجی را که دنبالش هستند، به دست نیاورده‌اند؛ درست است؟ چرا؟ یکی از چیزهایی که جیم ران به من یاد داد این بود که: «اگر بزرگ‌تر می‌خواهید، باید انسان بزرگ‌تری شوید. موفقیت چیزی نیست که تعقیبش کنید. چیزی که تعقیبش می‌کنید، از شما فرار می‌کند؛ مثل تلاش برای تعقیب پروانه‌ها. موفقیت چیزی است که آن را جذب می‌کنید؛ آن هم با شخصی که به آن تبدیل می‌شوید.»
وقتی این فلسفه را درک کردم، در زندگی و پیشرفت شخصی‌ام تحولی اساسی اتفاق افتاد. وقتی مجرد بودم و می‌خواستم همسر دل‌خواهم را پیدا کنم، فهرستی از ویژگی‌ها و خصوصیت‌هایی که می‌خواستم همسر ایده‌آلم داشته باشد، روی کاغذ نوشتم. بیش از 40 صفحه را به توصیف او با جزئیاتی دقیق و تفصیلی اختصاص دادم؛ شخصیت، منش، ویژگی‌های اصلی، نگرش‌ها و فلسفه‌هایش نسبت به زندگی، خانواده، فرهنگ، ترکیب اندامی و حتی بافت موهایش. مفصل نوشتم که زندگی‌مان به چه صورتی خواهد بود و چه کارهایی را با هم انجام خواهیم داد. بعد، از خودم پرسیدم: «باید چه کار کنم تا چنین دختری را پیدا کنم؟» ممکن بود هنوز هم مثل تعقیب آن پروانه عمل کنم. در عوض، به آن فهرست نگاه کردم و به فکر فرو رفتم که آیا خودم همان ویژگی‌ها را دارم یا نه؟ آیا هر مشخصه‌ای را که انتظار دارم همسرم داشته باشد، خودم دارم؟ از خودم پرسیدم: «چنین زنی، دنبال چه مردی خواهد بود؟ باید چگونه باشم که برای چنین زنی جذاب به نظر برسم؟»
حدود 40 صفحه را هم به توصیف همه‌ی ویژگی‌ها، مشخصه‌ها، رفتارها، نگرش‌ها و خصوصیاتی که لازم بود خودم داشته باشم، اختصاص دادم. بعد، تمام تلاشم را کردم تا به آن ویژگی‌ها برسم و چنان شخصیتی بشوم. حدس می‌زنید چه شد؟ جواب داد! انگار او از نوشته‌های آن کاغذ جان گرفت و مقابلم ظاهر شد.
همسرم جورجیا، دقیقاً همان چیزی است که من برای خودم توصیف کرده و در جستجویش بودم؛ حتی در کوچک‌ترین جزئیات. راهش این بود که باید برای خودم روشن می‌کردم که باید به چه کسی تبدیل شوم تا زنی با خصوصیات او را جذب کنم و بعد، تلاش کنم تا به آن برسم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
بهبود خودتان

بسیار خب، بیایید فرآیند رسیدن به هدف‌هایی را که برایشان مصمم هستید، ترسیم کنیم. این فرآیند، فرآیند انجام دادن و در بعضی موارد، فرآیند انجام ندادن است.
مانعی که بین شما و هدف‌تان قرار دارد، رفتار شما است. آیا لازم است انجام دادن کاری را متوقف کنید تا اثر مرکب، شما را به یک مارپیچ رو به پایین نبرد؟ به طور مشابه، باید انجام چه کارهایی را شروع کنید تا خط سیرتان را عوض کنید و در نتیجه در یک مسیر بهتر قرار بگیرید؟ در واقع، لازم است چه عادت‌ها و رفتارهایی را از زندگی‌تان حذف یا به آن اضافه کنید؟
زندگی شما فرمولی شبیه به این دارد:
شما انتخاب + رفتار + عادت + مرکب شدن = اهداف
(تصمیم)(اقدام)(انجام مکرر)(زمان)
به همین خاطر، ضروری است که کشف کنید کدام رفتارها مسیر منتهی به هدف‌تان را مسدود و کدام رفتارها شما را در دستیابی به هدف‌تان یاری می‌کنند.
شاید فکر کنید تمام عادت‌های بدتان را در کنترل دارید؛ ولی شرط می‌بندم که اشتباه می‌کنید. دوباره می‌گویم به همین خاطر است که ثبت کردن عادت‌ها، این‌قدر مؤثر است. منظورم این است که صادقانه می‌دانید که هر روز چند ساعت به تماشای برنامه‌های تلویزیون می‌نشینید؟ چند ساعت را صرف گوش دادن به شبکه‌های خبری می‌کنید یا چند ساعت را به شنیدن اهداف و دستاوردهای دیگران در شبکه‌های ورزشی و مُد اختصاص می‌دهید؟ می‌دانید روزانه چند لیوان نوشابه می‌نوشید؟ یا چند ساعت را صرف انجام کارهای غیرضروری پشت کامپیوتر (ف*ی*سبوک، خواندن شایعات اینترنتی و... ) می‌کنید؟ همان‌طور که در فصل قبل نوشتم، اولین وظیفه‌تان این است که از نحوه‌ی رفتارهایتان باخبر شوید. در چه مواقعی غفلت کرده‌اید و عادت‌های بد ناخودآگاهی را به وجود آورده‌اید که باعث انحراف شما از مسیرتان شده است؟
چند وقت پیش، یک مدیر عامل موفق که همراه او در یک کمیته‌ی غیرانتفاعی همکاری می‌کردم، استخدامم کرد تا برای بهبود بهره‌وری‌اش به او مشاوره دهم. او کارش را خیلی خوب انجام می‌داد؛ ولی می‌دانست که می‌تواند زمانش را بهینه‌سازی کند و با گرفتن کمی راهنمایی، بازدهی‌اش را بالا ببرد. از او خواستم تا فعالیت‌هایش را به مدت یک هفته ثبت کند و چیزی را متوجه شدم که خیلی زیاد می‌بینم:
زمان باورنکردنی زیادی را صرف مرور اخبار می‌کرد؛ صبح‌ها 45 دقیقه روزنامه می‌خواند، در مسیر رفتن به محل کارش 30 دقیقه به اخبار رادیو گوش می‌داد، و همین قدر زمان را هم در حین برگشت از محل کارش به خانه صرف گوش دادنِ اخبار می‌کرد. حین کارش، چندین بار اخبار را از سایت یاهو چک می‌کرد. (در مجموع حداقل 20 دقیقه) وقتی به خانه می‌رسید، حین احوال‌پرسی و صحبت با خانواده‌اش، 15 دقیقه‌ی پایانی اخبار محلی را تماشا می‌کرد. بعد، قبل از خوابیدن، 30 دقیقه اخبار ورزشی گوش می‌داد و 30 دقیقه اخبار شبانگاهی ساعت ده را می‌دید. هر روز در مجموع حدود 3/5 ساعت را صرف اخبار می‌کرد. او یک اقتصاددان یا تاجر نبود یا شغلی نداشت که زندگی یا مرگش به جدیدترین اخبار بستگی داشته باشد.
زمانی را که او صرف انواع گوناگون رسانه‌های خبری می‌کرد، خیلی بیشتر از چیزی بود که لازم داشت تا یک رأی‌دهنده‌ی آگاه یا یک عضو فعال جامعه باشد یا حتی منافع شخصی‌اش را افزایش دهد. در حقیقت، او اطلاعات باارزش خیلی کمی را از برنامه‌هایی که انتخاب می‌کرد، به دست می‌آورد. بنابراین، پس چرا او روزانه حدود 4 ساعت را صرف اخبار می‌کرد؟ این فقط یک عادت بود.
به او توصیه کردم که رادیو و تلویزیونش را خاموش کند، اشتراک روزنامه‌اش را لغو کند و از فیدهای RSS استفاده کند تا به کمک آن‌ها بتواند تنها اخباری را انتخاب و دریافت کند که فکر می‌کند برای کسب و کارش مهم هستند یا این‌ که متناسب با علایق شخصی‌اش باشند. با انجام این کار، بلافاصله 95 درصد از پارازیت‌های ذهنی و اتلاف کننده‌های زمانی‌اش کم شد. حالا می‌توانست هر روز در کم‌تر از 20 دقیقه تمام خبرهایی را که برایش مهم بودند، مرور کند. این تغییر به او اجازه داد که آن 45 دقیقه‌ی صبح (زمان رفتن به محل کارش) و آن یک ساعت عصر را به فعالیت‌های مولد و کارآمدی اختصاص دهد مثل: «ورزش، گوش کردن به فایل‌های آموزشی و الهام‌ بخش، مطالعه، برنامه‌ریزی، آماده‌سازی و گذراندن زمان بیشتر و با کیفیت‌تر با خانواده‌اش.» به من گفت هرگز چنین استرس کمی را تجربه نکرده بود (اخبار منفی شما را مضطرب می‌کنند) و هیچ وقت باروحیه‌تر و متمرکزتر از حالا نبوده است. تغییری کوچک و ساده در یک عادت، باعث یک جهش بزرگ و رو به جلو در تعادل و بهره‌وری شد!
خب، حالا نوبت شما است. یک دفترچه‌ی کوچک بردارید و سه هدف اصلی‌تان را بنویسید. حالا فهرستی از عادت‌های بدی را یادداشت کنید که پیشرفت‌تان در هر یک از این سه عرصه را از بین می‌برند. تک‌تک‌شان را بنویسید. عادت‌ها و رفتارها هرگز دروغ نمی‌گویند. اگر چیزی که می‌گویید با چیزی که انجام می‌دهید، فرق داشته باشد، من چیزی را باور می‌کنم که شما هر بار انجام می‌دهید. اگر بگویید دنبال سلامتی هستید؛ اما زیر ناخن‌هایتان سیاه و کثیف باشد، من آن سیاهی و کثیفی را باور می‌کنم. اگر بگویید بهبود شخصی در اولویت شما است اما جای کتاب خواندن، زمان بیشتری را صرف بازی با ایکس‌باکس‌تان کنید، من ایکس‌باکس را باور می‌کنم. اگر بگویید یک حرفه‌ای متعهد هستید؛ اما دیر و بدون آمادگی حاضر شوید، رفتارتان هر بار شما را لو می‌دهد. می‌گویید خانواده‌تان اولویت اصلی شما است؛ ولی اگر آن‌ها در تقویم کاری شلوغ‌تان جایی نداشته باشند، پس واقعاً در اولویت شما نیستند. به فهرست عادت‌های بدی که نوشته‌اید، نگاه کنید. این همان واقعیت وجودی شما است. حالا باید تصمیم بگیرید آیا همین خوب است یا می‌خواهید تغییرش دهید.
بعد به آن فهرست، عادت‌هایی را اضافه کنید که لازم است کسب کنید. وقتی آن عادت‌ها را طوری تمرین کنید که در طول زمان مرکب شوند، باعث می‌شوند که شکوه‌مندانه به اهداف‌تان برسید.
نباید موقع تهیه‌ی این فهرست با قضاوت کردن و پشیمانی انرژی‌تان را هدر دهید. این لیست درباره‌ی این است که نگاهی هوشیارانه به چیزهایی داشته باشید که می‌خواهید بهبود بخشید. به هر حال، من در انجام این کار به شما کمک خواهم کرد. بیایید آن عادت‌های بد و تخریب کننده را ریشه‌کن کنیم و جایشان عادت‌های جدید، مثبت و سالم بکاریم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
تغییر دهندگان بازی:
پنج استراتژی برای ریشه کن کردن عادت‌های بد:
شما عادت‌هایتان را یاد گرفته‌اید. بنابراین، می‌توانید فراموش‌شان کنید. اگر می‌خواهید کشتی زندگی‌تان را در یک مسیر جدید حرکت دهید، اول باید لنگر عادت‌های بد که شما را سنگین و زمین‌گیر کرده است، از جا بکنید. کلید کار این است که نیروی چرایتان را چنان قدرتمند سازید که میل شما به خوشنودی آنی را در هم بشکند. برای این کار، یک استراتژی جدید می‌خواهید. فهرستی که در ادامه می‌آید، استراتژی‌های محبوب من هستند:
1. کشف محرک‌ها
به فهرست عادت‌های بدتان نگاه کنید و تعیین کنید چه چیزی هر کدام را ت*ح*ریک می‌کند. چیزی را کشف کنید که من به آن «چهار سؤال بزرگ» می‌گویم و پشت هر عادت بدی قرار گرفته‌اند؛ چه کسی، چه چیزی، چه وقتی و چه جایی؟
مثل:
•آیا وقتی که کنار شخص خاصی هستید، احتمالش بیشتر می‌شود که نو*شی*دنی الکلی بیشتری مصرف کنید؟
•آیا در روز، زمان خاصی هست که انگار مجبورید یک چیز شیرین بخورید؟
•چه احساسات و هیجاناتی هستند که بدترین عادت‌های شما را ت*ح*ریک می‌کنند؛ استرس، خستگی، خشم، عصبانیت، درماندگی؟
•چه وقت‌هایی آن هیجانات را تجربه می‌کنید؟ با چه کسی هستید، کجا هستید یا در حال انجام چه کاری هستید؟
•چه موقعیت‌هایی عادت‌های بد شما را برمی‌انگیزند؛ نشستن داخل ماشین‌تان، قبل از جلسات بازبینی عملکرد، ملاقات با خویشاوندان سببی؟ همایش‌ها؟ موقعیت‌های اجتماعی؟ مواقعی که در خطر جسمی قرار دارید؟ ضرب‌الجل‌ها؟
•نگاهی دقیق‌تر به رویه‌های روزمره‌تان داشته باشید. وقتی از خواب بیدار می‌شوید، زمان قهوه خوردن یا ناهار خوردن یا وقتی بعد از یک روز کاری طولانی به خانه می‌رسید، معمولاً چه می‌گویید؟
دوباره، دفترچه‌تان را بردارید و محرک‌هایتان را یادداشت کنید. همین کار ساده، به تنهایی آگاهی شما را به شدت زیاد می‌کند. البته، این همه‌ی کاری نیست که باید انجام دهید، چون همان‌طورکه قبلاً بحث کردیم، افزایش آگاهی‌تان از عادت‌های بد، برای از بین بردن‌شان کافی نیست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,921
لایک‌ها
14,196
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
291,489
Points
70,000,164
سطح
  1. حرفه‌ای
2. پاکسازی خانه.

خانه‌تان را کامل پاکسازی کنید. منظورم به معنی واقعی کلمه است. اگر می‌خواهید نو*شی*دنی الکلی را کنار بگذارید، باید قطره قطره‌اش را از خانه‌تان حذف کنید. (و از ویلایتان، اگر دارید.) باید از جام‌ها و وسایل زینتی و تجملی که موقع مصرف نو*شی*دنی‌های ا*ل*ک*ل از آن‌ها استفاده می‌کنید، خلاص شوید. اگر می‌خواهید نوشیدن قهوه را کنار بگذارید، قهوه‌سازتان را جمع کنید و آن کیف پر از قهوه‌تان را به همسایه‌ی خواب‌آلودتان بدهید. اگر در تلاشید که مخارج‌تان را محدود کنید، وقت بگذارید و هرگونه کاتالوگ یا پیشنهادی که به صندوق پستی خانه‌تان و یا ایمیل‌تان می‌آید، کنسل کنید. با این کار دیگر حتی نیازی به جمع‌آوری و ریختن آن‌ها در سطل زباله هم ندارید. اگر می‌خواهید غذاهای سالم‌تری بخورید، قفسه‌ی آشپزخانه‌تان را از همه‌ی انواع غذاهای ناسالم خالی کنید و خریدشان را متوقف کنید. این حرف‌ها را هم بگذارید کنار که فقط به این دلیل که خودتان نمی‌خواهید آن غذاها را مصرف کنید، عادلانه نیست که دیگر اعضای خانواده‌تان را هم از خوردن‌شان منع کنید. به من اعتماد کنید. دیگر اعضای خانواده‌تان هم بدون آن غذاهای ناسالم بهتر خواهند بود. آن‌ها را به خانه‌تان نیاورید و از هر چیزی که عادت‌های بدتان را فعال می‌سازد، خلاص شوید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Lunika✧
بالا