کتاب در حال تایپ کتاب اثر مرکب| دارن هاردی

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 520
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
طرز فکر مایکروویوی

درک اثر مرکب، شما را از انتظار کسب نتایج آنی خلاص می‌کند؛ از این اعتقاد که موفقیت باید به همان سرعتی به دست آید که مثلاً فست فود حاضر می‌شود، یا مثل یک عینک مطالعه یک ساعته ساخته می‌شود، یا عکسی که 30 دقیقه‌ای چاپ می‌شود، یا تخم مرغ‌هایی که در مایکروویو می‌پزند، یا آب گرم فوری یا ارسال و دریافت سریع پیام کوتاه از طریق تلفن همراه. این طرز فکر را باید ول کنید، قبول؟
به خودتان قول دهید که یکبار و برای همیشه، همه‌ی فکر و خیالت شبیه برنده‌ی بخت آزمایی شدن را رها کنید و با واقعیت روبه‌رو شوید، چون شما فقط داستان‌هایی را می‌شنوید که درباره‌ی آن یک برنده صحبت می‌کنند، ولی از آن میلیون‌ها نفر بازنده حرفی نمی‌زنند. آن شخصی که می‌بینید به خاطر برنده شدن در یک شرط بندی شادی می‌کند یا جلوی یک دستگاه بخت آزمایی بالا و پایین می‌پرد، چیزی از صدها باری که شکست خورده است به زبان می‌آورد.
اگر با استفاده از ریاضی، احتمال برنده شدن و کسب یک نتیجه‌ی مثبت را حساب کنیم، با یک عدد خیلی خیلی کوچک که به صفر گرد می‌شود، روبه‌رو می‌شویم که نشان می‌دهد احتمال برنده شدن شما در حد صفر خواهد بود. دانیل گیلبرت، روانشناس هاروارد و نویسنده‌ی کتاب «شیرجه در خوشبختی» می‌گوید اگر در هر 30 ثانیه یک بازنده‌ی مسابقه را در تلویزیون نشان دهیم که در عوض، بگوید باختم، حدود 9 سال طول می‌کشد تا کل بازنده های یک قرعه کشی را نشان دهیم.
وقتی شیوه‌ی کار اثر مرکب را فهمیدید، دیگر برای راه حل‌های سریع یا شانسی‌ تلاش نخواهید کرد.خودتان را با این باورها گول نزنید که مثلاً یک ورزشکار فوق‌العاده موفق زندگی‌اش را صرف هزاران ساعت تمرین‌های خیلی سخت و منظم نکرده است. او برای تمرین کردن، صبح‌ها، خیلی زود از خواب بیدار می‌شود و در حالی که دیگران از تمرین کردن دست می‌کشند، به تمرین مداوم ادامه می‌دهد.
او با سختی‌های محض، سرخوردگی از شکست، تنهایی، سخت‌کوشی و ناامیدی مقابله می‌کند تا در نهایت به مقام اول می‌رسد.
در آخر این کتاب یا حتی قبل از آن، من فقط می‌خواهم که از اعماق وجودتان بدانید که تنها راه رسیدن به موفقیت از طریق انجام پیوسته‌ی کارهای معمولی، غیر جذاب، غیر مهیج و بعضی وقت‌ها نظم و ترتیب‌های سخت روزانه‌ایست که در طول زمان، مرکب شده‌اند. در ضمن، بدانید که نتایج مدنظر، زندگی دلخواه و شیوه‌ی زندگی رویایی‌تان وقتی اتفاق می‌افتد که اثر مرکب را به خدمت بگیرید. اگر اصولی را که در این کتاب به آن‌ها پرداخت شده است، به کار بندید، پایانی خوش و افسانه‌ای برای خودتان ایجاد می‌کنید.
آیا منظورم را خوب رساندم؟ بسیار خب. در فصل بعد، روی چیزی تمرکز می‌کنیم که زندگی شما را کنترل می‌کند. هر پیروزی یا شکست و چیره شدن یا شکست خوردنی از این موضوع شروع می‌شود. هر کاری که همین حالا در زندگی‌تان انجام می‌دهید یا از انجامش سر باز می‌زنید، به خاطر همین موضوع است. اگر یاد بگیرید که تغییرش دهید، در این صورت می‌توانید زندگی‌تان را دگرگون کنید. بیایید ببینیم که این موضوع چیست...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
به خدمت گرفتن اثر مرکب
خلاصه گام های عملی

  • بعضی از بهانه‌هایی را بنویسید که ممکن است به آن‌ها پناه ببرید؛ مثل به اندازهی کافی باهوش نبودن، تجربه نداشتن، آموزش‌های اشتباه، نداشتن تحصیالت کافی و ... تصمیم بگیرید که آن‌ها را با سختکوشی و بهبود شخصی جبران کنید تا بتوانید هر کسی از جمله خود قدیمیتان را شکست دهید.

  • مثل اسکات باشید. نیم دوجین از قدم‌های کوچک و به ظاهر کم اهمیتی را بنویسید که می‌توانید هر روز انجام‌شان دهید؛ کارهایی که می‌توانند زندگیتان را در یک مسیر کاملاً جدید و مثبت قرار دهند.

  • مثل براد نباشید. بعضی از گام‌های کوچک و به ظاهر کم اهمیتی را بنویسید که می‌توانید انجام دادنشان را متوقف کنید؛ کارهایی که ممکن است مثل اثر مرکب عمل کنند، ولی در جهت معکوس و نتایج منفی به وجود آورند.

  • فهرستی از مهارت‌ها، دست‌آوردها و عرصه‌هایی را بنویسید که در گذشته در آن‌ها بسیار موفق بوده‌اید. ببینید در چه زمانی آن‌ها را مسلم فرض کرده‌اید و به بهبودشان ادامه نداده‌اید و در این وضعیت، در معرض خطر «از خود راضی بودن» هستید که آن هم در آینده باعث شکست می‌شود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
فصل دوم: انتخاب ها

همه‌ی ما به طرز مشابهی به این دنیا می‌آییم: بر*ه*نه، هراسان و ناآگاه. بعد از آن ورود بزرگ، تمام زندگی ما تا پایان، مجموع کل انتخاب‌هایی‌ست که می‌کنیم. انتخاب‌های ما می‌توانند بهترین دوست یا بدترین دشمن‌مان باشند. می‌توانند ما را به اهدافمان برسانند یا این که بفرستندمان به کهکشانی بسیار دور.
در این باره فکر کنید. هر چیزی که در زندگی شماست، به این دلیل وجود دارد که قبلاً درمورد چیزی، یک انتخاب کرده‌اید. انتخاب‌ها ریشه‌ی هر کدام از دستاوردهای شماست. هر انتخاب‌تان رفتاری را شروع می‌کند که به مرور زمان به یک عادت تبدیل می‌شود. اگر انتخاب بدی کنید، مجبورید دوباره همه چیز را از اول شروع کنید و انتخاب‌های جدیدی کنید که اغلب سخت‌تر هستند. اگر اصلاً انتخابی نکنید، در واقع انتخاب کرده‌اید که دریافت کننده‌ی منفعلی از هر چیزی باشید که سر راه‌تان قرار می‌گیرد.
در واقع، شما انتخاب‌هایی می‌کنید و بعد، انتخاب‌هایتان شما را می‌سازند. هر تصمیمی، هر چند کوچک و بی اهمیت، مسیر زندگیتان را عوض می‌کند. این‌که به دانشگاه بروید یا نه، با چه کسی ازدواج کنید، آخرین نو*شی*دنی الکلی را قبل از رانندگی بنوشید یا نه، در غیبت و شایعه‌سازی شرکت کنید یا ساکت بمانید، یک تماس کاری دیگر بگیرید یا کارتان را تمام کنید و به خانه بروید، بگویید دوستت دارم یا نه، همه‌ی این تصمیم‌ها مسیر زندگی شما را عوض می‌کنند. هر انتخاب شما روی اثر مرکب زندگیتان تأثیر می‌گذارد.
این فصل، درباره‌ی آگاه شدن از انتخاب‌هایی‌ست که باعث شکوفایی و توسعه‌ی زندگیتان می‌شوند. این موضوع، پیچیده به نظر می‌رسد؛ ولی سادگی‌اش متعجب‌تان خواهد کرد. دیگر 99 درصد از انتخاب‌های شما ناخودآگاه نخواهد بود. دیگر بیشتر رویه‌های روزانه و عادت‌هایتان، ناشی از واکنش به برنامه‌ریزیتان نخواهد بود. از خودتان خواهید پرسید (و البته می‌توانید جواب دهید) که: «چندتا از رفتارهایم را انتخاب نکرده‌ام؟ چه کارهایی انجام می‌دهم که انجام دادنشان را آگاهانه انتخاب نکرده‌ام، ولی در عین حال هر روز انجامشان می‌دهم؟»
با استفاده از استراتژی‌های آگاهی دهنده‌ی مشابه با آن‌چه که من برای پیشرفت زندگی و حرفه‌ام از آن‌ها استفاده کرده‌ام و تقویت آن‌ها با اثر مرکب، می‌توانید با چنگال‌های مبهم و مرموزی مقابله کنید که رشته‌های زندگیتان را پنبه می‌کنند و شما را به مسیرهای اشتباه می‌اندازند. خواهید توانست قبل از ورود به محدوده‌ی کارهای احمقانه، جلوی خودتان را بگیرید. شما آسانی را در تصمیم‌گیری‌هایی تجربه خواهید کرد که باعث رفتارها و عادت‌هایی می‌شوند که همیشه از شما حمایت می‌کنند.

بزرگترین مساله‌ی شما این نیست که از روی عمد، انتخاب‌های بد می‌کنید. اتفاقاً حل کردن این مشکل خیلی راحت است. بزرگترین مساله‌ی شما این است که موقع انتخاب‌هایتان اصلاً به آن‌ها توجه نمی‌کنید. در نصف مواقع، حتی از انتخاب کردن آن‌ها آگاه نیستید! اغلب، نوع تربیت و فرهنگ ماست که انتخاب‌های‌مان را شکل می‌دهد. آن‌ها این‌قدر در رفتارها و عادت‌های روزانه‌ی ما حل می‌شوند که به نظر می‌رسد فراتر از کنترل ما هستند. آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده در حالی که مشغول کسب و کارتان بوده‌اید و از زندگیتان ل*ذت می‌بُرده‌اید، ناگهان با یک انتخاب یا مجموعه‌ای از انتخاب‌های کوچک احمقانه، در نهایت، همه‌ی تلاش‌ها، زحمات و شتاب زندگیتان را از بین برده باشید، آن هم بدون هیچ دلیل مشخصی؟ شما قصد خ*را*ب کردن خودتان را نداشته‌اید، ولی با فکر نکردن درباره‌ی تصمیم‌هایتان و نسنجیدن خطرات و نتایج بالقوه‌ی آن تصمیم‌ها، خودتان را مقابل عواقب ناخواسته و پیش‌بینی نشده‌ای دیده‌اید. هیچ کس حق ندارد چاق شود، ورشکسته شود یا طلاق بگیرد، ولی اغلب (اگر نگوییم همیشه) این عواقب، نتیجه‌ی مجموعه‌ای از انتخاب‌های بد کوچک هستند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
فیل ها گ*از نمی‌گیرند

آیا تا به حال یک فیل شما را گ*از گرفته است؟ یا یک پشه نیش‌تان زده است؟ در زندگی، چیزهای کوچک هستند که شما را نیش می‌زنند. گاهی وقت‌ها، اشتباه‌های بزرگی را می‌بینیم که ممکن است زندگی حرف‌های و شهرت آدم را در یک لحظه نابود کنند، مثلاً کمدینی مشهور در یک نمایش عمومی حرف‌های تبعیض نژادی بزند یا یک آدم معروف به صلح دوستی رفتار عجیب و غریب جنگ طلبانه‌ای از خودش نشان دهد یا یک تنیسور محبوب به طرز نامشخصی یک شخصی عالی رتبه را با سخنرانی آتشینی تهدید کند. واضح است که این‌جور انتخاب‌های بد، واکنش‌های بزرگی در پی دارند. ولی حتی اگر در گذشته چنین اشتباه‌های بزرگی را مرتکب شده باشید، در این‌جا، نگران این گام‌های رو به عقب غیرمعمول یا لحظات تراژیک اتفاقی نیستیم.
خیلی از ما باید نگران انتخاب‌های تکراری، کوچک و به ظاهر بی‌اهمیت‌مان باشیم. در مورد تصمیم‌هایی صحبت می‌کنم که شما فکر می‌کنید اصلاً هیچ تفاوتی به وجود نمی‌آورند. این چیزهای کوچک هستند که به ناچار و به طور قابل پیش‌بینی، موفقیت شما را از بین می‌برند. خواه، حرکت‌های احمقانه یا رفتارهای بی‌اهمیت باشند، خواه در پوشش رفتارهای مثبت پنهان باشند (این دسته اصوالاً فریبنده هستند)، این تصمیم‌های به ظاهر ناچیز و بی‌اهمیت می‌‌توانند شما را از مسیر موفقیت کاملاً منصرف کنند، چون شما متوجه‌شان نیستید. از اقدام‌های کوچکی که شما را از مسیرتان دور می‌کنند، غافل می‌مانید یا در آن‌ها غرق می‌شوید. اثر مرکب در حال تأثیر گذاریست. اثر مرکب همیشه عمل می‌کند، یادتان می‌آید؟ ولی در این مورد، اثر مرکب علیه شما عمل می‌کند؛ چون اصلاً حواستان به آن نیست.
یک قوطی لیموناد و یک بسته چیپس می‌خورید و ناگهان بعد از خوردن آخرین تکه‌ی چیپس، متوجه می‌شوید که همه‌ی تلاش آن روزتان را برای خوردن غذای سالم از بین برده‌اید، در صورتی که حتی گرسنه هم نبوده‌اید. تلویزیون توجه تان را جلب کرده و دو ساعت تمام را صرف تماشای برنامه‌های احمقانه‌ی تلویزیون کرده‌اید (اجازه دهید برایتان قدری کلاس بگذاریم و فرض کنیم یک برنامه‌ی مستند آموزشی دیده‌اید) آن هم در حالی که مشغول آماده کردن یک ارائه‌ی مهم برای جلب نظر یکی از مشتریان با ارزشتان بوده‌اید. بدون هیچ دلیل موجه‌ی یک دروغ غیرعادی به یکی از اعضای خانواده‌تان می‌گویید، در حالی که گفتن حقیقت مشکلی به وجود نمی‌آورد. موضوع چیست؟
شما به خودتان اجازه داده‌اید که بدون فکر، انتخاب کنید؛ و تا وقتی ناخودآگاه انتخاب می‌کنید، نمی‌توانید آگاهانه آن رفتار بیهوده را تغییر دهید و به عادت‌های سازنده تبدیلش کنید. حالا وقت بیدار شدن است و انتخاب‌های توانمند کننده.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
شکرگزاری در طول سال

انگشت اتهام سوی دیگران دراز کردن، کار راحتی‌ست، مگر نه؟ «به خاطر رئیس بد عنقم، در کارم پیشرفت
نمی‌کنم.» «اگر به خاطر غیبت‌ها و بدگویی‌های همکارانم نبود، آن ترفیع به من می‌رسید.» «خلق و خوی
بد همیشگی من، به خاطر کارهای دیوانه کننده‌ی فرزندانم است.» و وقتی نوبت به روابط عاشقانه می‌رسد، سنگ تمام می‌گذاریم؛ همیشه طرف مقابل‌مان همان کسی‌ست که باید تغییر کند.
چند سال پیش، یکی از دوستانم از همسرش شکایت می‌کرد. به نظر من، او بانویی فوق‌العاده و بی‌نظیر بود و دوستم خیلی خوش‌شانس بود که او نصیبش شده بود. این موضوع را دائم به او می‌گفتم، ولی او همچنان می‌گفت که همسرش باعث و بانی بدبختی‌های اوست. آن وقت بود که من تجربه‌ای را با او در میان گذاشتم که به معنای واقعی کلمه، ر*اب*طه‌ی مشترکم را تغییر داده بود. سال‌ها قبل، در عید شکرگزاری، تصمیم گرفتم برای همسرم یک دفترچه‌ی شکرگزاری درست کنم. یک سال تمام، هر روز حداقل یکی از کارهای همسرم را که برایشان واقعاً از او ممنون بودم، در دفترچه‌ای نوشتم. مثالاً شیوه‌ی تعامل او با دوستانش، نحوه‌ی مراقبت از سگمان، تمیز کردن خانه، پختن غذاهای خوشمزه، مدل موی زیبایش در آن روز یا هر چیز دیگری. من دنبال کارهایی بودم که همسرم با انجام دادنشان من را تحت تأثیر قرار می‌داد یا در واقع، دنبال صفات، ویژگی‌ها و خصوصیاتی بودم که همسرم داشت و من قدردان آن‌ها بودم.
یک سال تمام، مخفیانه همه‌ی آن‌ها را یادداشت کردم. در آخر سال، آن دفترچه را کامل پُر کرده‌ بودم.
سال بعد وقتی در عید شکرگزاری، آن دفترچه را به همسرم دادم، در حالی که اشک می‌ریخت به من گفت که آن دفترچه بهترین هدیه‌ایست که تا به حال گرفته است (حتی بهتر از ماشین BMW که به مناسبت تولدش به او هدیه داده بودم!) جالب‌تر این بود که خودم از این هدیه بیشتر تحت تأثیر قرار گرفتم.
همه‌ی آن یادداشت‌های روزانه، وادارم کرد تا روی جنبه‌های مثبت همسرم تمرکز کنم. آگاهانه دنبال همه‌ی کارهای خوبی بودم که او انجام می‌داد. این تمرکز قلبی من، بر هر آن چیزی چربید که ممکن بود در حالت عادی از آن شکایت کنم. بار دیگر با تمام وجود عاشق همسرم شدم (حتی شاید بیشتر از قبل، چون جای این‌که
خصوصیات و ویژگی‌های آشکارش را ببینم، به ظرافت‌هایی که در سرشت و رفتارش داشت، توجه می‌کردم).
سپاسگزاری و نیت من برای پیدا کردن بهترین رفتارهای او، چیزی بود که هر روز در قلب و چشمانم قرار می‌دادم. این موضوع باعث شد که به شکل متفاوتی با همسرم رفتار کنم که البته در مقابل باعث شد او هم رفتار متفاوتی با من داشته باشد. طولی نکشید که حتی موارد بیشتری برای یادداشت کردن در دفترچه‌ی سپاسگزاری داشتم!
در نتیجه‌ی با اختصاص فقط روزی پنج دقیقه یا کمی بیشتر برای مستند سازی و نوشتن تمام دلایلی که چرا از همسرم ممنون بودم، ما یکی از بهترین سال‌های ازدواج‌مان را تجربه کردیم و ر*اب*طه‌مان از آن زمان تا حالا بهتر هم شده است.
بعد از این‌که تجربه‌ام را با دوستم در میان گذاشتم، او هم تصمیم گرفت تا یک دفترچه‌ی شکرگزاری درباره‌ی همسرش تهیه کند. در همان چند ماه اول، ر*اب*طه مشترک‌اش کاملاً بهبود پیداکرد. با انتخاب این‌که روی خصوصیات مثبت همسرش تمرکز کند و دنبال آن‌ها باشد، نظرش درباره‌ی او تغییر کرد و همین باعث شد شیوه‌ی مراوده و رفتارش هم با او عوض شود. در نتیجه، همسرش در مورد طرز رفتاری که با او داشت، انتخاب‌های متفاوتی کرد. این چرخه ادامه یافت یا همان‌طور که ما می‌گوییم، مرکب شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
مسئولیت 100 درصد

همه‌ی ما مردان و زنان خودساخته‌ای هستیم، ولی فقط آدم‌های موفق هستند که از امتیاز این صفت برخوردار می‌شوند. در هجده سالگی، در یک سمینار با ایده‌ی «مسئولیت شخصی» آشنا شدم و این مفهوم، زندگی‌ام را کامل عوض کرد. حتی اگر شما از بقیه‌ی مطالب این کتاب استفاده نکنید و فقط روی این مفهوم متمرکز شوید و آن را تمرین کنید، در مدت دو تا سه سال تغییرات خیلی بزرگی در زندگیتان اتفاق خواهد افتاد و دوستان و خانواده‌تان به سختی «شخصیت قدیمیتان» را به یاد می‌آورند.
در آن سمینار، سخنران از حاضران پرسید: «در یک ر*اب*طه‌ی عاشقانه، شما چند درصد مسئول هستید؟»
من که یک نوجوان بودم فکر می‌کردم که در مورد عشق واقعی خیلی می‌دانم.
ناگهان بدون هیچ فکری گفتم: «پنجاه، پنچاه!» برایم کاملاً واضح و بدیهی بود؛ به نظرم هر دو طرف باید به شکل مساوی مسئولیت پذیر باشند و در غیر این صورت یکی از طرف‌ها ضرر می‌کند.
شخص دیگری داد زد: «پنجاه و یک، چهل و نه» و دلیل آورد که شما باید نسبت به طرف مقابل، کار بیشتری انجام دهید. مگرنه این‌که روابط عاشقانه روی بخشش و فداکاری بنا می‌شوند؟
شخص دیگری بلند گفت: «هشتاد، بیست.»
استاد سمت تخته سیاه چرخید و خیلی بزرگ روی آن نوشت: «صد، صفر» و گفت: «شما باید 100 درصد مسئولیت ر*اب*طه را قبول کنید و در قبال آن انتظار دریافت هیچ چیزی نداشته باشید. فقط وقتی یک ر*اب*طه‌ی عاشقانه مو‍‍‌ٔثر خواهد بود که شما 100 درصد مسئولیت آن را برعهده بگیرید. در غیر این صورت، ر*اب*طه‌ای که بر مبنای شانس و احتمال بنا شده باشد، همیشه در معرض فاجعه است و خ*را*ب شدن.»
وای! این چیزی نبود که انتظارش را داشته باشم! ولی سریع فهمیدم که این مفهوم چگونه می‌تواند هر جنبه‌ای از زندگی‌ام را متحول کند. اگر همیشه برای هر چیزی که تجربه می‌کنم 100 درصد مسئولیت را بپذیرم؛ یعنی کاملاً مسئولیت همه‌ی انتخاب‌ها و رفتارهایم را به عهده بگیرم، در این صورت قدرت در دستان خودم خواهد بود و همه چیز به خودم بستگی خواهد داشت. من مقابل هر کاری که انجام داده‌ام یا نداده‌ام و طرز واکنش‌هایم به اتفاقاتی که برایم رخ داده‌اند، مسئول هستم.
می‌دانم که فکر می‌کنید مسئولیت زندگیتان را برعهده گرفته‌اید و من باید این سوال‌ها را از آدم‌هایی بپرسم که نمی‌گویند: «البته که من مسئولیت زندگی خودم را می‌پذیرم.» ولی وقتی به اعمال و رفتارهای خیلی از مردم جهان نگاه کنید، می‌بینید که انگشت اتهام سمت دیگران دراز می‌کنند، خودشان را قربانی می‌دانند، دیگران را سرزنش می‌کنند و از شخص دیگری یا دولت انتظار دارند که مشکلات‌شان را حل کند. اگر تا به حال برای دیر رسیدن به جایی، ترافیک را سرزنش کرده‌اید یا گفته‌اید به خاطر کاری که فرزندتان، همسرتان یا همکارتان انجام داده است، حال و حوصله ندارید، در این صورت شما هم 100 درصد مسئولیت شخصی را نپذیرفته‌اید. دیر رسیدید چون جلوی چاپگر، صف کشیده بودند؟ شاید شما نباید تا آخرین دقیقه منتظر می‌ماندید؟ همکارتان ارائه را خ*را*ب کرد؟ آیا نباید خودتان پیش از تحویل دادن، یک نگاهی به آن می‌کردید؟
با نوجوان غیر منطقی‌تان ر*اب*طه‌ی دوستانه‌ای ندارید؟ کتاب‌ها و کلاس‌های جالب خیلی زیادی وجود دارند. که به شما در حل این مسأله کمک می‌کنند.
شما به تنهایی مقابل کارهایی که انجام می‌دهید و نمی‌دهید، یا نحوه‌ی واکنش به اتفاقاتی که برایتان رخ می‌دهند، مسئول هستید. این طرز فکر قدرت بخش، زندگی من را به شکل اساسی، متحول کرد. شانس، شرایط یا موقعیت مناسب، چیزهایی نبودند که مهم باشند یا نه. آزاد بودم تا هر کاری را که دوست داشتم، انجام دهم. اهمیتی نداشت که چه کسی رئیس جمهور شود یا وضعیت اقتصاد چقدر بد باشد یا مثلاً فلانی چه بگوید، چه کار کند یا نکند، چون من هنوز هم 100 درصد در کنترل خودم بودم. با انتخاب این‌که از قربانی بودن در گذشته، حال و آینده رها باشم، به موفقیتی فوق‌العاده می‌رسیدم.
من برای کنترل سرنوشتم، قدرت نامحدودی داشتم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
خوش‌شانسی

شاید اعتقاد دارید که واقعاً بدشانس هستید. اما درواقع، این عذر و بهانه‌ای بیش نیست. فرق بین ثروتمند افسانه‌ای شدن، خوشحالی و سلامت با ورشکستگی، افسردگی و بیماری، در انتخاب‌های شما در زندگیتان نهفته است. هیچ چیز دیگری باعث این تفاوت نمی‌شود. نکته‌ای در مورد شانس وجود دارد و آن، این است که: همه‌ی ما خوش‌شانس هستیم. اگر سالم و تندرست هستید و کمی غذا در یخچال‌تان دارید، شما فوق‌العاده خوش‌شانس هستید. هر کسی این فرصت را دار د که «خوش‌شانس» باشد، چون فراتر از داشتن سلامتی و معاش برای زندگی، شانس، واقعاً به مجموعه‌ای از انتخاب‌ها بستگی دارد.
وقتی از ریچارد برانسون پرسیدم آیا احساس می‌کند شانس در موفقیت او نقش داشته، جواب داد: «بله، البته، همه‌ی ما خوش‌شانس هستیم. شانس همیشه و هر روز در اطراف ماست. دائم چیزهای خوش‌ یمنی برای ما رخ می‌دهند، چه آن‌ها را تشخیص دهیم، چه تشخیص ندهیم. من خوش‌شانس‌تر یا بدشانس‌تر از دیگران نیستم. فرقم این است که وقتی شانس سر راه من قرار می‌گیرد، از آن استفاده می‌کنم.»
واقعاً که مثل شوالیه‌ای خردمند و فرهیخته حرف زده است. حالا که صحبت از شانس شد، بهتر است این را بگویم که به نظرم، ضرب‌المثل قدیمی «شانس وقتی‌ست که فرصت با آمادگی تلاقی می‌کند»، کامل نیست. من معتقدم که «شانس» دو بخش مهم دیگر هم دارد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
فرمول (کامل) خوش‌شانسی

آمادگی(رشد شخصی) +نگرش(باورها – طرز فکر) +
فرصت(چیزهای خوبی که سر راه شما قرار می‌گیرد) + اقدام (انجام دادن کاری درباره‌ی آن‌ها) = شانس

آمادگی: با بهبود و آماده‌سازی مداوم خودتان؛ یعنی بهبود مهارت‌ها، دانش، تخصص، روابط و منابع‌تان، وقتی فرصت‌ها به وجود می‌آیند (شانس در خانه‌تان را می‌زند)، امکانات لازم برای بهره‌برداری و استفاده از آن‌ها را خواهید داشت.
آن وقت، می‌توانید مثل آرنولد پالمر باشید، کسی که در فوریه‌ی سال 2009 در مصاحبه با مجله‌ی موفقیت گفت: «خنده‌دار است؛ هر چه بیشتر تلاش می‌کنم، خوش‌شانس‌تر می‌شوم.»
برانسون تأکید می‌کند به عقیده‌ی او، شانس در اطراف همه‌ی ما وجود دارد. شانس به سادگیِ دیدنِ نگرش و باور: این همان جایی‌ست که شانس از بیشتر مردم روی برمی‌گرداند. همان جایی که ریچارد موقعیت‌ها، مکالمات و شرایط به عنوان موضوعات اتفاقی‌ست. شما نمی‌توانید چیزی را که دنبالش نیستید، ببینید و نمی‌توانید در جست‌وجوی چیزی باشید که به آن اعتقاد و باوری ندارید.
فرصت: ممکن است بتوانید شانس خود را به وجود آورید، اما شانسی که من این‌جا درباره‌اش صحبت می‌کنم شانس برنامه‌ریزی نشده است یا شانسی که سریع‌تر و متفاوت از انتظارتان اتفاق می‌افتد. در این بخش از فرمول خوش‌شانسی، نمی‌توانید کاری کنید. این یک رخ‌داد طبیعی‌ست و اغلب، به نظر می‌رسد که به میل خودش آشکار می‌شود.
اقدام: این جایی‌ست که شما وارد عمل می‌شوید. به هر طریقی که این شانس برای شما اتفاق افتاد؛ از طرف جهان، خداوند، جن‌های خوش‌شانسی یا هر کس و هر چیزی که شما اعتقاد دارید، حالا دیگر وظیفه‌ی شماست که بر اساس آن اقدام کنید. این همان چیزی‌ست که ریچارد برانسون‌ها را از جوزف والینگتونزها جدا می‌کند. جوزف کی؟ دقیقاً. شما هیچ‌وقت درباره‌ی او چیزی نشنیده‌اید، چون او در اقدام بر اساس چیزهای خوش‌ یمنی که برایاش اتفاق افتاد، شکست خورد.
بنابراین دیگر در مورد اتفاق‌هایی که برایتان رخ داد، شکست‌های بزرگی که از آن‌ها رنج بُردید یا هر شرایط دیگری، این‌قدر ناله نکنید. خیلی‌ها هستند که شرایط نامناسب‌تر و مشکلات بیشتری نسبت به شما دارند، با این حال ثروتمندتر و موفق‌تر از شما هستند. شانس به طور یکسانی فرصت‌ها را بین مردم تقسیم می‌کند. خورشید شانس در آسمان می‌درخشد، اما جای این‌که چترتان را باز کنید و بالای سرتان نگه دارید، باید به آسمان نگاه کنید. وقتی پرتوی شانس بر شما بتابد، همه‌اش برای شماست. هیچ راه دیگری برای خوش‌شانسی وجود ندارد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
شهریه‌ی بالای دانشگاه ضربه‌های سخت

حدود یک دهه‌ی پیش، از من خواسته شد تا در راه‌اندازی یک شرکت جدید مشارکت کنم. من مبلغ قابل توجه.ی را در آن معامله سرمایه‌گذاری کردم و حدود دو سال به طرز خستگی‌ناپذیری برای آن شرکت کار کردم؛ آن هم قبل از این‌که متوجه شوم شریکم تمام پول را با مدیریت بد، به باد داده است. بیش از 330 هزار دلار از پولم را از دست دادم. از او شکایت نکردم؛ راستش، بعدها در یک مورد شخصی، حتی پول بیشتری هم به او قرض دادم. لُپ کلام این که: خسارتی که نصیبم شد، تقصیر خودم بود. بدون هیچ تحقیقی که از من انتظار می‌رفت، موافقت کردم با او شریک شوم. می‌توانم با گفتن این‌که به او اعتماد داشتم، این موضوع را توجیه کنم، ولی واقعیت این است که من هم گناهکار بودم، چون از روی تنبلی، به دقت و موشکافانه امور مالی را بررسی نکرده بودم.
من نه تنها انتخاب کرده بودم که این ر*اب*طه‌ی تجاری و کسب و کار را شروع کنم، بلکه خودم بودم که انتخاب کردم در خیلی از موارد دیگر، اخطارها و علائم هشدار دهنده‌ی آشکار را ندیده بگیرم. چون خودم انتخاب کرده بودم که در قِبال کسب و کار، کامل مسئول نباشم. در نهایت، خودم مسئول همه‌ی این پیامدها بودم. وقتی متوجه اشتباهات و عملکرد نادرستم شدم، انتخاب کردم که دیگر به خاطر جنگیدن با آن، زمان بیشتری را تلف نکنم. در عوض، جراحت‌ها و آسیب‌هایم را تیمار کردم، درس‌هایم را خوب یاد گرفتم، آن اتفاق را فراموش کردم و به حرکتم ادامه دادم. در واقع، اگر این اتفاق دوباره برایم بیفتد، باز هم همان تصمیم را می‌گیرم؛ یعنی بلند می‌شوم و بار دیگر به حرکتم ادامه می‌دهم.
حالا از شما می‌خواهم که همین کار را انجام دهید. مهم نیست چه اتفاقی برایتان افتاده است؛ خوب یا بد، برنده یا بازنده، کاملاً مسئولیت آن را بپذیرید. صاحب آن شوید. مربی من، جیم ران می‌گفت: «روز پایان کودکی و شروع بزرگسالی، روزیست که مسئولیت کل زندگی‌ات را برعهده می‌گیری.»
امروز، روز فارغ تحصیلی‌ست! از امروز به بعد، تصمیم بگیرید که 100 درصد مسئولیت زندگیتان را برعهده بگیرید. تمام عذر و بهانه‌هایتان را نابود کنید. این واقعیت را بپذیرید که وقتی مسئولیت شخصی انتخاب‌هایتان را برعهده بگیرید، از بند انتخاب‌هایتان رها می‌شوید.
حالا موقع انتخاب این است که کنترل زندگیتان را به دست بگیرید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

ادمین پورتال + مدیر تالار کپیست + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
طراح انجمن
ویراستار انجمن
کپیست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
2,335
لایک‌ها
10,910
امتیازها
113
محل سکونت
کاتانیا
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
210,165
Points
3,067
سلاح سری شما: برگ برنده‌ی شما

می‌خواهم شما را با یکی از بزرگترین استراتژی‌هایی آشنا کنم که تا به حال در پیشرفت شخصی استفاده
کرده‌ام. این استراتژی به من کمک می‌کند تا کنترل انتخاب‌های روزانه‌ام را به دست گیرم و باعث می‌شود هر چیزی سر جای خودش قرار گیرد و منجر به رفتارها و اقداماتی می‌شود که عادت‌های من را مثل خدمت گزارانی وظیفه‌شناس و وفادار، هدایت می‌کند.
درست در همین لحظه، جنبه‌ای از زندگیتان را که می‌خواهید در آن به موفقیت بیشتری دست پیدا کنید، انتخاب کنید. آیا می‌خواهید پول بیشتری در حساب بانکی‌تان داشته باشید؟ یا کمری باریک‌تر؟ یا قدرت کافی برای شرکت در مسابقات مردان آهنین؟ یا ر*اب*طه‌ی بهتر با همسر و فرزندان؟ در ذهنتان جایی را مجسم کنید که در آن جنبه از زندگی‌تان، در حال حاضر حضور دارید. حالا، جایی را مجسم کنید که می‌خواهید در آن باشید: ثروتمندتر، لاغرتر، شادتر یا هر چیز دیگری. اولین قدم برای تغییر، آگاهی‌ست.
اگر می‌خواهید از جایی که هستید به جایی که می‌خواهید باشید، برسید، نقطه‌ی شروع‌تان باید آگاهی از انتخاب‌هایی باشد که شما را از هدف مد نظرتان دور می‌کنند. باید درباره‌ی هر انتخابی که امروز می‌کنید، کاملاً آگاه شوید تا بتوانید برای حرکت روبه پیشرفت، شروع به انتخاب‌های هوشمندانه‌تری کنید. برای کمک به شما در آگاه شدن از انتخاب‌هایتان، از شما می‌خواهم اقداماتی را شناسایی کنید که به آن جنبه از زندگیتان مربوط هستند که می‌خواهید بهبود بخشید و بعد، اطلاعات مربوط به آن‌ها را ثبت کنید.
اگر تصمیم گرفته‌اید از بدهی خالص شوید، باید هر پنی را که از جیبتان خارج می‌کنید، ثبت کنید. اگر
تصمیم گرفته‌اید که وزن‌تان را کم کنید، باید هر چیزی را که در دهانتان می‌گذارید، ثبت کنید. اگر تصمیم گرفته‌اید برای یک رقابت ورزشی آماده شوید، باید هر قدمی را که برمی‌دارید و هر تمرینی را که انجام می‌دهید، ثبت کنید. فقط کافیست همیشه یک دفترچه یادداشت و یک خودکار را در جیب یا کیف‌تان بگذارید. باید همه‌ی موارد را یادداشت کنید. هر روز و بدون هیچ تخلفی و بدون عذر و بهانه و بدون هیچ استثنا قائل شدنی. طوری که انگار ناظر کبیر( منظور نویسنده از ناظر کبیر یا Big Brother اشاره‌ایست به رمان 1984 نوشته‌ی جورج اورول که فضایی خفقان گونه خلق کرده شبیه به دیکتاتوری‌های کمونیستی میانه‌ی قرن بیستم که کوچک‌ترین کارهای همه حتی در خانه‌هایشان کنترل می‌شود.) در حال تماشایتان است. انگار هر بار که تخلفی می‌کنید، من و پدرم می‌آییم و شما را مجبور می‌کنیم صدتا شنای سوئدی بروید.
می‌دانم که نوشتن این چیزها روی یک برگه‌ی کاغذ، آن‌چنان کار بزرگی به نظر نمی.رسد. ولی ثبت پیشرفت‌ها و اشتباهاتم، یکی از دلایل رسیدن من به موفقیت‌هایی‌ست که امروز دارم. این فرآیند مجبورتان
می‌کند تا درباره‌ی تصمیم گیری‌هایتان آگاه باشید. ولی همان‌طور که جیم ران می‌گفت: :چیزی که انجام دادنش راحت است، انجام ندادنش هم راحت است.» جادوی این وظیفه، در سختی‌اش نیست، جادویش در انجام مکرر و به اندازه‌ی کافیِ این کارهای ساده برای برانگیختن معجزه‌ی اثر مرکب است.
بنابراین، چیزهای ساده‌ی زندگیتان را نادیده نگیرید؛ چون همین ها باعث انتخاب‌های بزرگ در زندگیتان می‌شوند. بزرگترین تفاوت موفق‌ها با ناموفق‌‌ها این است که موفق‌ها تمایل دارند کارهایی را انجام دهند که ناموفق‌ها مایل به انجامشان نیستند. یادتان باشد که این موضوع در زمان‌هایی از زندگیتان مؤثر خواهد بود که با انتخاب‌های دشوار و خسته کننده مواجه هستید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧
بالا