#کارگاه_رمان_نویسی
مَجاز چیه؟
🕶× مجاز در لغت، متضاد حقیقت است و در اصطلاح ادبی، مجاز بهکار بردن یک واژه در معنای غیرِ حقیقی به شرط وجود ر*اب*طه در کلمه مجار و معنای غیرحقیقی.
مثلا:
در بیت زیر، شاعر واژهی «آهن» را در معنی «ماشین» به کار بردهاست:
به جادّه فرصت رسیدن بده
وقتی که سوار آهن و غروری
× اکنون پرسش این است که آیا میتوان هر واژهای را به جای واژهی دیگری به کار برد؟
پاسخ منفی است و توضیح این است که باید بین واژهای که به کار میبریم و معنایی که از آن در نظر داریم، ر*اب*طهای وجود داشته باشد که آن دو را به یکدیگر پیوند دهد.
ر*اب*طهی میان «آهن» و «ماشین» در بیت بالا «ج*نس*یّه» است؛ یعنی آهن، ج*ن*سِ ماشین است.
مهمترین روابطی که در مجاز و معنای غیر حقیقی وجود دارد، عبارتند از:
🕶× ۱- ر*اب*طهی جزئیّه:
جزئی از چیزی را به جای تمام آن چیز، به کار میبرند. مثلاً در زبان عادی میگویند:
«میخواهم برای بچههایم، سقفی بخرم» و منظور از سقف، خانه است؛ سقف، جزئی از خانه است.
یا در شعر گفتهاند:
پیش دیوار آنچه گویی، هوش دار
تا نباشد در پسِ دیوار، گوش
که منظور از «گوش»، آدمی است که سخن را گوش میدهد و گوش جزئی از آدم است.
🕶× ۲- ر*اب*طهی کلّیّه:
تمام چیزی را به جای جزئی از آن، به کار میبرند.
مثلاً در زبان عادی میگویند: «میخواهم سرم را کوتاه کنم» و منظور از «سر»، «موهای سر» است که جزئی از سر است. یا در شعر گفتهاند:
«سپید شد چو درخت شکوفهدار، سرم»
که باز منظور از سر، موهای سر است.
🕶× ۳- ر*اب*طهی محلّیّه:
جا و محلّ چیزی را بهجای خودِ آن، به کار میبرند. مثلاً میگویند:
«شهر به پیشواز او آمد.»؛ یعنی: مردمِ شهر...
یا:
«کلاس به پاخاست»؛ یعنی: دانشآموزانِ کلاس...
در شعر نیز گفتهاند:
«دلِ عالمی بسوزی، چو عذار برفروزی...»
که «عالم» مجاز از مردم عالم است.
یا:
«برآشفت ایران و برخاست گَرد...»
که منظور از «ایران»، سپاه ایران است.
× ر*اب*طهی محلّیّه را میتوان گستردهترین، نوعِ مجاز دانست؛ زیرا علاوه بر گفتنِ مکان و ارادهی کسانی که در آن مکان جای دارند، بر کاربردهای مجازی زیر نیز دلالت دارد:
۱-۳- کاربرد ظرف به جای آنچه در ظرف است:
مثلاً میگویند: «دو بشقاب خوردم» یا «دو لیوان خورد» و منظور غذا و آبی است که در بشقاب و لیوان بودهاست.
در شعر نیز گفتهاند:
چو آشامیدم آن پیمانه را پاک
ز مستی اندر افتادم برِ خاک
که منظور از «پیمانه»، «ش*ر*اب» است که در پیمانه، جا دارد.
۲-۳- کاربرد «سر» یا «دل» به جای «قصد» و «اندیشه»:
در زبان عادی میگویند:
«با ما سرِ ناسازگاری دارد»؛ یعنی: ... قصدِ... یا ... اندیشهی...
یا میگویند:
«دل داشتم این کار را انجام دهم»؛ یعنی: قصد داشتم...
و در شعر گفتهاند:
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
دل: مجاز از فکر و اندیشه
یا:
سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی
سر: مجاز از قصد و تصمیم
🕶× ۴- ر*اب*طهی آلیه (ابزاری):
ابزار کاری را به جای آن، به کار میبرند.
مثلاً میگویند: دهخدا قلم خوبی داشت.
قلم: مجاز از نوشتن
و در شعر گفتهاند:
برآمد ز هر دو سپه، بوق و تک رمان
بوق: صدای بوق
تک رمان: صدای تک رمان (طبل)
🕶× ۵- ر*اب*طهی ج*نس*یّه:
ج*ن*س چیزی را به جای آن به کار میبرند.
مثلاً:
در آن باران تیر و برق پولاد...
پولاد: مجاز از شمشیر
🕶× ۶- ر*اب*طهی شباهت:
چیزی را به دلیل شباهت، به جای چیز دیگری به کار میبرند؛ مثلاً نرگس را به جای چشم، سرو را به جای یار خوشاندام، لعل را به جای ل*ب و گل را به جای چهرهی زیبا به کار میبرند.
این گونه مجاز را به دلیل کاربرد گستردهی آن، استعاره نامیدهاند و بهطور جداگانه هم بررسی میکنند.
چند نمونه:
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سروِ سیماندام را
سروِ سیماندام: مجاز از یار
یا:
گفتا که مرو به غربت و میبارید
از نرگس تر، به لاله بر مروارید
نرگس: چشم
لاله: چهره
مروارید: اشک
مجاز با ر*اب*طه شباهت را استعاره گویند.
✍ گردآوری: جناب ادیب، قاصدک سیاه
#انجمن_تک_رمان
#اموزش_نویسندگی
#معرفی_کتاب
#کتابخوانی
#شعر_طوری
#شعر_تایم