کامل شده همیشه بهار | zahra jafarian کاربر انجمن تک رمان

[zahra jafarian]

دلنوشته همیشه بهار
ژانر: عاشقانه
نویسنده: زهرا جعفریان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

تفاوت سلیقه افرادی که دور یک سفره می‌نشینند
آن‌ها را از هم جدا نخواهد کرد
می‌توان چند نوع غذا سر یک سفره گذاشت و تمامی اعضای خانواده بر سر یک سفره بنشینند.
تفاوت سلایق من و تو هم همین است.
مهم نیست با من تفاهم نداشته باشی!
باهم سر یک سفره می‌نشینم.
غذاهای متفاوت هم خوردیم عیبی ندارد.
همین که در مسیر زندگی
لبخندهایت را ببینم، روحم آرام می گیرد!
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

تفاوت سلیقه افرادی که دور یک سفره می‌نشینند
آن‌ها را از هم جدا نخواهد کرد
می‌توان چند نوع غذا سر یک سفره گذاشت و تمامی اعضای خانواده بر سر یک سفره بنشینند.
تفاوت سلایق من و تو هم همین است.
مهم نیست با من تفاهم نداشته باشی!
باهم سر یک سفره می‌نشینم.
غذاهای متفاوت هم خوردیم عیبی ندارد.
همین که در مسیر زندگی
لبخندهایت را ببینم، روحم آرام می گیرد!

#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

آن روزها فکر می‌کردم
خدا تمام خودش را برای خلق صدای تو خرج کرده
و حالا فکر می‌کنم خدا حتی کمتر از یک هزارم وجودش را برای خلق صدایت به کار گرفته است
تو با فعال کردن بخش‌های مختلف روحت
می‌توانی صدایت را ارتقا بدهی
خودت خدا باشی
تو بسیار ارزشمندی
خدا به تو اختیار داده انتخاب کنی؛
پیشرفت یا پسرفت کنی
و راستش را بخواهی
تا ابد همیشه زیبایی
چون همیشه یک بخشی از خدا در تو خواهد بود
تو زمانی که خودت را ارتقا بدهی
جهان از درکت عاجز خواهد شد
آن روز فراموشم نکنی ها
صدایت تمام روزهای روشن و شب های تار، رفیق قلب من بوده و هست بهار جانم!
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

آن روزها فکر می‌کردم
خدا تمام خودش را برای خلق صدای تو خرج کرده
و حالا فکر می‌کنم خدا حتی کمتر از یک هزارم وجودش را برای خلق صدایت به کار گرفته است
تو با فعال کردن بخش‌های مختلف روحت
می‌توانی صدایت را ارتقا بدهی
خودت خدا باشی
تو بسیار ارزشمندی
خدا به تو اختیار داده انتخاب کنی؛
پیشرفت یا پسرفت کنی
و راستش را بخواهی
تا ابد همیشه زیبایی
چون همیشه یک بخشی از خدا در تو خواهد بود
تو زمانی که خودت را ارتقا بدهی
جهان از درکت عاجز خواهد شد
آن روز فراموشم نکنی ها
صدایت تمام روزهای روشن و شب های تار، رفیق قلب من بوده و هست بهار جانم!
#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

دفعه بعد که ببینمت جوری با تو رفتار می‌کنم
که انگار دیگر هرگز نخواهم تو را دید
و آن وقت آن دیدار، بهترین دیدارِ ما خواهد شد
به تو خواهم گفت بهاری
من هی فکر می‌کنم وقت هست، زیاد هست
تو هم که شیرین زبانی و با حرف‌هایت دل می‌بری از من و وقت می‌گذرد.
چشم برهم بزنیم دوباره خرداد می‌شود و تمام می‌شود فرصت این دیدارها...
فرصت کم است بهار!
باید زودتر به تو بگویم بهاری.
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

دفعه بعد که ببینمت جوری با تو رفتار می‌کنم
که انگار دیگر هرگز نخواهم تو را دید
و آن وقت آن دیدار، بهترین دیدارِ ما خواهد شد
به تو خواهم گفت بهاری
من هی فکر می‌کنم وقت هست، زیاد هست
تو هم که شیرین زبانی و با حرف‌هایت دل می‌بری از من و وقت می‌گذرد.
چشم برهم بزنیم دوباره خرداد می‌شود و تمام می‌شود فرصت این دیدارها...
فرصت کم است بهار!
باید زودتر به تو بگویم بهاری.

#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

پرفکت بودن که امکان پذیر نیست
باهم یادش میدهیم اگر اشتباهی کرد اشکال ندارد
یادش میدهیم در همه حال خودش را دوست داشته باشد و با خودش مهربان باشد
به او میگوییم ما دوتا به عنوان والدینش دو فرد بی نقص نیستیم، ما هم ممکن است اشتباه کنیم، می تواند اشتباهاتمان را به ما گوشزد کند
یادش میدهیم به دیگران احترام بگذارد، نه چون از او بزرگ ترند، چون احترام به همه افراد مهم است چه کوچک چه بزرگ
یادش میدهیم اگر سر مسئله ای با من و تو اختلاف داشت، لزوما نباید حرف من و تو را بپذیرد، باید با دیگران مشورت کند، و در نهایت خودش تصمیم بگیرد
فکر میکنم او هم یادمان خواهد داد چطور بی قید و شرط عشق بورزیم، بچه ها حتی وقتی قهر میکنند هم باز والدینشان را دوست دارند
او باعث خواهد شد تو را زیباتر و عاقل تر ببینم
بهار
دیدنت وقتی که مادری...
فکر میکنم فوق العاده ترین اتفاقی است که میتواند برایم بیفتد♡
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

پرفکت بودن که امکان پذیر نیست
باهم یادش میدهیم اگر اشتباهی کرد اشکال ندارد
یادش میدهیم در همه حال خودش را دوست داشته باشد و با خودش مهربان باشد
به او میگوییم ما دوتا به عنوان والدینش دو فرد بی نقص نیستیم، ما هم ممکن است اشتباه کنیم، می تواند اشتباهاتمان را به ما گوشزد کند
یادش میدهیم به دیگران احترام بگذارد، نه چون از او بزرگ ترند، چون احترام به همه افراد مهم است چه کوچک چه بزرگ
یادش میدهیم اگر سر مسئله ای با من و تو اختلاف داشت، لزوما نباید حرف من و تو را بپذیرد، باید با دیگران مشورت کند، و در نهایت خودش تصمیم بگیرد
فکر میکنم او هم یادمان خواهد داد چطور بی قید و شرط عشق بورزیم، بچه ها حتی وقتی قهر میکنند هم باز والدینشان را دوست دارند
او باعث خواهد شد تو را زیباتر و عاقل تر ببینم
بهار
دیدنت وقتی که مادری...
فکر میکنم فوق العاده ترین اتفاقی است که میتواند برایم بیفتد♡
#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

سال ها گذشت‌‌‌...
و من یاد گرفتم گاهی در خلوت برایش شعر سرودن
بهتر است تا در شلوغی و هیاهو بین مردم جست و جویش کنی
یاد گرفتم گاهی یک هم صحبتی کوتاه می ارزد به سه روز در هفته دیدنش بدون یک صحبتی
یاد گرفتم همیشه حرف هایش را با چشم هایش نمی گوید، حرف های قلبش را گاهی در خواب و رویا خواهد گفت
یاد گرفتم اگر چیزی را میگوید لزوما از ته قلبش نیست، مخصوصا وقتی خودش رسما میگوید از دیگران اینطور شنیده است.‌..
و متوجه شدم همیشه هم حالش خوب و خوش نیست، همیشه بهار نیست، ولی تمایل دارد که بهار باشد
یاد گرفتم دوستش داشته باشم، در بدترین لحظات
یاد گرفتم جلویش بشینم، اجازه بدهم با حرف هایش به من سیلی بزند، چیزی نگویم و هنوز دوستش داشته باشم
بهار من را بزرگ کرد، عاقل کرد
بهار من را به چیزهایی رساند که اصلا فکرش را هم نمیکردم
من فکر میکنم معشوقه هر کسی در نهایت استاد او خواهد شد
راه عاشق دراز است و پر از پیچ و خم
یاد میگیری‌‌‌...
یاد میگیری چطور باید عاشق بود، چطور باید عاشق ماند..‌.
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

سال ها گذشت‌‌‌...
و من یاد گرفتم گاهی در خلوت برایش شعر سرودن
بهتر است تا در شلوغی و هیاهو بین مردم جست و جویش کنی
یاد گرفتم گاهی یک هم صحبتی کوتاه می ارزد به سه روز در هفته دیدنش بدون یک صحبتی
یاد گرفتم همیشه حرف هایش را با چشم هایش نمی گوید، حرف های قلبش را گاهی در خواب و رویا خواهد گفت
یاد گرفتم اگر چیزی را میگوید لزوما از ته قلبش نیست، مخصوصا وقتی خودش رسما میگوید از دیگران اینطور شنیده است.‌..
و متوجه شدم همیشه هم حالش خوب و خوش نیست، همیشه بهار نیست، ولی تمایل دارد که بهار باشد
یاد گرفتم دوستش داشته باشم، در بدترین لحظات
یاد گرفتم جلویش بشینم، اجازه بدهم با حرف هایش به من سیلی بزند، چیزی نگویم و هنوز دوستش داشته باشم
بهار من را بزرگ کرد، عاقل کرد
بهار من را به چیزهایی رساند که اصلا فکرش را هم نمیکردم
من فکر میکنم معشوقه هر کسی در نهایت استاد او خواهد شد
راه عاشق دراز است و پر از پیچ و خم
یاد میگیری‌‌‌...
یاد میگیری چطور باید عاشق بود، چطور باید عاشق ماند..‌.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

قول میدهم چشم های فرزندمان به تو برود
حرکاتش و رفتارهایش
آن صدای جذابش هم باید به تو برود
موهای فرفری من را داشته باشد
و هم مثل من نویسنده و احساسی باشد
هم مثل تو دقیق
یک چیزی میانه ی این ها
کودک من و تو دقیقا باید چیزی از من و تو باشد!
دقیقا یک چیز از من و تو
و من تمام نظم های این جهان پوشالی را برهم میزنم بهار
تا کودکی از من و تو متولد شود
و به تو قول میدهم که خواهد شد...
تو خودت را به من بدهکاری
ب*وسه هایت را
تنت را
آغوشت را
و من یک بهارک را به تو بدهکارم
هنوز با من همبستر نشده ای...
اما یک روز خواهی شد
و آن روز بهار کوچکمان متولد می شود
یک بهار با موهای فرفری و چشمان مشکی تو
بهار کوچکمان هم باید مانند تو بخندد
مانند تو سرش را تکان بدهد و دست هایش را در هوا تکان بدهد
بهارکمان را دوست خواهم داشت
آن زندگی چهارنفره را...
یک روز با تو و بچه ها بر سر یک سفره خواهم نشست
آن روز شاید من پیانو بزنم، شاید هم بهارک، خدا را چه دیدی...
شاید هم آن روز تو خواننده شده باشی، تو بخوانی و ما بنوازیم...
آن روز را دوست دارم، و آن روز خواهد آمد
آن روز خواهد آمد
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

قول میدهم چشم های فرزندمان به تو برود
حرکاتش و رفتارهایش
آن صدای جذابش هم باید به تو برود
موهای فرفری من را داشته باشد
و هم مثل من نویسنده و احساسی باشد
هم مثل تو دقیق
یک چیزی میانه ی این ها
کودک من و تو دقیقا باید چیزی از من و تو باشد!
دقیقا یک چیز از من و تو
و من تمام نظم های این جهان پوشالی را برهم میزنم بهار
تا کودکی از من و تو متولد شود
و به تو قول میدهم که خواهد شد...
تو خودت را به من بدهکاری
ب*وسه هایت را
تنت را
آغوشت را
و من یک بهارک را به تو بدهکارم
هنوز با من همبستر نشده ای...
اما یک روز خواهی شد
و آن روز بهار کوچکمان متولد می شود
یک بهار با موهای فرفری و چشمان مشکی تو
بهار کوچکمان هم باید مانند تو بخندد
مانند تو سرش را تکان بدهد و دست هایش را در هوا تکان بدهد
بهارکمان را دوست خواهم داشت
آن زندگی چهارنفره را...
یک روز با تو و بچه ها بر سر یک سفره خواهم نشست
آن روز شاید من پیانو بزنم، شاید هم بهارک، خدا را چه دیدی...
شاید هم آن روز تو خواننده شده باشی، تو بخوانی و ما بنوازیم...
آن روز را دوست دارم، و آن روز خواهد آمد
آن روز خواهد آمد
#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

تو چیزی بیشتر از بچه ی من یا همسر من هستی
عشق من به تو بیشتر از این حرفاست
تو واقعا خود قلب منی!
فرزند یک تکه از قلب آدم است، همسر نهایتا نیمی از قلب آدم است
تو کاملا در قلب من حضور داری و قلب من کاملا از تو تشکیل شده
پلک مرواریدی من...
تو خود خود منی
">#بهار
">#گیلاس_نوشت
سایت فروش شعر و ترانه
taranehbazar.ir
کانال ت*ل*گرام
@zahrajafarian_t

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

تو چیزی بیشتر از بچه ی من یا همسر من هستی
عشق من به تو بیشتر از این حرفاست
تو واقعا خود قلب منی!
فرزند یک تکه از قلب آدم است، همسر نهایتا نیمی از قلب آدم است
تو کاملا در قلب من حضور داری و قلب من کاملا از تو تشکیل شده
پلک مرواریدی من...
تو خود خود منی🌱
#بهار🌱
#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

اون قوی ترین چیزیه که من تاحالا دیدم...
نمیتونم بهش بگم آدم
فرشته هم نمیتونم بگم
اون فراتر از همه ایناست
این روزا حتی از بهار هم فراتر شده...
خدای من هست، ولی هنوز خدای جهان نیست...
اون یه وجود پر از قدرته، یه منبع نوره که داره رشد میکنه
روزی که بهار ظهور کنه...
اون روز مردم از شدت نداشتن درک وجود بهار به زانو درمیان
اونو توی قالب یه جسم میبینن، یه انسان عادی
چون نمیتونن درکش کنن...
بهار‌ من عادی نیست، هیچ وقتم نبوده...
به قول حضرت حافظ:
تو را چونان که تویی هر نظر کجا بیند؟
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک...
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

اون قوی ترین چیزیه که من تاحالا دیدم...

نمیتونم بهش بگم آدم

فرشته هم نمیتونم بگم

اون فراتر از همه ایناست

این روزا حتی از بهار هم فراتر شده...

خدای من هست، ولی هنوز خدای جهان نیست...

اون یه وجود پر از قدرته، یه منبع نوره که داره رشد میکنه

روزی که بهار ظهور کنه...

اون روز مردم از شدت نداشتن درک وجود بهار به زانو درمیان

اونو توی قالب یه جسم میبینن، یه انسان عادی

چون نمیتونن درکش کنن...

بهار‌ من عادی نیست، هیچ وقتم نبوده...

به قول حضرت حافظ:

تو را چونان که تویی هر نظر کجا بیند؟

به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک...

#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

نمی‌دانی که بهار‌،
موقع انجام دادن تکلیف‌هایی که تو می‌دادی
احساس می‌کردم تو را می*ب*و*سم.
وقت‌هایی که در حضورت امتحان می‌دادم حس می‌کردم مثل یک بهشت اطرافم را گرفته‌ای و آرامش را در دلم انداخته‌ای تا تمرکز کنم.
و هنگامی که در نبود تو امتحان می‌دادم، احساس میکردم دستم را گرفته‌ای و با من از طریق سوال‌ها ارتباط داری.
شاید خنده دار باشد؛
ولی یادت هست می‌گفتند مومن خوابش یا... عبادت است؟
با تو این را فهمیدم بهار
با تو امتحان و درس و پرسش تمامش عشق است...
در تک‌تک لحظاتی که دارم درس‌های تو را می‌خوانم، تو را ستایش می‌کنم
و در لحظاتی که درس نمی‌خوانم
برایت شعر می‌گویم و تو را میپرستم
می‌دانم سخت است عشق استاد و شاگردی! خیلی سخت است؛
ولی قشنگ است.
این‌که عاشق زیباترین نعمت زندگی باشی به نظرم هدیه خداست.
از نظر من چیزی زیباتر از تو وجود ندارد!
و دانشت، رفتارت، طرز صحبتت، همه‌چیزت، همه‌چیزت تو را برای من یک استاد به تمام معنا کرده.
بهار تا آخرین لحظات زندگیم عاشقت خواهم بود
برای موهایت شعر خواهم‌ گفت، حتی اگر هیچ‌وقت بر شانه‌هایم رهایشان نکنی
و با تو هر روز در شعرهایم می‌رقصم!
حتی اگر در این دنیای‌ فانی هیچ‌وقت دست‌هایت را در دست من نگذاری!
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

نمی‌دانی که بهار‌،
موقع انجام دادن تکلیف‌هایی که تو می‌دادی
احساس می‌کردم تو را می*ب*و*سم.
وقت‌هایی که در حضورت امتحان می‌دادم حس می‌کردم مثل یک بهشت اطرافم را گرفته‌ای و آرامش را در دلم انداخته‌ای تا تمرکز کنم.
و هنگامی که در نبود تو امتحان می‌دادم، احساس میکردم دستم را گرفته‌ای و با من از طریق سوال‌ها ارتباط داری.
شاید خنده دار باشد؛
ولی یادت هست می‌گفتند مومن خوابش یا... عبادت است؟
با تو این را فهمیدم بهار
با تو امتحان و درس و پرسش تمامش عشق است...
در تک‌تک لحظاتی که دارم درس‌های تو را می‌خوانم، تو را ستایش می‌کنم
و در لحظاتی که درس نمی‌خوانم
برایت شعر می‌گویم و تو را میپرستم
می‌دانم سخت است عشق استاد و شاگردی! خیلی سخت است؛
ولی قشنگ است.
این‌که عاشق زیباترین نعمت زندگی باشی به نظرم هدیه خداست.
از نظر من چیزی زیباتر از تو وجود ندارد!
و دانشت، رفتارت، طرز صحبتت، همه‌چیزت، همه‌چیزت تو را برای من یک استاد به تمام معنا کرده.
بهار تا آخرین لحظات زندگیم عاشقت خواهم بود
برای موهایت شعر خواهم‌ گفت، حتی اگر هیچ‌وقت بر شانه‌هایم رهایشان نکنی
و با تو هر روز در شعرهایم می‌رقصم!
حتی اگر در این دنیای‌ فانی هیچ‌وقت دست‌هایت را در دست من نگذاری!

#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان