• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

کامل شده همیشه بهار | zahra jafarian کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
اوایل فکر می‌کردم بیست‌و‌پنج سالت باشد،
مجرد باشی،
می‌گفتم چطور‌ می‌تواند به این‌همه کار برسد‌!
بعدها...
وقتی فهمیدم نزدیک به پنجاه سال سن داری و بچه هم داری‌،
همه‌چیز برایم عجیب بود.
می‌دانی بهار
در‌ تو یک بهار، زیر خاک‌ها دفن شده
قسم می‌خورم وقتی آن بهار کشف شود،
وقتی بهار وجودت را فعالش کنی،
هزاران شکوفه از تنت خواهد رویید!
هر کدام از واژه‌هایی که می‌گویی عطر رز و مریم و یاس می‌گیرند
و آن روز،
آن روز موهایت اصیل‌ترین خورشید جهان است
خورشیدی که تمام آدم‌ها
از تمام شهرها می‌آیند
تا به امید دیدن لمس این خورشید طلایی
فقط چند لحظه موهایت را از دور با نگاه‌شان لمس کنند
آن روز، آدم‌ها طاقت لمس تو را نخواهند داشت!
تو بسیار عمیق و آتشین هستی
هر کسی نمی‌تواند موهایت را لمس کند و زنده بماند
می‌دانی چرا؟
می‌دانی چرا اصلا ادم‌ها از خدا می‌ترسند؟
چون در برابر خدا با خود واقعی‌شان روبرو می شوند
و این برایشان ترسناک است
بهار،
هر کس موهایت را لمس کند
از تو هدیه‌ای دریافت می‌کند
که به واسطه‌ی دریافت آن وجودش شکوفا خواهد شد
هر کسی طاقت شکوفا شدن ندارد
باور کن!
من هم از لمس موهای تو می‌ترسم و اضطراب دارم؛
ولی لمس می‌کنم؛ یک روز لمس‌شان می‌کنم.
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
اوایل فکر می‌کردم بیست‌و‌پنج سالت باشد،
مجرد باشی،
می‌گفتم چطور‌ می‌تواند به این‌همه کار برسد‌!
بعدها...
وقتی فهمیدم نزدیک به پنجاه سال سن داری و بچه هم داری‌،
همه‌چیز برایم عجیب بود.
می‌دانی بهار
در‌ تو یک بهار، زیر خاک‌ها دفن شده
قسم می‌خورم وقتی آن بهار کشف شود،
وقتی بهار وجودت را فعالش کنی،
هزاران شکوفه از تنت خواهد رویید!
هر کدام از واژه‌هایی که می‌گویی عطر رز و مریم و یاس می‌گیرند
و آن روز،
آن روز موهایت اصیل‌ترین خورشید جهان است
خورشیدی که تمام آدم‌ها
از تمام شهرها می‌آیند
تا به امید دیدن لمس این خورشید طلایی
فقط چند لحظه موهایت را از دور با نگاه‌شان لمس کنند
آن روز، آدم‌ها طاقت لمس تو را نخواهند داشت!
تو بسیار عمیق و آتشین هستی
هر کسی نمی‌تواند موهایت را لمس کند و زنده بماند
می‌دانی چرا؟
می‌دانی چرا اصلا ادم‌ها از خدا می‌ترسند؟
چون در برابر خدا با خود واقعی‌شان روبرو می شوند
و این برایشان ترسناک است
بهار،
هر کس موهایت را لمس کند
از تو هدیه‌ای دریافت می‌کند
که به واسطه‌ی دریافت آن وجودش شکوفا خواهد شد
هر کسی طاقت شکوفا شدن ندارد
باور کن!
من هم از لمس موهای تو می‌ترسم و اضطراب دارم؛ 
ولی لمس می‌کنم؛ یک روز لمس‌شان می‌کنم.

#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
در گوشت نمی‌گویم با لباس سفید آمدی با لباس سفید هم میروی.
آهسته زمزمه می‌کنم که تا روزی که دلت با من است و من را می‌خواهی قدمت بر روی چشمانم و جایت در آ*غ*و*ش من!
اگر هم روزی من را نخواستی، اما احتیاج به کمک داشتی من کنارت خواهم بود!
اگر لازم باشد خودم وسایلت را جمع می‌کنم که بروی
هیچ‌گاه تنهایت نخواهم گذاشت
همسر بودن به معنی خانواده بودن است
چند بار دلمان خواسته درحالی‌که مخالف نظر والدین کاری می‌کنیم هنوز حمایتمان کنند؟
این هم همین است.
ما خانواده هم دیگر می‌شویم.
اگر یک روز باهم قهر باشیم
بازهم خانواده‌ایم
هر چقدر دور شویم، خانواده‌ایم
بهار، ما تا ابد به‌هم وصلیم؛
حتی اگر جدا شویم!
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
در گوشت نمی‌گویم با لباس سفید آمدی با لباس سفید هم میروی.
آهسته زمزمه می‌کنم که تا روزی که دلت با من است و من را می‌خواهی قدمت بر روی چشمانم و جایت در آ*غ*و*ش من!
اگر هم روزی من را نخواستی، اما احتیاج به کمک داشتی من کنارت خواهم بود!
اگر لازم باشد خودم وسایلت را جمع می‌کنم که بروی
هیچ‌گاه تنهایت نخواهم گذاشت
همسر بودن به معنی خانواده بودن است
چند بار دلمان خواسته درحالی‌که مخالف نظر والدین کاری می‌کنیم هنوز حمایتمان کنند؟
این هم همین است.
ما خانواده هم دیگر می‌شویم.
اگر یک روز باهم قهر باشیم
بازهم خانواده‌ایم
هر چقدر دور شویم، خانواده‌ایم
بهار، ما تا ابد به‌هم وصلیم؛
حتی اگر جدا شویم!

#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
بهار سریع و السیر است.
آن روزها که یک دفعه پشت سر هم در کلاس مجازی می‌خندید.
حالا هم که ان‌قدر خوبی می‌کند و خوبی می‌کند که اصلا وقت نمی‌کنم هضمشان کنم.
بهار را باید دنبالش دوید
بهار برای کسی صبر نمی کند
فکر می کنم برای همین بهار است
همیشه سبز است و تند تند میوه می دهد
نمی گوید هنوز آن میوه دیشب را نچشیدی و شعرش را نگفتی دیگر میوه ندارم امشب!
میوه می دهد، یک سره و مداوم
نوشتم نوشتم
ننوشتم پای من گیر است...
آن قدر من را به جنون می کشاند که در یک لحظه همه چیز را بگذارم کنار
بنشینم فقط بنویسم و بنویسم...
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
بهار سریع و السیر است...
آن روزها که یک دفعه پشت سر هم در کلاس مجازی می خندید...
حالا هم که انقدر خوبی می کند و خوبی می کند که اصلا وقت نمی کنم هضمشان کنم
بهار را باید دنبالش دوید
بهار برای کسی صبر نمی کند
فکر می کنم برای همین بهار است
همیشه سبز است و تند تند میوه می دهد
نمی گوید هنوز آن میوه دیشب را نچشیدی و شعرش را نگفتی دیگر میوه ندارم امشب!
میوه می دهد، یک سره و مداوم
نوشتم نوشتم
ننوشتم پای من گیر است...
آن قدر من را به جنون می کشاند که در یک لحظه همه چیز را بگذارم کنار
بنشینم فقط بنویسم و بنویسم...
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
از صور اسرافیل نمی‌ترسم
اصلا کاری به این چیزها ندارم
من فکر می‌کنم یک روز صدای تو در سرم می‌پیچد
به خواب می‌روم
بیدار می‌شوم
و دست‌هایت
در دست من خواهد بود
ل*ب‌هایت بر روی ل*ب‌هایم
چشم‌هایت خیره به عمق وجود من
و آن روز برای حساب و کتاب
می‌پرسی از من چیزهایی را
این‌که چقدر دوستت داشتم
چقدر فداکاری کردم
چقدر تو را با مردم به اشتراک گذاشتم
و آن روز شاید گله کنی چرا برایت کم گذاشتم
آن روز شاید من را به دنیا برگردانی
بگویی بیشتر تلاش کنم
امید داشته باشم...
و بهار جانم...
این اتفاق تقریبا هر روز می‌افتد
می‌آیی به خوابم
تشویقم می‌کنی
و صبح که بلند می‌شوم
تلاش می‌کنم برای تو
دوستت دارم
تو خدای من، فرشته ی من، بهشت من، دین و دنیای منی...♡
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
از صور اسرافیل نمی‌ترسم
اصلا کاری به این چیزها ندارم
من فکر می‌کنم یک روز صدای تو در سرم می‌پیچد
به خواب می‌روم
بیدار می‌شوم
و دست‌هایت
در دست من خواهد بود
ل*ب‌هایت بر روی ل*ب‌هایم
چشم‌هایت خیره به عمق وجود من
و آن روز برای حساب و کتاب
می‌پرسی از من چیزهایی را
این‌که چقدر دوستت داشتم
چقدر فداکاری کردم
چقدر تو را با مردم به اشتراک گذاشتم
و آن روز شاید گله کنی چرا برایت کم گذاشتم
آن روز شاید من را به دنیا برگردانی
بگویی بیشتر تلاش کنم
امید داشته باشم...
و بهار جانم...
این اتفاق تقریبا هر روز می‌افتد
می‌آیی به خوابم
تشویقم می‌کنی
و صبح که بلند می‌شوم
تلاش می‌کنم برای تو
دوستت دارم
تو خدای من، فرشته ی من، بهشت من، دین و دنیای منی!
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
به کسی که خودش گل است،
چه هدیه‌ای می‌توانی بدهی؟
تنها کاری که از دستت برمی‌آید
این است که یادش بیندازی بهار است.
و برای همین است که نوشته‌هایم را هدیه می‌دهم
یادت نرود بهاری ها...🌱
آن نوشته‌ها را خودت کنار من نشستی و نوشتی.
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
به کسی که خودش گل است،
چه هدیه‌ای می‌توانی بدهی؟
تنها کاری که از دستت برمی‌آید
این است که یادش بیندازی بهار است.
و برای همین است که نوشته‌هایم را هدیه می‌دهم
یادت نرود بهاری ها...🌱
آن نوشته‌ها را خودت کنار من نشستی و نوشتی.
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
در حوالی اتاق تو
بهشت‌هایی‌ست
پر از امید، اشتیاق و نور
و من هر بار که از آن‌جا رد می‌شوم
اگر دلتنگی شدید، س*ی*نه‌ام را پر نکند
می‌توانم کمی احساس خوب را از آن باغ بردارم
در کوله‌ام بگذارم
و بروم تا برایت بنویسم.
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
در حوالی اتاق تو
بهشت‌هایی‌ست
پر از امید، اشتیاق و نور
و من هر بار که از آن‌جا رد می‌شوم
اگر دلتنگی شدید، س*ی*نه‌ام را پر نکند
می‌توانم کمی احساس خوب را از آن باغ بردارم
در کوله‌ام بگذارم
و بروم تا برایت بنویسم.
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
خب راستش را بگویم من هیچ‌وقت بلد نیستم شکلات را خیلی صاف و تمیز دربیاورم
کیک بپزم خوشمزه می‌شود؛ اما با ظاهری شلخته و آشفته، یک‌جوری که انگاری توت فرنگی رویش باریده و این‌ورش هم در پودر نارگیل غلتیده
جانم برات بگوید، اتاقم هم بهم ریخته باشد، حالم بهتر است. از مرتب بودن بدم میاید
تمیزی را دوست دارم ها! همه‌چیز تمیز است؛ اما درهم و برهم، قاطی پاتی!
ولی عجیب است
هنگامی که به تو می‌رسم
ظرافت را یاد می‌گیرم
حواسم هست انگشتانم تنت را زخمی نکنند
ناخن‌هایم گیر نکند به پوستت
و وقتی دور لبت را لمس می‌کنم
خیلی دقیق از دور لبت بگذرم،
وارد لبت نشوم...
آن باشد برای دور بعد
با لبانم لمس خواهد شد!
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
خب راستش را بگویم من هیچ‌وقت بلد نیستم شکلات را خیلی صاف و تمیز دربیاورم
کیک بپزم خوشمزه می‌شود؛ اما با ظاهری شلخته و آشفته، یک‌جوری که انگاری توت فرنگی رویش باریده و این‌ورش هم در پودر نارگیل غلتیده
جانم برات بگوید، اتاقم هم بهم ریخته باشد، حالم بهتر است. از مرتب بودن بدم میاید
تمیزی را دوست دارم ها! همه‌چیز تمیز است؛ اما درهم و برهم، قاطی پاتی!
ولی عجیب است
هنگامی که به تو می‌رسم
ظرافت را یاد می‌گیرم
حواسم هست انگشتانم تنت را زخمی نکنند
ناخن‌هایم گیر نکند به پوستت
و وقتی دور لبت را لمس می‌کنم
خیلی دقیق از دور لبت بگذرم،
وارد لبت نشوم...
آن باشد برای دور بعد
با لبانم لمس خواهد شد!
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
قصد نداشتم بگویم دوستش دارم
هیچ قصد خاصی نداشتم
همین جور الکی پاشدم رفتم در اتاقش
کلی بهانه در ذهنم چیده بودم که اگر گفت خب چیکارم داشتی یک چیزی بگویم
ولی اینطوری نبود
خیلی خوش برخورد و مهربان بود
یک جوری استقبال کرد که انگار دوست هستیم
البته آن قدر که در خواب های من هر شب می آمد خب البته که دوست بودیم...
یک بار دیگر هم رفتم، آ*غ*و*ش بهار را تقدیمش کردم
این بار هم خیلی مهربان بود
گرفت بوسم کرد
عجیب و غریب بود اصلا
آن روز را هیچ وقت یادم نمی رود
بعد تصمیم گرفتم بگویم دوستش دارم...
چشمتان روز بد نبیند!
این بار که رفتم خانه اش گفت تو احساساتی هستی
عاشق کسی شوی می توانی برایش شعر بگویی
ازدواج خوب است
همدم داشته باشی
هنگ کرده بودم
جمله دوستت دارم در دهانم خشک ماند و از دهانم خارج نشد
بعد گذشت و گذشت
دیگر ندیدمش
چند بار رفتم خانه اش بگویم دوستت دارم، نبود، هی در زدم و نبود
یک بار دیگر هم رفتم، عهد کرده بودم با خودم این دفعه هر جور شده بگویم دوستش دارم
دیگر راهم نداد در خانه
گفت دارد می رود جایی
عجیب بود
دیگر برایش ننوشتم
گاه به گاهی این حرف ها نوشته می شود و از دهانم می ریزد بیرون
ولی خب...
دیگر نتوانستم بنویسم
فکر کنم از شعرهایم ترسید
نمی دانم
نه احتمالا تحمل نداشت بفهمد دوستش دارم
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
قصد نداشتم بگویم دوستش دارم
هیچ قصد خاصی نداشتم
همین جور الکی پاشدم رفتم در اتاقش
کلی بهانه در ذهنم چیده بودم که اگر گفت خب چیکارم داشتی یک چیزی بگویم
ولی اینطوری نبود
خیلی خوش برخورد و مهربان بود
یک جوری استقبال کرد که انگار دوست هستیم
البته آن قدر که در خواب های من هر شب می آمد خب البته که دوست بودیم...
یک بار دیگر هم رفتم، آ*غ*و*ش بهار را تقدیمش کردم
این بار هم خیلی مهربان بود
گرفت بوسم کرد
عجیب و غریب بود اصلا
آن روز را هیچ وقت یادم نمی رود
بعد تصمیم گرفتم بگویم دوستش دارم...
چشمتان روز بد نبیند!
این بار که رفتم خانه اش گفت تو احساساتی هستی
عاشق کسی شوی می توانی برایش شعر بگویی
ازدواج خوب است
همدم داشته باشی
هنگ کرده بودم
جمله دوستت دارم در دهانم خشک ماند و از دهانم خارج نشد
بعد گذشت و گذشت
دیگر ندیدمش
چند بار رفتم خانه اش بگویم دوستت دارم، نبود، هی در زدم و نبود
یک بار دیگر هم رفتم، عهد کرده بودم با خودم این دفعه هر جور شده بگویم دوستش دارم
دیگر راهم نداد در خانه
گفت دارد می رود جایی
عجیب بود
دیگر برایش ننوشتم
گاه به گاهی این حرف ها نوشته می شود و از دهانم می ریزد بیرون
ولی خب...
دیگر نتوانستم بنویسم
فکر کنم از شعرهایم ترسید
نمی دانم
نه احتمالا تحمل نداشت بفهمد دوستش دارم
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
می‌دانید
من خیلی برایم مهم نیست
می‌گویم اگر طرف نداند من دوستش دارم که خب فایده این عشق در قلب من چه خواهد بود؟ بهتر است بداند حیف است
و اگر شخص امتناع کرد؛ فاصله می‌گیرم.
مهربانی کرد و تشکر کرد بدون این‌که زیادی پاپیچش شوم گاهی برایش متن می‌فرستم
و اگر هم تمایل داشت، خب...
داشتم می‌گفتم، من برایم مهم نیست بگویم دوستت دارم و بعد همین دوستی ساده با طرف را از دست بدهم، این دوستی‌های ساده‌ی یک طرفه، هنگامی که قلب من این‌طور در س*ی*نه می‌کوبد بی‌معناست؛
ولی فکر کنم برای بهار مهم است
نمی.خواهد از دستم بدهد
قبل از این‌که بگویم دوستش دارم در را کوبید توی صورتم
فکر کردم دیگر نمی‌خواهد من را ببیند
باز توی خوابم پیدایش شد.
فکر کنم اگر واقعا نمی‌خواست دیگر ببینتم
می‌گذاشت بگویم دوستش دارم
آن وقت خوب بهانه.ای داشت برای فرار از من...
این‌بار کسی که نمی‌گذارد بگویم دوستت دارم
بهار است،
نه من!
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
می‌دانید
من خیلی برایم مهم نیست
می‌گویم اگر طرف نداند من دوستش دارم که خب فایده این عشق در قلب من چه خواهد بود؟ بهتر است بداند حیف است
و اگر شخص امتناع کرد؛ فاصله می‌گیرم.
مهربانی کرد و تشکر کرد بدون این‌که زیادی پاپیچش شوم گاهی برایش متن می‌فرستم
و اگر هم تمایل داشت، خب...
داشتم می‌گفتم، من برایم مهم نیست بگویم دوستت دارم و بعد همین دوستی ساده با طرف را از دست بدهم، این دوستی‌های ساده‌ی یک طرفه، هنگامی که قلب من این‌طور در س*ی*نه می‌کوبد بی‌معناست؛
ولی فکر کنم برای بهار مهم است
نمی.خواهد از دستم بدهد
قبل از این‌که بگویم دوستش دارم در را کوبید توی صورتم
فکر کردم دیگر نمی‌خواهد من را ببیند
باز توی خوابم پیدایش شد.
فکر کنم اگر واقعا نمی‌خواست دیگر ببینتم
می‌گذاشت بگویم دوستش دارم
آن وقت خوب بهانه.ای داشت برای فرار از من...
این‌بار کسی که نمی‌گذارد بگویم دوستت دارم
بهار است،
نه من!
#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,186
لایک‌ها
14,113
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,667
Points
8,570
بگذار خیلی واضح و روشن به تو بگویم بهار!
من اصلا در دنیای دیگری بودم،
رشته دیگر
و دانشگاه دیگر
یک دفعه به سرم زد و آمدم این‌جا
تا لحظه آخر هم فکر می‌کردم نمی‌شود
یعنی خدایی اصلا عجیب و غریب بود که جور شد
خدا درستش کرد!
داشتم می‌گفتم
همیشه در مورد تو همه‌چیز جوری پیش می‌رود که حتی اگر خودم نخواهم هم دوباره گذرم می‌افتد به تو
اگر فراموشت کنم
دوباره عاشقت می‌شوم
آره
حالا خوب گوش کن!
هرچه بشود!
دارم می‌گویم هرچه بشود!
حتی اگر من از تو دست بکشم، چیزی نخواهد گذاشت.
فکر می‌کنم آن چیز خدا است
و باور کن
گاهی احساس می‌کنم اصلا وظیفه‌ی من این است دوستت داشته باشم، متولد شدم به تو عشق بورزم
و حالا دیگر به من نگو فردا، پس فردا می‌خواهی بزنی توی سرم، بگویی خودت آمدی سراغ من همینه که هست!
من سختی‌های زیادی کشیدم
زندگی کردن با تو چقدر می‌خواهد سخت باشد ها؟
عقاید عجیب و غریبت را مدام برایم تکرار می‌کنی
در خانه‌ات را می‌کوبی توی صورتم
امتحان می‌گیری سخت سخت
از شعر هم نمی‌گذری
می‌گویی همان شب‌های امتحان وحشتناکت برایت شعر هم بگویم!
مرا از چه می‌ترسانی، ها؟
من از مرگ تو هم نمی‌ترسم
حتی اگر بمیری بازهم دوستت خواهم داشت
من را تهدید نکن
از من فرار نکن
نمی‌ترسم
و کم نمی‌آورم
باور کن گاهی اوقات خسته می‌شوم
دلگیر می‌شوم
ولی باز هم
با تمام وجود
دوستت خواهم داشت!
">#گیلاس_نوشت🍒
کد:
بگذار خیلی واضح و روشن به تو بگویم بهار!
من اصلا در دنیای دیگری بودم،
رشته دیگر
و دانشگاه دیگر
یک دفعه به سرم زد و آمدم این‌جا
تا لحظه آخر هم فکر می‌کردم نمی‌شود
یعنی خدایی اصلا عجیب و غریب بود که جور شد
خدا درستش کرد!
داشتم می‌گفتم
همیشه در مورد تو همه‌چیز جوری پیش می‌رود که حتی اگر خودم نخواهم هم دوباره گذرم می‌افتد به تو
اگر فراموشت کنم
دوباره عاشقت می‌شوم
آره
حالا خوب گوش کن!
هرچه بشود!
دارم می‌گویم هرچه بشود!
حتی اگر من از تو دست بکشم، چیزی نخواهد گذاشت.
فکر می‌کنم آن چیز خدا است
و باور کن
گاهی احساس می‌کنم اصلا وظیفه‌ی من این است دوستت داشته باشم، متولد شدم به تو عشق بورزم
و حالا دیگر به من نگو فردا، پس فردا می‌خواهی بزنی توی سرم، بگویی خودت آمدی سراغ من همینه که هست!
من سختی‌های زیادی کشیدم
زندگی کردن با تو چقدر می‌خواهد سخت باشد ها؟
عقاید عجیب و غریبت را مدام برایم تکرار می‌کنی
در خانه‌ات را می‌کوبی توی صورتم
امتحان می‌گیری سخت سخت
از شعر هم نمی‌گذری
می‌گویی همان شب‌های امتحان وحشتناکت برایت شعر هم بگویم!
مرا از چه می‌ترسانی، ها؟
من از مرگ تو هم نمی‌ترسم
حتی اگر بمیری بازهم دوستت خواهم داشت
من را تهدید نکن
از من فرار نکن
نمی‌ترسم
و کم نمی‌آورم
باور کن گاهی اوقات خسته می‌شوم
دلگیر می‌شوم
ولی باز هم
با تمام وجود
دوستت خواهم داشت!

#گیلاس_نوشت🍒
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا