وه که جدا نمیشو، نقش تو از خیال منتو مو میبینی مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارتهای ابرو!
تا چه شود به عاقبت، در طلب تو حال من
وه که جدا نمیشو، نقش تو از خیال منتو مو میبینی مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارتهای ابرو!
وه که جدا نمیشو، نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت، در طلب تو حال من
در این سیاهی شب، چراغ ماه کجاست؟نیست دلداری که دلداری کند
نیست غم خواری که غم خواری کند
گر چه یاران بسیارند هر طرف
نیست یاری تا مرا یاری کند
تنهاترین تنها منمدر این سیاهی شب، چراغ ماه کجاست؟
نشان خود ز که پرسم؟ دلیل راه کجاست؟
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچههاتنهاترین تنها منم
سرگشته و رسوا منم
تو تمنای من و یار من و جان منیمن گلی پژمرده بودم در کنار غنچهها
گل فروش ای کاش با آنها مرا هم میفروخت
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مراتو تمنای من و یار من و جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
آمدی چشم گشودی و خزانم کردی
اولین شاعر چشمان وزانم کردی
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا