Usage for hash tag: اثر_سونیا_مرادی

ساعت تک رمان

  1. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...خوشم نیامد ناخودآگاه اخم‌هایم درون هم فرو رفت. - نه نیستم. پوزخندی زد و گفت: - خوبه زبونت هم درازه. بعد گفتن این حرف به سمت آریا برگشت که تا آن لحظه سکوت کرده بود. - بگو چرا نشون نمیدی به‌خاطره خواست این خانمِ. آریا نگاهش را از من گرفت ایستاد. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  2. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...که در ناگهانی باز شد و قیافه‌ای همیشه درهم آریا ظاهر شد. - ایان! این‌جا چی‌ کار می‌کنی؟ زود بیا اتاقم کارت دارم. ایان به ناچار از جایش بلند شد به سمت در اتاق رفت؛ اما قبل از این‌که از آن خارج شود صورتش را درهم برد و ادای برادرش را در اورد. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  3. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...خودت بگو. - دقیقاً از چی خودم بگم؟ شانه‌هایش را بالا انداخت گفت: - نمی‌دونم. هرچی دوست داری بگو. نفس عمیقی کشیدم و لیوانم را پایین آوردم روی میز قرار دادم. - خب ماهور هستم و بیست یک‌سالمه؛ دانشجوی رشته‌ای حساب‌داری هستم و حساب‌دار شرکت شما. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  4. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...درب اصلی را باز کرد. - اومدم یک چند وقتی بمونم بعدش دوباره برگردم. با خوش‌حالی خودم را بر روی کولش پرت کردم گفتم: - پس اومدی تفریح، آره شیطون؟ #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی #انجمن_تک_رمان خندید، سعی کرد دستم را از دور گ*ردنش جدا کند. - بیا پایین روانی، الان مامان و بابا بیدار میشن.
  5. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...هم فقط به‌خاطر پولتون هست و باید بگم خیلی دلم براتون میسوزه، چون شما هیچ‌وقت نمی‌فهمید عشق واقعی به چه معناست، توی منجلاب غرق شدید. شاید کمی بزرگ‌نمایی کرده بودم؛ اما دلم خنک شده بود. اصلاً نمی‌تونم با چنین ادم‌هایی ارتباط بگیرم و سازش کنم. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی #انجمن_تک_رمان
  6. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...فقط سوال پرسیدم. شهرزاد با همان لحن بی‌ادبانه جواب داد. - منم فقط جواب سوالت رو دادم. قیافه‌ای منتجبی به خودش گرفت و گفت: - جالبه! اما بیشتر شبیه سوال بود تا جواب. شهرزاد پوزخندی زد. - حق با شماست، اشتباه از من بود. حالا میگم به تو ربطی نداره. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  7. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...ما دونفر را نگاه می‌کرد به سمت او برگشت. - سوگل خانم چطوری؟ سوگل خنده‌ای کرد و جوابش داد‌. - با دیدنت حالم خوب شد. آن پسر که گویا اسمش آیان بود، سری تکان داد. - خوشحالم، شنیدم حامله‌ای. سوگل با لبخند جوابش با داد. - اره. حدود دو ماه میشه. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  8. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...را در هم گره زد و لحن تندی گفت: - چرا جلوی پات رو نگاه نمی‌کنی. پسرک که انگار از لحن تند و طلبکارانه‌ای شهرزاد متعجب شده بود، ابرو‌هایش را بالا انداخت و جواب داد. - من واقعاً متاسفم که شما من رو ندیدی. دهانش از جواب پسر رو‌به‌رویش باز ماند. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  9. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...بلند شد تا برای سوگل اب بیاورد. چند قدم از ما دور شده بود که سوگل پرسید. - از کارت راضی هستی؟ سرم را تکان دادم و گفتم: - اره، اگه آقای بی‌اعصاب ولم کنه از همه چی راضیم. با کنجکاوی پرسید. - بی‌اعصاب کی دیگه؟ آهی کشیدم. - همین جانمیری رو میگم. #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
  10. Sony86m

    درحال تایپ رمان اشتباه سرنوشت‌ساز | سونیا مرادی کاربر انجمن‌ تک رمان

    ...صورت سلیطه واری بالا آورد. - وای به حالت با دختر‌های خوشکل حرف بزنی، چشم چرونی‌ کنی. خنده‌ام گرفته بود. بی‌چاره تنها مردی بود که از ترس زنش نمی‌توانست آب بخورد، چه برسد بخواهد به دختر دیگری نگاه کند؛ اگرچه همه‌ی این‌ رفتار‌ها از عشق سرچشمه #رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز #اثر_سونیا_مرادی...
بالا