...او را در آ*غ*و*ش گرفتم و به خودم فشار دادم. با همان سرعت رهایش کردم. به سمت طبقه پایین رفتم چون میدانستم اگر سرعت عمل به خرج ندهم، موهای سرم را دانه دانه میکند. در همان حین بیرون رفتن از خانه، با صدای بلند داد زدم.
- من رفتم، بعداً میبینمت.
#رمان_اشتباه_سرنوشت_ساز
#اثر_سونیا_مرادی
#انجمن_تک_رمان