Usage for hash tag: اثر_پریزاد

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...ما چندتا حسام راد داریم که خواننده‌ست؟ جیغی از هیجان کشیدم و تندتند گفتم: _ میام‌میام‌میام! کی؟ کجا؟ چه ساعتی؟ یواش و مردونه خندید: _ همه رو بعداً برات اِس می‌کنم.فعلاً خداحافظ جغجغه. بعد از قطع شدن تماس، جیغ بلندتری از خوش‌حالی زدم و بالا و پایین پریدم. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...وکیلی تو اون وضعیت قمر در عقرب فقط همین رو کم داشتم. سریع گوشی رو از تو کیفم در آوردم و با تعجب به اسم رهام نگاه کردم. وا! این دیگه چی می‌خواد این وقت ظهر؟ من که شر شهرام رو از سرش کم کردم پس الان دیگه چه مرگشه؟ بیخیال شونه‌ای بالا انداختم و تماس رو وصل کردم. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  3. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بی‌غیرت! خبر مرگت مثلاً داییشی، به جای این که... لااله‌الاالله، خدا ازتون نگذره که این‌جوری من رو حرص میدین. مامان بعد از گفتن این حرف، با گام‌های محکم و تندی از ما دور شد. احتمالاً رفت گزارشاتش رو بر علیه من تنظیم کنه که شب وقتی بابا اومد قشنگ بزاره تو کاسم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  4. Paryzad

    کامل شده دلنوشته ما گناهکار نیستیم | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...نکرد. خیالت، خیانت نمی‌کند. حسش مرگ نیست. خیالت شاید افسانه‌ای بود که ناشیانه و رنجور بر تن سرد تاریخ نقش بست. من و تو پر از شعرهایی هستیم که هر جمله‌اش، کلمه‌ به کلمه ننگ است. اما من با خیالت می‌نویسم. عاشقانه و با تنی دردمند... با افتخار می‌نویسم. #ما_گناهکار_نیستیم #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  5. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...که شده پامون رو از این جریان می‌کشیم بیرون. شهرام با حال بدی از جاش بلند شد و آروم گفت: _ پس دیگه حرفی نمی‌مونه ( با حالی عجیب به من نگاه کرد و ادامه داد) این کارت بی جواب نمی‌مونه. سرش رو پایین انداخت و بعد از برداشتن گوشیش، مثل روح از کنارمون گذشت و رفت. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  6. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بلندی کردم و به سمت در رفتم. _ خیلی داری خطرناک میشیا بهزاد... توروخدا بیشتر حواست به روحیه‌ی پاکت باشه. حیفه از این بیشتر به لجن کشیده بشه خوشگلم. _ یعنی خاک‌ تو مخ من با این دوست پیدا کردنم... گمشو نبینمت. بلند خندیدم و با سرخوشی گفتم: _ فقط زود باش دیر نشه. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  7. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...پا. _ خفه بابا، کاری نداری بدرود کنیم بریم سر زندگیمون. _ نه عزیزم امری نیست... خدافظ. چشم غره‌ای براش و بعد از انداختن کیف روی دوشم، به سمت خونه حرکت کردم. آی‌آی‌آی شهرام جووون، بلایی به سرت بیارم از فردا اسم من رو شنیدی نماز وحشت بخونی. وایسا و تماشا کن. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  8. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...اس‌ام‌اس خنده‌ی بلندی کرد. _ خب حالا، کارت رو بگو! با هیجان سمتش خم شدم و تندتند در مورد نقشم گفتم. اولش به خاطر کاری که کردم سرزنشم کرد ولی کم‌کم با حرف نرم شد و قبول کرد باهام همکاری کنه. با خوشحالی برای پس‌فردا قرار گذاشتم و از همون‌جا مستقیم رفتم خونه. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  9. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...کردم و گفتم: _ زر یامفت زدن تو خانواده‌ی شما موروثیه؟ خواهر برادر ببندید دیگه فک رو. سهراب با درد کلش رو مالید و به اس‌ام‌اس گفت: _ توف تو این سلیقت... این هم آدم بود ورداشتیش آوردی؟ بین این همه آدم چرا این حیوون باید بشه عروس ما؟ _ می‌بندی دهنتو یا پاشم؟ #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  10. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...و خنگ خدا کم بود این هم از غیب رسید. آقـا، اصلاً چه خبره این‌جا؟ چرا این چند وقته دور و ور من یه دفعه‌ای پرِ پسر شده؟ تا دیروز تو خیابون راه می‌رفتم سگ پاچم رو نمی‌گرفت الان از در و دیوار برام پسر مسر می‌ریزه. با ترس و نفس حبس شده آروم‌آروم به پشت برگشتم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
بالا