خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بلندی کردم و به سمت در رفتم. _ خیلی داری خطرناک میشیا بهزاد... توروخدا بیشتر حواست به روحیه‌ی پاکت باشه. حیفه از این بیشتر به لجن کشیده بشه خوشگلم. _ یعنی خاک‌ تو مخ من با این دوست پیدا کردنم... گمشو نبینمت. بلند خندیدم و با سرخوشی گفتم: _ فقط زود باش دیر نشه. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...پا. _ خفه بابا، کاری نداری بدرود کنیم بریم سر زندگیمون. _ نه عزیزم امری نیست... خدافظ. چشم غره‌ای براش و بعد از انداختن کیف روی دوشم، به سمت خونه حرکت کردم. آی‌آی‌آی شهرام جووون، بلایی به سرت بیارم از فردا اسم من رو شنیدی نماز وحشت بخونی. وایسا و تماشا کن. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  3. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...اس‌ام‌اس خنده‌ی بلندی کرد. _ خب حالا، کارت رو بگو! با هیجان سمتش خم شدم و تندتند در مورد نقشم گفتم. اولش به خاطر کاری که کردم سرزنشم کرد ولی کم‌کم با حرف نرم شد و قبول کرد باهام همکاری کنه. با خوشحالی برای پس‌فردا قرار گذاشتم و از همون‌جا مستقیم رفتم خونه. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  4. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...کردم و گفتم: _ زر یامفت زدن تو خانواده‌ی شما موروثیه؟ خواهر برادر ببندید دیگه فک رو. سهراب با درد کلش رو مالید و به اس‌ام‌اس گفت: _ توف تو این سلیقت... این هم آدم بود ورداشتیش آوردی؟ بین این همه آدم چرا این حیوون باید بشه عروس ما؟ _ می‌بندی دهنتو یا پاشم؟ #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  5. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...و خنگ خدا کم بود این هم از غیب رسید. آقـا، اصلاً چه خبره این‌جا؟ چرا این چند وقته دور و ور من یه دفعه‌ای پرِ پسر شده؟ تا دیروز تو خیابون راه می‌رفتم سگ پاچم رو نمی‌گرفت الان از در و دیوار برام پسر مسر می‌ریزه. با ترس و نفس حبس شده آروم‌آروم به پشت برگشتم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  6. Paryzad

    کامل شده دلنوشته ما گناهکار نیستیم | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌شود. ما، ما گناهکار نیستیم. هرگز نبودیم. ما فقط از نابود‌ترین راه‌ها به سوی نور شتافتیم و در بی‌رحمانه‌ترین ظلمت‌ها غرق شدیم ما تنها خسته‌تر از خیال‌های بودیم که احمقانه تکرار می‌شد. ما گناهکار نبودیم، عاشق بودیم، دیوانه بودیم؛ اما...گناهکار، هرگز! #ما_گناهکار_نیستیم #اثر_پریزاد...
  7. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بیاد دنبالم. به قول خودش این همه با ملت قرار گذاشته رفته بیرون ولی ته هنرش شکاکی و قلدریه. نکبت اصلاً بلد نیست با یه لِیدی خوشگل و باوقار چطوری رفتار کنه. با بی‌حوصلگی وارد سالن شدم و وقتی پیداش کردم کنارش رو صندلی نشستم. مثل این که هنوز فیلم شروع نشده بود. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  8. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...برای عوض کردن بحث خطاب به بهزاد گفت: _ قبلاً شما رو ندیده بودم؛ می‌تونم اسم شریفتون رو بدونم؟ بهزاد خنثی نگاهش کرد و طبق عادت همیشگیش دستی به نقاب کلاهش کشید. _ اگه دلیل نمی‌پرسی، بهزاد هستم. صدف متعجب زیر ل*ب خوشبختمی گفت و به مسیر اومدن رهام خیره شد. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  9. Paryzad

    کامل شده دلنوشته ما گناهکار نیستیم | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...تن مُرده‌ی کاغذ می‌کُشتم. زندگی مرگ نبود. درد نبود. امید و عشق نبود... زندگی فریاد غریبی بود که به وسعت دل‌هایمان می‌لرزید. زندگی قسمی بود که میان من و تو و یک اشک سند خورد. من جزئی از این زندگی نیستم... من تنها بهانه‌ای هستم برای بیشتر مُردگی کردن. #ما_گناهکار_نیستیم #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  10. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...اون اوشکولم اون‌جاست، ب*غ*ل ماشین وایساده. بیا زودتر بریم تا صدای مامانا درنیومده. سری تکون داد و جلوتر از من راه افتاد. با دیدن لباساش فحش‌های جان‌گدازی مثل دُر و گوهر از زبونم سرازیر شد. خاک‌ تو سر منه بی‌عرضه کنن که دارم با لباس مدرسه میرم دیدن بازیگر مملکت. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
بالا