Usage for hash tag: رمان_کاراکال

ساعت تک رمان

  1. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...ایستاد؛ با تعلل، دستانش را بالا آورد و آن‌ها را در فاصله‌ای کوتاه از بازوهای دختر، نگه داشت. قرار بود تا زمانی که تکلیف کار و زندگی‌اش مشخص شود، از او دور بماند اما حالا این‌جا بود؛ بسیار نزدیک و خلاف برنامه. ۱. محل برگزاری اپراهای شهر پاریس #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  2. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...دومینیکا به محض خروج از آپارتمان، دهانش را برای بلعیدن هوای تازه باز کرد و بوی خاک نمناک را به درون ریه‌هایش کشید. حالا دیگر آزاد و تنها به نظر می‌آمد؛ تمام چیزی که در طول چند ساعت اخیر می‌خواست؛ اما گندش بزنند! چرا خوش‌حال نبود؟! › کلیک کنید ‹ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  3. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...حول یک مرکز فرضی، چرخاند. - پس حالا وقتشه که تخم‌مرغ‌‌های شانست رو برام رو کنی! - برای درخواست کمک باید بیشتر از این‌ها، فروتن باشی. در جواب او، پوزخندزنان پلک‌هایش را گشود و در حالی که از جا برمی‌خاست، ل*ب زد: - داری درمورد چه کوفتی حرف می‌زنی، وِن؟ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  4. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...هم گذاشت و برای چند ثانیه، بی‌حرکت ماند. در همین حال، ل*ب‌هایش، به آرامی از هم باز شدند و طرح یک خنده‌‌ی هیستیریک، بر روی صورتش نشست. ظاهراً یک مانع بزرگ بر سر راهش قرار گرفته بود و می‌دانست که با این حجم از پیشروی دشمن نامرئی، قافیه را باخته است. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  5. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...خیره به دود سیگار، قطرات آب را که از روی تیغه‌ی بینی‌اش پایین می‌آمدند، کنار زد و با خنده ل*ب زد: - آلکسی. کام عمیقی از سیگار گرفت و چشمانش را بست. - میگل. در کنار بازدم دودآلودش، پوزخند عمیقی بر روی ل*ب‌هایش نشاند و پلک‌هایش را از هم گشود. - ع*و*ضی! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  6. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...خشکیده‌اش به بیرون فرستاد و دور از چشم الکساندرا، به طرف درب‌های خروجی سالن رفت. در این بین، نگاه گذرایی به لوین که مشغول امر و نهی به خدمتکاران سالن سرو بود، انداخت و در سکوت عمارت را ترک کرد. آن پیرمرد، درس‌های جاسوسی‌اش را به خوبی گذرانده بود. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  7. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...غم‌انگیز سفارت دیدم! من در اون روز، کسی رو ملاقات کردم که مطمئناً گزینه‌‌ی خوبی برای همراهی ژنرال بود... . میگل، با نادیده گرفتن نگاه خیره‌ی اطرافیانش، به لبخندش عمق بیشتری بخشید و ادامه داد: - کسی که به اسم وظیفه، حق زندگی رو از افرادش سلب می‌کنه! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  8. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...که در جریان بود، گفت: - شناختن اون آدم چه فایده‌ای براتون داره؟ پوزخندزنان، بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید و به میگل نگاه کرد. در همان حال، سرتاپایش را از نظر گذراند و با لحن تلخی ادامه داد: - از الآن تا هروقت که بخواید، می‌تونید بهش زل بزنید! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  9. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...را به قتل می‌رساندند تا مرگش را با درد احساس کند. در کنار احساسات ضد و نقیضش، دست‌های لرزانش را مشت کرد و برای چند ثانیه‌‌ی کوتاه، چشمانش را بست. حال، توده‌ای از خشم بود که بر روی دو پا راه می‌رفت! ۱. اصطلاح عامیانه لاتین به معنای « فضولی موقوف!» #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  10. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...حدقه چرخاند و بدون تعلل، او را دنبال کرد. به طور جدی مصمم بود تا اجازه ندهد که هیچ‌کدام از قطرات سرکش باران، به دخترک برخورد کند؛ هرچند که می‌دانست این حمایت‌های پنهانی برای دومینیکا دیگر هیچ معنایی ندارد؛ اما همه‌چیز می‌توانست تغییر کند، مگر نه؟! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
بالا