Usage for hash tag: رمان_کاراکال

ساعت تک رمان

  1. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...اهمیت داشت؟ غرولند‌های مردمی که از کنارشان با سرعت رد میشد یا پله‌هایی که دوتا یکی پایین می‌آمد تا خودش را به زیرزمین برساند؟ این عجله، حتی اگر به قیمت توبیخش از طرف تیم حراست بیمارستان تمام میشد، ارزشش را داشت تا ثابت کند که آن‌ها، اشتباه کرده‌اند. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  2. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...رو دارن. نفس عمیقی کشید و ل*ب‌هایش را به دندان گرفت. با نگاه بی‌روحش، سرتاپای الکساندرا را از نظر گذراند و قبل از آن که منتظر جوابی از طرف او باشد، اضافه کرد: - من دومینیکام؛ دخترخوانده‌ی شوهرتون. ۱. اشاره به تابلوی « اولگای مقدس » اثر میخائیل نستروف #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  3. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...درون زانوهایش، پیچید و صدای برخورد گلدان به دیوار و شکسته شدنش، در گوش‌هایش طنین انداخت. بی‌اراده، قطره‌‌ی سرکش اشکی از چشمانش سر خورد و بدنش، شروع به لرزیدن کرد. حالا می‌دانست جهنم‌تر از یتیم‌خانه هم وجود دارد! ۱. عروسک تو در توی ساخت کشور روسیه #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  4. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...و مانند همیشه، او را از دنیای رنگارنگش بیرون کشید. به سرعت، قدم‌های جا مانده را طی کرد و از تابلو، فاصله گرفت. هنوز خودش را به زابکوف نرسانده بود که این‌بار، صدای پاشنه‌ی کفش‌های زنانه‌ای سکوت نسبی خانه را شکست و توجهش را جلب کرد. ۱. کلاه روسی #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  5. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...طی کند. آن‌قدر از دیدن دنیای بیرون محروم مانده بود که شبیه به مردمان قرون گذشته در برابر تکنولوژی‌های شهری، رفتار عجیبی داشت؛ آخر درون یتیم‌خانه، چه چیزی به جز الوارهای چوب، شمع‌های نیم‌سوخته و اسباب قراضه وجود داشت که برایش هیجان‌انگیز باشد؟! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  6. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...با چه جایی اشتباه گرفته‌اند؟ کاخ باکینگهام؟! هنوز نگاه تمسخرآمیزش را از سیرک مقابلش نگرفته بود که با دیدن زنی که از ماشین پیاده شد، بی‌اراده نفسش را در س*ی*نه حبس کرد و بزاق دهانش را قورت داد. او، یک کابوس همیشگی بود؛ کابوسی که چهره‌ی آشنایی داشت! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  7. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...را از هم باز کرد و بی‌توجه به سوزش رد ناخن‌هایش در کف دستش، زمزمه کرد: - دکتر آنتوان چادایُف. ۱. ترجمه‌‌ ترانه‌ی روسی «Пустота» از Jony https://dl.behmelody.in/1400/Farvardin/JONY%20-%20%D0%9F%D1%83%D1%81%D1%82%D0%BE%D1%82%D0%B0%20%282%29.mp3 #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  8. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...تمام احساساتش، در گردابی پر پیچ و خم فرو رفته و با یکدیگر، در آمیخته بودند. از این بین، احساساتی وجود داشت که درد عمیق‌تری را به جانش القا می‌کردند؛ احساس بی‌تعلقی، احساس کسی را نداشتن، احساس بی‌هویت بودن؛ مانند بیرون ماندن ریشه‌ای از دل خاک. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  9. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...تماس بگیر. لبخند دندان‌نمایی نثار چهره‌های عبوس دوستان قدیمی‌اش کرد و با یک خداحافظی کوتاه، از آن‌ها فاصله گرفت. دلش نمی‌خواست که بیشتر از این، در میدان نبرد نامرئی بینشان حضور داشته باشد. ۱. نوعی مورچه‌خوار ۲. تست آنتی‌ژنی تشخیص ویروس کووید-۱۹ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  10. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...دروغین دخترک را نادیده بگیرد و نگران نباشد؛ نگران تکرار گذشته‌ای که به آن، نمی‌بالید. حالا، چه چیز در مشتش باقی مانده بود؟ آن‌ها غریبه‌هایی بودند که از جزئیات یکدیگر خبر داشتند و همدیگر را حتی از روی صدای نفس‌هایشان می‌شناختند؛ صدها بار افسوس! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
بالا