• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: رمان_کاراکال

ساعت تک رمان

  1. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...جواب داد: - تو فقط می‌تونی یه نوکر خوب برای سگ‌های سیسیلی باشی، همون چیزی که همیشه بودی! کریسانتا، با همان لبخند حک شده بر روی لبانش، اسلحه‌اش را بالا آورد و میگل را نشانه گرفت. - تو باید بیشتر از این برای زنده موندن التماس کنی، میگل سانچز! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  2. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...ل*ب‌هایش را گزید، به دومینیکا اشاره کرد و بی‌سر و صدا، از اتاق بیرون رفت. فقط کافی بود تا قبل از حرکت کاروان، خودش را به آن برساند و بعد از این که از رفتن دومینیکا مطمئن شد، به این قبرستان سلطنتی برگردد و سر از کار جانشینان دُن کارلو، در بیاورد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  3. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...خارج شد. به محض آن که درب اتاق را بست، به دیوار کنارش تکیه داد و پلک‌هایش را بر روی هم فشرد. پس از درنگ کوتاهی، چشمانش را باز کرد و زمزمه کرد: - زخم؟ پوزخند تلخی بر روی ل*ب‌هایش نشاند، تکیه‌اش را از دیوار برداشت و راه اتاقش را در پیش گرفت. زخم! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  4. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...سوختن گوشه‌ی عکس، چهره‌‌ی سرباز سوم که قد بلندتری نسبت به بقیه داشت، قابل تشخیص نبود. مطمئن بود که آن‌ها را می‌شناسد؛ اما به یاد نداشت که چگونه. این تصویر آشنا را در کجا دیده بود؟ باید به یاد می‌آورد. ۱. اشاره به فیلم « گریمزبی » محصول ۲۰۱۶ آمریکا #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  5. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...آن را باز کرد. دومینیکا، ل*ب گزید و قدمی به عقب برداشت. چشمانش را روی اجزای صورت عبوس پسر چرخاند و از روی شانه‌اش، به چهره‌‌ی متعجب ایتن نگاه کرد. هنوز در ذهنش به دنبال پیدا کردن یک جمله‌ی مناسب می‌گشت که میگل، کنارش زد و به سرعت از آن‌جا دور شد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  6. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...پات! می‌خواست حرفی بزند که با شنیدن صدای یک فریاد ناشناس، سرش را چرخاند و به مردی که چهره‌اش را پوشانده بودند و دو بادیگارد، جسم زخمی‌اش را روی زمین می‌کشیدند، خیره شد. لبخند مرموزی روی ل*ب نشاند و با اشاره به آن مرد، زمزمه کرد: - چی بهت گفتم؟ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  7. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...شدن انگشتان پسر دور مچ دستش، از حرکت ایستاد. با تعجب سرش را چرخاند و به او خیره شد. میگل، بدون آن که چشم از کریسانتا بردارد، دست او را فشرد و مانع از تکان خوردنش شد. برای شنیدن حرف‌های بی‌سر و تهشان، نیاز به یک جفت گوش اضافی دیگر داشت؟! احمقانه بود. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  8. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...به میله‌های کنار دستش، چنگ زد. اخم‌هایش را درهم کشید و از روی صندلی بلند شد. میگل، با چهره‌ای دردمند بر روی زمین نشسته بود، بازوی زخمی‌اش را می‌فشرد و با غیظ به ایتن نگاه می‌کرد. ۱. یکی از شناخته شده‌ترین گونه‌های انگور برای تولید نو*شی*دنی. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  9. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...کن، دومینیکا. تا خروجش از نمازخانه، به او خیره ماند. کلمات « اجبار » و « وحشت » در مقابل چشمانش رنگ گرفتند و او را به سیاه‌چاله‌ای از افکار منفی، هل دادند. حالا، یک سوال دیگر هم به کلاف سردرگم ذهنش اضافه شده بود؛ چرا باید در اجبار زندگی می‌کرد؟! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  10. MINERVA

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...اصلا متوجه‌ی به پایان رسیدن مسیر کوتاهشان نشده بود. - یه خانواده‌ی قدرتمند، وابسته به وفاداری اعضای خودشه. - باج دادن یا وفاداری؟ ایتن، به چشمان خاکستری دومینیکا خیره شد و با اشاره به درب، گفت: - چطوره از همکارت بپرسی؟ ۱. لباس سنتی کشور چین #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
بالا