...خط و خش مینداخت.
خدمتکار نو*شی*دنی برامون تعارف کرد و همونطور که سایه نگاهم دقیق روی کارن بود، لیوان پایه بلند نو*شی*دنی رو از روی سینی برداشتم.
همونطور که اونم نگاهش روی من بود، دستش دور بدنه لیوانی حلقه شد و از روی سینی که خدمتکار تعارف کرده بود برداشت.
#ساغر_خونین
#فاطمه_فتاحی
#انجمن_تک_رمان