(به لطف هر تبسمت غزل ترانه میشود،)
که هر نسیم زندگی به تو بهانه میشود.
میان لحظه ها خیال تو همیشه با من است.
خیال رنگیات به من هم آشیانه میشود.
به شب کمند زلف تو چو روز جلوه میکند،
به دست من دو زلف تو به عشق شانه میشود.
میان هرچه آرزو، تویی تصورات من،
که ب*وسه از ل*ب تو خواب هر شبانه میشود.
ز عشقت کنون ندارم هیچ جز همین قلم،
تمام عشق آتشین غمی زنانه میشود.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان