در حال پیشرفت پنداره‌های سکوت | سارا جلالت کاربر تک رمان

ساعت تک رمان

.Ana.

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
3,519
امتیازها
73
کیف پول من
189,799
Points
1,297
سطح
  1. حرفه‌ای
گاهی، دل‌مان می‌خواهد از برخی رفتارهای آدم‌ها عصبانی شویم، مقابله به مثل کنیم، انتقام بگیریم. اما همیشه لبخند می‌زنیم، سکوت می‌کنیم و وانمود می‌کنیم اتفاق مهمی نیفتاده و چیزی نشنیده و ندیده و نفهمیده‌ایم. اما شب هنگام، زمانی که به مرور آن‌چه گذشت‌هایمان می‌پردازیم، خشمگین می‌شویم و بغض می‌کنیم از کارهای آدم‌ها.
آدمیزادیم دیگر! دل‌مان خواسته دلی نشکنیم و بانی احساسات ناخوشایندی نباشیم؛ حتی اگر قرار باشد خودمان بشکنیم و خودمان هر شب با بغض به خواب برویم و هر صبح با مهربانی و لبخندی نجیبانه به استقبال آدمی برویم.
آدمیزادیم دیگر، روزها تصمیم می‌گیریم اهمیت ندهیم و راه خود را برویم و شب‌ها در برابر حجم عظیم واقعیت‌های انکار شده و بغض‌های فروخورده و حرف‌های تلنبار شده، بی‌دفاع می‌شویم؛
آری! این سکوت است... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

.Ana.

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
3,519
امتیازها
73
کیف پول من
189,799
Points
1,297
سطح
  1. حرفه‌ای
وای از آدم‌ها...
باید از شر آدم‌ها به آدم‌ها پناه برد؟
از رنجی که حاصلِ اعتماد اشتباهت به آدمیزاد بوده به کجا باید گریخت؟ به کدامین سنگر؟ گریزگاه؟ آ*غ*و*ش؟!
وای از آدم‌ها که سکوت و نجابت تو را پله می‌کنند و تا رفیع‌ترین مراتب رذالت پیش می‌روند و تو را با کوهی از ناباوری و تردید، رها می‌کنند.
تویی که همیشه سکوت کرده‌ای و بزرگترین آسیب‌ها را از سکوت دیده‌ای؛ باید از این عادتِ احمقانه‌ به کدامین حنجره و کدامین فریاد پناه ببری؟
وای از آدم‌ها که پشیمانت می‌کنند از این‌که خوب باشی و از جنجال بپرهیزی و کاری می‌کنند به این باور برسی که مقصر خودم بودم! تقصیر خودم بود که اعتماد کردم! تقصیر خودم بود که فریاد نزدم و جار و جنجال به راه نینداختم و شبیه به خودشان رفتار نکردم!
تردید نکن
بوم زندگیت را سفید نگذار
خداوند، حنجره‌مان را نقاشی کرد تا بوم زندگی را نقاشی کنیم... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Ana.

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
3,519
امتیازها
73
کیف پول من
189,799
Points
1,297
سطح
  1. حرفه‌ای
همه‌ی ما یک عذرخواهی به احساس خود بدهکاریم.
زمانی که برای نگه داشتن آدم‌های اشتباه پافشاری کردیم.
آن زمان که دروغ شنیدیم و سکوت کردیم. جایی که باید می‌رفتیم اما ایستادیم!
از هیچ و پوچ رویا ساختیم و ذوق کردیم.
برای فرار از حقیقت لج کردیم و لج کردیم و لج کردیم.
گاهی چه اصرار بیهوده‌ایست اثبات دوست داشتن‌مان به آدم‌ها، معرفت‌های بی‌جای‌مان،مهربانی‌های الکی‌مان، بها دادن‌های بیش از حدمان، تلاش‌های بی‌موردمان. وقتی برای بعضی آدم‌های امروزی خوبی و بدی یکسان است.
ما بد کردیم، به زندگی
و بیشتر از همه، به خودمان... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Ana.

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
3,519
امتیازها
73
کیف پول من
189,799
Points
1,297
سطح
  1. حرفه‌ای
می‌دانی دوستِ من؟ قلبم به درد می‌آید وقتی سکوت این مردمان را می‌بینم.
وقتی زخم‌هایمان را با زخم زبان‌شان بیشتر می‌کنند.
وقتی به فرزندان این کشور انگ منافق می‌زنند.
در دنیایی که توجه مرده،
مهربانی، ستاره سهیل شده و
صدای‌مان به امواج اقیانوس‌ها پیوسته،
توقع زیادی دارم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

.Ana.

مدیر تالار مطبوعات + دستیار مدیر رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر تایید
مشاور انجمن
نقاش انجمن
دلنویس انجمن
روزنامه‌نگار انجمن
خبرنگار انجمن
کاربر ویژه انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-23
نوشته‌ها
995
لایک‌ها
3,519
امتیازها
73
کیف پول من
189,799
Points
1,297
سطح
  1. حرفه‌ای
اما دیدی آرام آرام؛
دل‌مان به بی‌کسی،
صدای‌مان به سکوت
و چشم‌هایمان به تاریکی عادت کرد؟
خودشان تو را به نقطه‌ای از مُردگی می‌رسانند
که دیگر نتوانی خودت را با چیزی وفق دهی
و خودشان هم از سکوت
و گوشه‌گیر بودنت مدام کنار گوشت
گله می‌کنند!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا