کامل شده شقایق‌ستان | SHAGHAYEGH کاربر انجمن تک رمان
- نویسنده موضوع SHAGHAYEGH
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 17
- بازدیدها 1K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
- وضعیت
(به لطف هر تبسمت غزل ترانه می‌شود،)
که هر نسیم زندگی به تو بهانه می‌شود.
میان لحظه ها خیال تو همیشه با من است.
خیال رنگی‌ات به من هم آشیانه می‌شود.
به شب کمند زلف تو چو روز جلوه می‌کند،
به دست من دو زلف تو به عشق شانه می‌شود.
میان هرچه آرزو، تویی تصورات من،
که ب*وسه از ل*ب تو خواب هر شبانه می‌شود.
ز عشقت کنون ندارم هیچ جز همین قلم،
تمام عشق آتشین غمی زنانه می‌شود.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
که هر نسیم زندگی به تو بهانه می‌شود.
میان لحظه ها خیال تو همیشه با من است.
خیال رنگی‌ات به من هم آشیانه می‌شود.
به شب کمند زلف تو چو روز جلوه می‌کند،
به دست من دو زلف تو به عشق شانه می‌شود.
میان هرچه آرزو، تویی تصورات من،
که ب*وسه از ل*ب تو خواب هر شبانه می‌شود.
ز عشقت کنون ندارم هیچ جز همین قلم،
تمام عشق آتشین غمی زنانه می‌شود.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راز عشق را به که توان گفت ؟ این جماعت عشق نشناسند.
درد عشق را ز که توان جست ؟ این جماعت عشق نشناسند.
در نبای منفرد عاشق ، هرشب و هرروز،
در سکوت مطلق باید خفت . این جماعت عشق نشناسند.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:مستزاد◇
درد عشق را ز که توان جست ؟ این جماعت عشق نشناسند.
در نبای منفرد عاشق ، هرشب و هرروز،
در سکوت مطلق باید خفت . این جماعت عشق نشناسند.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:مستزاد◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بی تو بودن می‌کشد آخر مرا،
دست تو از دست من گشته رها.
هرچه گویی گویم چشم بازگرد فقط،
بی تو بودن نیست کار من لطفا بیا.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
دست تو از دست من گشته رها.
هرچه گویی گویم چشم بازگرد فقط،
بی تو بودن نیست کار من لطفا بیا.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
(ما آن شقایقیم که با د*اغ زاده‌ایم.)
با سختی تمام هنوز ایستاده‌ایم.
دنیا پر از فریب شده، راستی کجاست؟
بنگر هنوز پاک و صمیمی و ساده‌ایم.
عالم شده همه نیرنگ و پر دروغ،
نیکی به خلق داده و اینسان گشاده‌ایم.
هم‌رنگ مردم دنیا نگشتهایم.
بنگر که پاک‌زاده و پاکی نهاده‌ایم.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
با سختی تمام هنوز ایستاده‌ایم.
دنیا پر از فریب شده، راستی کجاست؟
بنگر هنوز پاک و صمیمی و ساده‌ایم.
عالم شده همه نیرنگ و پر دروغ،
نیکی به خلق داده و اینسان گشاده‌ایم.
هم‌رنگ مردم دنیا نگشتهایم.
بنگر که پاک‌زاده و پاکی نهاده‌ایم.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌کند سلسله‌ی زلف تو دیوانه مرا،
مینماید عطش دست تو بیچاره مرا.
شب و روزم مسخ آن نگه م*ست توام،
می‌کند دیده‌ی جذاب تو دیوانه مرا.
چند ماهیست که درگیر تو و عشق توام،
می‌کند عشق فریبای تو افسانه مرا.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
مینماید عطش دست تو بیچاره مرا.
شب و روزم مسخ آن نگه م*ست توام،
می‌کند دیده‌ی جذاب تو دیوانه مرا.
چند ماهیست که درگیر تو و عشق توام،
می‌کند عشق فریبای تو افسانه مرا.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب:غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راز زیبای منی، فاش نشو پیش کسی.
ناز دو چشم تو را، کاش نبیند هیچ کسی.
دست مردانه‌ی گرمت شبهی از شَرَرست،
باز این‌جا تو و من شاد ز اندوهِ کسی.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب: غزل◇
ناز دو چشم تو را، کاش نبیند هیچ کسی.
دست مردانه‌ی گرمت شبهی از شَرَرست،
باز این‌جا تو و من شاد ز اندوهِ کسی.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب: غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به‌خدا عشق به رسوا شدنش می‌ارزد.
به فغان، ناله و شیدا شدنش می‌ارزد.
ز تمامم تو و بس خرمن موهایت باز،
عاشقی مفرط و دریا شدنش می‌ارزد.
* شقایق مهرلوس *
◇قالب:غزل◇
به فغان، ناله و شیدا شدنش می‌ارزد.
ز تمامم تو و بس خرمن موهایت باز،
عاشقی مفرط و دریا شدنش می‌ارزد.
* شقایق مهرلوس *
◇قالب:غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز نبودت همه را واله‌ی عالم کردم.
تا که رفتی رخُ تصویرتُ مرهم کردم.
تب قلبم تسلایش ز حضورت این‌جاس،
گر نیایی ز نبودت دلُ ماتم کردم.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب: غزل◇
تا که رفتی رخُ تصویرتُ مرهم کردم.
تب قلبم تسلایش ز حضورت این‌جاس،
گر نیایی ز نبودت دلُ ماتم کردم.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب: غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی یک بهانه میخواهد.
واژه‌ای عاشقانه میخواهد.
در سکوتی که خشم خاموش‌ست،
زندگی یک ترانه میخواهد.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب: غزل◇
واژه‌ای عاشقانه میخواهد.
در سکوتی که خشم خاموش‌ست،
زندگی یک ترانه میخواهد.
*شقایق مهرلوس*
◇قالب: غزل◇
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- وضعیت
