گفتگو آزاد گفتمان رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

[Richette]

قرربونت برم

چرا دیگه از میگل متنفر نیستم وای باورم نمیشه دلم داره براش میسوزه
از این رو به اون رو شدم
چقد خوب ساختیشون
و حالا که فکر میکنم چقد بهم میان این دوتا پس...
اون دیالوگه بود زخمامون باهم یه همچنین چیزی یاد اون افتادم

انتظارش رو داشتم که این رو بگی اتفاقا توی اوایل تایپ رمان، برای کاور تبلیغاتی از یه تک جمله زیاد استفاده می‌کردم؛ احتمالا باید یادت باشه: زخم من و او از یک تیشه بود...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

قلبم تیکه تیکه شد حدیث

من خیلی از این رمانا خوندم (یتیم خونه اینا)
اصلا کلا به این سبک فوق العاده علاقه دارم
ولی هیچ کدومشون هیچ کدومشون انقدر خوب احساسات بچه رو به تصویر نکشیده بودن
تلخ تر بوده اتفاقات از اینی که نوشتی
ولی اصلا نتونسته بودن انقد خوب توصیفش کنن
فکر می کنم خیلی توی احساسی نوشتن ماهری، خیلی خوب بلدی اینکارو...
در واقع بدون زدن حرف اضافه همه چیزای لازمو میگی
آدم حس می کنه اونجاست و داره میبینه قشنگ...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

انتظارش رو داشتم که این رو بگی

🥹

اتفاقا توی اوایل تایپ رمان، برای کاور تبلیغاتی از یه تک جمله زیاد استفاده می‌کردم؛ احتمالا باید یادت باشه: زخم من و او از یک تیشه بود...

اررره همین منظورمم بود

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Richette]

قلبم تیکه تیکه شد حدیث

من خیلی از این رمانا خوندم (یتیم خونه اینا)
اصلا کلا به این سبک فوق العاده علاقه دارم
ولی هیچ کدومشون هیچ کدومشون انقدر خوب احساسات بچه رو به تصویر نکشیده بودن
تلخ تر بوده اتفاقات از اینی که نوشتی
ولی اصلا نتونسته بودن انقد خوب توصیفش کنن
فکر می کنم خیلی توی احساسی نوشتن ماهری، خیلی خوب بلدی اینکارو...
در واقع بدون زدن حرف اضافه همه چیزای لازمو میگی
آدم حس می کنه اونجاست و داره میبینه قشنگ...

تنکس هانی؛ خوش‌حالم که دوسش داشتی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

وای
بالاخره رفت دیدنش
میگل چرا نبود پس
با این کاور گفتم الان ب*و*س و اینا داریم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

ادم فکر میکنه امثال الکساندرا مال قدیمن
ولی هنوزم هستن
همین ادمای ع*و*ضی...
وای کاش میشد با یه چاقو بپرم تو رمانت بکشمش

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Lunika✧]

لعنتی رمان تورو فقط باید لایک زد اینقدر بی نقصه

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Richette]

وای
بالاخره رفت دیدنش
میگل چرا نبود پس
با این کاور گفتم الان ب*و*س و اینا داریم

توی یکی دوتا پارت بعدی اون هم میاد
ب*وسه؟ با میگل؟؟؟
( اتاق فرمان همه‌چیز تحت کنترله؟ حس می‌کنم فیلمنامه رو اشتباهی خوندم )

ادم فکر میکنه امثال الکساندرا مال قدیمن
ولی هنوزم هستن
همین ادمای ع*و*ضی...
وای کاش میشد با یه چاقو بپرم تو رمانت بکشمش

آه الکساندرا! اون مرز بین دنیای مدرن و قرن‌های قبلیه
عقاید پیچیده‌ای داره و سخت‌ترین قسمت شخصیت‌پردازی رمان متعلق به خودشه
این‌قدر زود به خونش تشنه نشو

لعنتی رمان تورو فقط باید لایک زد اینقدر بی نقصه

یه نظری، نقدی، چیزییی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[..Monella..]

واییییی نمیدونم این کاراکاله یا لالایی
انگار مورفین داره تا یک صفحه ازش می‌خونم میخوابم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[..Monella..]

خب بریم سراغ قول و قرارامون (فقط ۶ پارت خوندم تا الان خوابیدم)
ببین من نمیتونم نظرم رو قاطعانه و خیلی دقیق بگم چون هنوز به آخرش نرسیدم و هنوز معلوم نیست چی به چیه ^_^
ببین تا صفحه اول همه چی خیلی خوب و هیجان انگیز بود و من هر لحظه منتظر این بودم که یا قطار بزنه به دختره یا مامورا بگیرنش یا پسره بیاد نجاتش بده.
ولی اینکه یهو رفت به ۳۱ سال بعد، باعث شد که من کنجکاو اون دختره بشم که آیا اون همین دومینیکاس؟ قراره کی به روند فیلمنامه برگرده؟ و سوالاتی مثل این باعث شد که من نتونم با ل*ذت پارتای بعدی رو بگیرم
پرش های زمانیت خیلی زیادن و به نظرم هم میتونن یه ایده جدید باشه هم خیلی خسته کننده برای همه(نویسنده و خواننده) باشه. اینکه داریم به یک دوره زمانی عادت می‌کنیم و داستان داره هیجانی میشه، اما یهو میریم به ۴۷ یا ۳۱ سال پیش و دوباره برمیگردیم.
خیلی گیج کننده نیست؟
تا اینجا میتونم نظرم رو بگم چون هنوز بقیش رو نخوندم (اگر خوابم نبره)
م*اچ بهت
امیدوارم باعث ناراحتیت نشده باشم واقعا روی این قضیه خیلی حساسم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان