• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

VIP اپیزود خیال بافی نکن | اثر اهورا تابش کاربر تک رمان

ساعت تک رمان

اهورا.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
431
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
عنوان : خیال بافی نکن
ژانر : تراژدی
نوع اثر : اپیزود
نویسنده : اهورا تابش

خلاصه :
خیال بافی نکن!
مگر نمی‌بینی مردم در ازدحام یکدیگر گم شده‌اند
دود شده‌اند...
هیاهوی جز لغزش خورشید بر چهره‌ها نیست
هرکداممان با سوگند به حقوق بشر
تقویم شقاوت و حیله‌ایم.
خیال بافی نکن که کسی را چندان نمی‌شناسم؛
باید خیره شویم …
کومه هایِ مان را
با دستانِ پینهْ بسته
تقسیم کنیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
431
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
اپیزود یک :

بازم یک روز مسخره و پر مشغله!
( زمزمه)
بیشتر شبیه به یکی از روزهای سرد زمستونی بود که دلتنگی تو اون موج می‌زد. آدم تو زمستون و سرما بیشتر حس می‌کنه که نیاز به یه دست داره.
یاد اون روز افتادم؛ یاد قهقه‌ای که از سر ذوق زیاد زد
و بعد صورتش رو اینور کرد و لبخند کمرنگی چاشنی لباش کرد.
پنج سال می‌گذره، یه وقتایی میشه که بعد از یه مدتی نمی‌خوای یه سری چیزارو تجربه کنی.
می‌بوسی و می‌ذاریشون کنار!
حتی با یاد آخرین دفعه‌ای که اون آدم خاص زندگیت رو دیدی و باهاش یه دوران سرد رو تجربه کردی، چشات پر از اشک نمی‌شه
حسرت خیلی چیزارو دیگه نمی‌خوری!
یادمه به خودم می‌گفتم که هیچ‌ک.س اندازه اون دوست ندارم و این دوست داشتن دیگه پیش نمیاد.
دیگه جاهای به یاد موندنی که با اون رفتم نمیرم
( خندید )
اون برای من زیباترین یارم بود
خاص‌ترین فرد زندگیم؛ من اون رو متفاوت‌تر از بقیه می‌دیدم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

اهورا.

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
124
لایک‌ها
431
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173

اپیزود دوم :

امسال تو شش سال از چیزی که قرار بود حقم باشی کمتر هستی.
دوهزار و صد و هفتاد روز کامله که نیستی
شاید ماهی چهار بار، پنج بار ، هفت بار شایدم ده بار چمیدونم
اصلا از قانون‌های جایی که رفتی سردرنمیارم مهم اینه که نیستی دیگه
نیستی!
حالا میخواد نصف روز بشه یا کل روز
( لبخند.. )
قشنگه
بیست روز بعد میگم، نمیدونی برای بیست روز بعد چه برنامه‌هایی ریخته بودم!
( قهقه کوتاه )
اینجا نه دیگه خبری از بارونیه نه برفی
نه رهگذری
فقط نمی‌دونم چرا اینقدر سرد و سوزناک میشه اینجا
چاره‌ای ندارم دیگه، باید خودم چند دور پتو بپیچم.
( نفس عمیق )
آه که چقدر عاشقی می‌چسبه
فکر تو در حدی تو افکار من جریان داره فقط اسم تورو صدا می‌زنم و بس
عشقم به تورو اون کنج ذهن و خاطرم نگه داشتم تا خاک فراموشی روش نشینه.
( لبخند )
تو تمام خیال من هستی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا