دست‌ نوشته‌های اشک | علی برادر خدام خسروشاهی دلنویس انجمن تک رمان

[علی خسروشاهی]

در زندگی به اهدافمان کمتر فکر می‌کنیم و به آنها دست نمی‌‌یابیم؛
زیرا بیشتر به فکر درد و رنج و غم هستیم و با این سه کلمه، زندگی را با غم سپری می‌کنیم و به معنای زندگی دست نمی‌یابیم.
ما در زندگی فقط به درد و رنج می‌نگریم.
به رنج و غم می‌اندیشیم و با درد زندگی می‌‌کنیم.
با این حال زندگی رنگارنگ‌تر از چیزی که فکر می‌کنیم است.

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

نفس بکش!
دنیا دگرگون شده.
آدم‌ها دنیایشان عوض شده.
زندگی آدم‌ها عوض شده.
آدم‌ها در حسرت آینده‌اند؛
ولی من در حسرت گذشته‌ام.
با این حال زندگی به من آموخت که همه‌چیز را خودم بسازم. خودم را بسازم!
نمی‌توانم دیگران را تغییر دهم؛ ولی امید دارم به فردایی بهتر!

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

می‌توانیم خود را تغییر دهیم و در کنار مشکلات، شادتر و سالم‌تر زندگی کنیم.
شادی را تنها در ل*ذت بردن از زندگی می‌بینیم.
شاد بودن تنها به این معنا نیست؛ بلکه به این معناست که در تمام لحظات زندگی با خود و با دیگران شادی و شادکامی را تجربه کنیم تا در انتها خواب خوش و شادی را تجربه کنیم.
پس شاد زندگی کنیم.

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

زیر آسمان شهر قدم می‌زدم؛
باران می‌بارید.
همه عاشقان دست در دست هم بودند زیر چتر
و من خیس از اشک بودم در زیر باران.
دلم می‌خواست در همین ن*زد*یک*ی یک‌نفر را پیدا کنم که مرا از تنهایی بیرون آورد
و با من قدم بزند!
دلم می‌خواست همه‌ی آدم‌ها را ببینم و او را به آ*غ*و*ش بگیرم!
دلم می‌خواست به او بگویم دوست دارم!
باران شدیدتر شد
اشکم عمیق‌‌تر شد
دلم غمگین‌تر شد
بغضم بیشتر شد
دلم به حال خود گریه کرد
باران تمام شد.
عاشقان در آ*غ*و*ش یکدیگر بودند و
امید به فردایی بهتر داشتند.

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

دلم برای همه‌چیز تنگ شده؛
دلم برای بچگی‌ام تنگ شده!
برای لبخندم که الکی نبود،
برای لحظه‌هایی که واقعا می‌خندیدم!
برای شادیم که الکی نبود!
برای همه‌چیز که به‌هم ریختم
دلم برای همه‌ی این‌ها تنگ شده!

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

دلم برای بچه‌هایی که هنوز دوست‌شان دارم،
دلم برای خیلی چیزهایی که باهاشون درد دل کردم،
دلم برای همه‌چیز که تموم نشد،
دلم برای همه‌چیز که نشد،
دلم برای این حرف‌ها که ازم فاصله گرفتند،
دلتنگ شده برای همه، چه دوست داشته باشم، چه نداشته باشم!
دلم برای همه‌ی آدمایی که توی زندگیم بودند،
دلم برای این‌همه دل تنگ شده!
دلم برای همه‌ی دوست داشتن‌هایی که همیشگی نبود و نیست تنگ شده.
دلم برای همه‌چی که فقط یه حرف برای گفتن داشت
دلم برای همه‌ی چیزهای که این روزها واسم مثل یه رویا می‌موندن تنگ شده
دلم برای خودم تنگ شده!

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

می‌گفتم خوبم با این‌که بد بودم
می‌گفتم رودم با این‌که سد بودم
می‌گفتم خوابم با این‌که از همیشه بیدارتر بودم
می‌گفتم انرژی مثبت دارم با این‌که سر شار از انرژی منفی بودم!
می‌گفتم دوستم دارن با این‌که حس داشتم ک دوست‌داشتنی نبودم!
همیشه به همه انرژی مثبت دادم با این‌که خودم به انرژی مثبت محتاج بودم.

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

غم که از ما برفت و در چشم‌مان اشک نماند
اثر دودی از سیگار در ریه‌هایمان نماند

معشوق که دگر در قلبمان نماند
این قلب دگر در س*ی*نه نماند

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

وانمود کنیم همه‌چی عالیه
وانمود کنیم همه‌چی خوبه
مشکلی نداریم، درد عشق نداریم
درد نداریم، زجر نداریم
خودمان را یک ساعت بزنیم به بیخیالی؛
ولی در همین یک ساعت فکر و مشغله‌مون بیشتر از ساعت‌ها و روزهای قبل میشه
چون می‌خوایم وانمود کنیم بیخیالیم؛ ولی در همون وانمود کردن هم فکرمون بیشتر میشه.

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[علی خسروشاهی]

خیلی از آدم‌ها وانمود می‌کنن حالشون خوبه؛ درحالی که شاید از من و تو درد بیشتری داشته باشن! فقط نگن به ما و این دلیل نمیشه که حالشون خوب باشه.
اگر دیدی فردی بیخیال است، او فقط دارد وانمود می‌کند بیخیال است؛ درصورتی که فکرش درگیرتر از من و تو هست.
میدانید ؟! این‌جا غم بوی آدم‌ها را می‌دهد نه آدم‌ها بوی غم را!
همه از این دنیا می‌روند؛ ولی در غم خانه‌ی خود تنهای تنها به سر می‌برند و غم می‌خورند و هیچ‌کس حالش خوب نیست.
این روزها نه کسی را می‌یابم که حال مرا خوب کند و نه می‌یابم که از حال همه خبرم دهد!

---

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#دست_نوشته_های_اشک
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان