خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده لحظه وصال | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
در کلاس هایش خیلی دور و آهنی بود، نفوذ ناپذیر، انگار یک آدم دیگر بود
ولی خب در اتاقش...
با وجود همان فاصله بینمان احساس می کردم چقدر بهش نزدیکم
می گفتم من تک تک سلول های این موجود را می شناسم
هزاران بار سرتاپایش را بوسیده ام، پوستم پوستش را به جان کشیده...
و حالا اگر من انقدر بهار را می شناختم...
پس خدا چقدر بیشتر ما را می شناسد
کسی که از اولین دقایق خودش خلقمان کرده، قبل از این که والدین داشته باشیم
و بعد
اگر من با این حجم از دوست داشتن... اگر بهار جانم را می خواست می دادم
پس خدا چقدر حواسش به خواسته های ماست، چقدر بیشتر از این ها دوستمان دارد
و واقعا
چقدر میزان عشق خدا دور از تصور و ماورای فهم الان ماست...
کد:
در کلاس‌هایش خیلی دور و آهنی بود، نفوذ ناپذیر؛ انگار یک آدم دیگر بود.
ولی خب در اتاقش...
با وجود همان فاصله بینمان احساس می‌کردم چقدر بهش نزدیکم.
می‌گفتم من تک تک سلول‌های این موجود را می‌شناسم
هزاران بار سرتاپایش را بوسیده‌ام، پوستم پوستش را به جان کشیده...
و حالا اگر من آن‌قدر بهار را می‌شناختم...
پس خدا چقدر بیشتر ما را می‌شناسد
کسی که از اولین دقایق خودش خلق‌مان کرده، قبل از این که والدین داشته باشیم.
و بعد
اگر من با این حجم از دوست داشتن... اگر بهار جانم را می‌خواست می‌دادم
پس خدا چقدر حواسش به خواسته‌های ماست، چقدر بیشتر از این‌ها دوستمان دارد.
و واقعاً 
چقدر میزان عشق خدا دور از تصور و ماورای فهم الان ماست...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
بدنت جوری با تن من آشنا بود
که گویا من مادرت بودم
و تو 26 سال در دل من زندگی کرده بودی
کسی چه می داند
شاید من قبل از این که دنیا بیایم، دورادور تو را می دیدم، لمس می کردم و می پرستیدم
کد:
بدنت جوری با تن من آشنا بود
که گویا من مادرت بودم.
و تو 26 سال در دل من زندگی کرده بودی
کسی چه می‌داند
شاید من قبل از این که دنیا بیایم، دورادور تو را می‌دیدم، لمس می‌کردم و می‌پرستیدم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
آن وقت که گل های عشق را
می کاشتم در تنت
تو خواب بودی
سال ها قبل
قبل از تولد من
خواب من را دیده بودی
شاید یادت بیاید
خوب فکر کن
باید دلیلی باشد
باید دلیلی در این میان باشد
که من و تو انقدر دور بزنیم دنیا را
تا بهم برسیم
قطعا خدا قلب من را به تو گره نزد که نتیجه اش قهر ما باشد...
کد:
آن وقت که گل‌های عشق را
می‌کاشتم در تنت
تو خواب بودی
سال‌ها قبل
قبل از تولد من
خواب من را دیده بودی
شاید یادت بیاید
خوب فکر کن
باید دلیلی باشد
باید دلیلی در این میان باشد
که من و تو انقدر دور بزنیم دنیا را
تا بهم برسیم
قطعاً خدا قلب من را به تو گره نزد که نتیجه‌اش قهر ما باشد...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
سال ها قبل
من هم رویاهایی داشتم
می خواستم دانمارک را ببینم، پاریس را و...
خیلی فکر می کردم که یک روزی من هم سفر خواهم رفت
بعد رویاهایم کمرنگ شدند، کمرنگ و کمرنگ تر
دیگر حوصله هیچ چیز را نداشتم
اسیری بودم که وانمود می کردم زنده ام
بعد ناگهان بهار پر رنگ تر از قبل شد
خیلی پر رنگ تر
در چشم های من زل میزد و می خندید
بی پروا شوخی می کرد
نه این که کار خیلی خاصی کرده باشد ها، ولی خب در نظر بگیرید آدمی بود که اصلا نمی خندید و اهل شوخی هم نبود
خلاصه بگویم
کم کم همه رویاهایم را در بهار دیدم
خودش پاریس من بود
نه این که از روی دیوانگی این طور بگویم، واقعا آن حس شاعرانه پاریس را به من می داد
بی پروایی زنان پاریسی را...
تنش دریا بود
چشمانش شب آرامش
و صدایش
صدایش رودی از عسل بود که مدام در گوشم جاری میشد
روحش قشنگ ترین چیزی بود که دیده بودم
من کم کم مشکلات فراموشم شد
همه چیز را از یاد بردم
به شوق بهار زندگی می کردم
و بعد وقتی او هم رفت
نمی دانم
دیگر چیزی نمی دانم
فکر نکنم شخص دیگری بتواند این طور
همزمان هم پاریس باشد
هم بوی گلاب کاشان بدهد
هم جذاب مثل اصفهان باشد
و هم مثل شعرهای حافظ شیرازی دلربا باشد
من بهار را از دست ندادم
کل دنیا را همراه بهار از دست دادم
چون هرکس یک بار
طعم عشق را بچشد
دیگر کل دنیا بدون عشق برایش بی معنی است...
کد:
سال‌ها قبل
من هم رویاهایی داشتم.
می‌خواستم دانمارک را ببینم، پاریس را و...
خیلی فکر می‌کردم که یک روزی من هم سفر خواهم رفت.
بعد رویاهایم کمرنگ شدند، کمرنگ و کمرنگ‌تر
دیگر حوصله هیچ چیز را نداشتم.
اسیری بودم که وانمود می‌کردم زنده‌ام
بعد ناگهان بهار پر رنگ تر از قبل شد.
خیلی پر رنگ‌تر.
در چشم‌های من زل می‌زد و می‌خندید.
بی‌پروا شوخی می‌کرد.
نه این که کار خیلی خاصی کرده باشد‌ها، ولی خب در نظر بگیرید آدمی بود که اصلاً نمی‌خندید و اهل شوخی هم نبود.
خلاصه بگویم
کم کم همه رویاهایم را در بهار دیدم.
خودش پاریس من بود.
نه این که از روی دیوانگی این طور بگویم، واقعاً آن حس شاعرانه پاریس را به من می‌داد.
بی‌پروایی زنان پاریسی را...
تنش دریا بود
چشمانش شب آرامش
و صدایش
صدایش رودی از عسل بود که مدام در گوشم جاری می‌شد.
روحش قشنگ‌ترین چیزی بود که دیده بودم‌.
من کم‌کم مشکلات فراموشم شد.
همه چیز را از یاد بردم.
به شوق بهار زندگی می‌کردم
و بعد وقتی او هم رفت
نمی‌دانم
دیگر چیزی نمی‌دانم
فکر نکنم شخص دیگری بتواند این طور
همزمان هم پاریس باشد.
هم بوی گلاب کاشان بدهد.
هم جذاب مثل اصفهان باشد.
و هم مثل شعرهای حافظ شیرازی دلربا باشد.
من بهار را از دست ندادم
کل دنیا را همراه بهار از دست دادم.
چون هرکس یک بار
طعم عشق را بچشد
دیگر کل دنیا بدون عشق برایش بی‌معنی است...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
بلد نبود تظاهر کند
چرت و پرت نمی گفت تا آدم ها را راضی کند
خیلی هم ها دوستش نداشتند
خود خالصش بود
خود خودش
نمی توانم دقیقا توصیف کنم چطور بود
ولی می توانم بگویم معنی ب*ا*کره همین است
خودت باشی، کاملا خودت، بدون احترام گذاشتن های با تظاهر و مزخرف... بدون این که به زور خودت را با کلاس نشان بدهی و دست بالا بگیری....
کد:
بلد نبود تظاهر کند
چرت و پرت نمی‌گفت تا آدم‌ها را راضی کند
خیلی ها هم دوستش نداشتند
خود خالصش بود
خود خودش
نمی‌توانم دقیقاً توصیف کنم چطور بود
ولی می‌توانم بگویم معنی ب*ا*کره همین است
خودت باشی، کاملا خودت، بدون احترام گذاشتن‌های با تظاهر و مزخرف... بدون این که به زور خودت را با کلاس نشان بدهی و دست بالا بگیری....
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
کسی چه میدونه
شاید اون بادی که موهای تو رو می رقصونه من باشم
شاید اونی که شب به شب بار خستگی روز رو از روی دوشت بر میداره، تو رو می ب*وسه تا راحت بخوابی
شاید اونی که هر روز موقع نماز خوندنات میاد به خدا میگه خداجونم دعاهاشو قبول کن من عاشقشم
شاید اونی که هر موقع تو ناراحتی با تموم وجودش برات غصه می خوره
شاید اونی که همیشه برای درد و دل تو یه گوش شنواست
شاید اونی که بین شلوغی های این دنیا همیشه فکر توعه...
من باشم
منی که همیشه دلم تنگه، و اصلا کسی چه می دونه
شاید اونی که هر شب میاد تو رو دعوت می کنه تا مهمون خوابم شی،
خودم باشم...
کد:
کسی چه می‌دونه 
شاید اون بادی که موهای تو رو می‌رقصونه من باشم
شاید اونی که شب به شب بار خستگی روز رو از روی دوشت بر می‌داره، تو رو می ب*وسه تا راحت بخوابی
شاید اونی که هر روز موقع نماز خوندن‌هات میاد به خدا میگه خداجونم دعاهاش رو قبول کن من عاشقشم
شاید اونی که هر موقع تو ناراحتی با تموم وجودش برات غصه می‌خوره
شاید اونی که همیشه برای درد و دل تو یه گوش شنواست
شاید اونی که بین شلوغی‌های این دنیا همیشه فکر توعه...
من باشم
منی که همیشه دلم تنگه، و اصلاً کسی چه می‌دونه
شاید اونی که هر شب میاد تو رو دعوت می‌کنه تا مهمون خوابم شی،
خودم باشم...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
من اگر پاریس هم بودم
احتمالا می آمدم قم
دانشجوی تو می شدم
چند سالی برایت می نوشتم
بعد می رفتم
یک تکه از تو را می بردم با خودم
همان تکه ای که هیچ وقت آنطور که باید شکوفایش نکردی...
تا دیر نشده خودت را در آ*غ*و*ش بگیر
مگر چند روز زنده ایم؟
حیف است که بهار وجودت را نشناسی...
کد:
من اگر پاریس هم بودم
احتمالاً می‌آمدم قم
دانشجوی تو می‌شدم
چند سالی برایت می‌نوشتم
بعد می‌رفتم
یک تکه از تو را می‌بردم با خودم
همان تکه‌ای که هیچ وقت آنطور که باید شکوفایش نکردی...
تا دیر نشده خودت را در آ*غ*و*ش بگیر
مگر چند روز زنده‌ایم؟
حیف است که بهار وجودت را نشناسی...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
کاش دختری روستایی بودی
بدون هیچ آرایشی
من را که می دیدی
از شدت ذوق
لپ هایت گلی میشد...
کد:
کاش دختری روستایی بودی
بدون هیچ آرایشی
من را که می دیدی
از شدت ذوق
لپ‌هایت گلی می‌شد...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
ای کاش سوره حمد بودم
هر روز صبح و ظهر و شب جاری میشدم بر لبانت
سوره ای بودم که باعث میشد
حداقل روزی ده دقیقه یک ربع خلاص شوی از هیاهوی جهان
عجیب است ها
ولی ای کاش یک بار نماز خواندنت را می دیدم
می خواهم ببینم با خدا چه شکلی حرف می زنی...
کد:
ای‌کاش سوره حمد بودم
هر روز صبح و ظهر و شب جاری می‌شدم بر لبانت
سوره‌ای بودم که باعث می‌شد 
حداقل روزی ده دقیقه یک ربع خلاص شوی از هیاهوی جهان
عجیب است ها
ولی ای‌کاش یک بار نماز خواندنت را می‌دیدم
می‌خواهم ببینم با خدا چه شکلی حرف می‌زنی...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,542
کیف پول من
114,971
Points
10,618
میگه دیگه نمیخواد انقدر سعی کنی تا بهم بفهمونی چقدر دوستم داری
من با قلبم فهمیدم چقدر دوستم داری
توی دل تو احساس امنیت می کنم
اگه کامل بفهمم میزان عشقتو
ممکنه قلبم طاقت نیاره و از هم بپاشه...
ولی به اندازه خودم، می دونم که چقدر دوستم داری...
کد:
میگه دیگه نمی‌خواد انقدر سعی کنی تا بهم بفهمونی چقدر دوستم داری
من با قلبم فهمیدم چقدر دوستم داری
توی دل تو احساس امنیت می‌کنم
اگه کامل بفهمم میزان عشقت رو
ممکنه قلبم طاقت نیاره و از هم بپاشه...
ولی به اندازه خودم، می‌دونم که چقدر دوستم داری...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا