کامل شده لحظه وصال | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

[Zahra jafarian]

لطیف تر از قطره های باران
ب*وسه های بهار بود
وقتی می نشست روی گونه من
خنکم می کرد
ل*ب هایش نرم بودند
لطیف و مهربان
خیس نبودند، ولی مثل ل*ب های خودم خشک و سفت هم نبودند
ب*وسه های بهار شاید قشنگ ترین چیزی باشد که در عمرم تجربه کردم...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

لطیف‌تر از قطره‌های باران
ب*وسه‌های بهار بود
وقتی می‌نشست روی گونه من
خنکم می‌کرد
ل*ب‌هایش نرم بودند
لطیف و مهربان
خیس نبودند، ولی مثل ل*ب‌های خودم خشک و سفت هم نبودند
ب*وسه‌های بهار شاید قشنگ‌ترین چیزی باشد که در عمرم تجربه کردم...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

بهار می رقصید
بر شاخه ی دست من
لبریز پاییز بودم
بهار پاییز را دور کرد...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

بهار می‌رقصید
بر شاخه‌ی دست من
لبریز پاییز بودم
بهار پاییز را دور کرد...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

تو ب*وسه های خدایی
به روی این تن خاکی
دوباره میشود حوا
برای تو تن خاکی...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

تو ب*وسه‌های خدایی
به روی این تن خاکی
دوباره می‌شود حوا
برای تو تن خاکی...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

تو پروانه ای
پروانه ها روی گل خ*را*ب نمیشینن...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

تو پروانه‌ای
پروانه‌ها روی گل خ*را*ب نمی‌شینن...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

زنبور چند لحظه روی دست تو نشست
کارخانه غزل سازی به راه انداخت
تمام کندوها به دفتر شعر تبدیل شده بودند...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

زنبور چند لحظه روی دست تو نشست
کارخانه‌ی غزل سازی به راه انداخت
تمام کندوها به دفتر شعر تبدیل شده بودند...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

آن روزها که بهار نبودی هم دوستت داشتم
آن روزها گلی پژمرده بودی
که وقتی رد میشدی
از زیر پاشنه ی کفشت بیت بیت غزل می رویید
غزل هایی آهنگین
که با نوای پاشنه کفش تو می رقصیدند
آن روزها شاد بودم
بیخیال شکستگی های تو دوستت داشتم
دوستم می گوید تو با من بهار شدی...
خوشحالم، بهار چیز دیگری است، ولی بدان اگر بهار هم نمی شدی عاشقت بودم...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

آن روزها که بهار نبودی هم دوستت داشتم
آن روزها گلی پژمرده بودی
که وقتی رد می‌شدی
از زیر پاشنه‌ی کفشت بیت‌بیت غزل می‌رویید
غزل‌هایی آهنگین
که با نوای پاشنه کفش تو می‌رقصیدند
آن روزها شاد بودم
بیخیال شکستگی‌های تو دوستت داشتم
دوستم می‌گوید تو با من بهار شدی...
خوشحالم، بهار چیز دیگری است، ولی بدان اگر بهار هم نمی‌شدی عاشقت بودم...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

از خدا پرسیدم چرا من را به دنیا فرستادی
گفت برای این که زیبایی های دنیا را با تمام وجودت لمس کنی
سلام ای زیباترین دلیل تولد من
سلام بر تو که تمام زیبایی های جهان در تو جمع شده است
سلام ای زاده شده از ذره های نور
سلام بهار
سلام دلیل لبخند پرندگان و شادی مردم...
سلام الهه ی زیبایی...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

از خدا پرسیدم چرا من را به دنیا فرستادی
گفت برای این که زیبایی‌های دنیا را با تمام وجودت لمس کنی
سلام‌ای زیباترین دلیل تولد من
سلام بر تو که تمام زیبایی‌های جهان در تو جمع شده است
سلام‌ای زاده شده از ذره‌های نور
سلام بهار
سلام دلیل لبخند پرندگان و شادی مردم...
سلام الهه‌ی زیبایی...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

من همیشه فکر می کردم اگر روح آدم ها کثیف شود
صورتشان هم زشت می شود
همیشه فکر می کردم زیبایی صورتت در این سن و سال
این که شکل مجسمه ها هنوز درخشانی
به خاطر روشنی باطن توست
حالا که فکر می کنم روحت کمی آلوده است
باز هم زیبایی
عجیب است
شاید عشق واقعا آدم را کور می کند
شاید هم من هنوز در تو کسی را که قبلا دوست داشته ام می بینم
شاید هم خیلی آلوده نیستی
می دانی آدم هر چقدر هم آلوده باشد اگر تنها فقط با یک نخ به خدا وصل باشد، آلوده به حساب نمی آید
اصلا معنای اسم تو پاک است
چطور می توانی پاک نباشی؟
قبلاها می گفتم کاش والدینت نامت را بهار می گذاشتند، پاک تمام صفات تو را در خودش جای نمی دهند
و حالا
حالا فکر می کنم
شاید به خاطر همین روزها نامت پاک شد
تا در هجوم گرد و غبارها
پاک، زیبا و سرزنده بمانی....

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

من همیشه فکر می‌کردم اگر روح آدم‌ها کثیف شود
صورتشان هم زشت می‌شود
همیشه فکر می‌کردم زیبایی صورتت در این سن و سال
این که شکل مجسمه‌ها هنوز درخشانی
به خاطر روشنی باطن توست
حالا که فکر می‌کنم روحت کمی آلوده است
باز هم زیبایی
عجیب است
شاید عشق واقعاً آدم را کور می‌کند
شاید هم من هنوز در تو کسی را که قبلاً دوست داشته‌ام می‌بینم
شاید هم خیلی آلوده نیستی
می‌دانی آدم هر چقدر هم آلوده باشد اگر تنها فقط با یک نخ به خدا وصل باشد، آلوده به حساب نمی‌آید
اصلاً معنای اسم تو پاک است
چطور می‌توانی پاک نباشی؟
قبلاًها می‌گفتم کاش والدینت نامت را بهار می‌گذاشتند، پاک تمام صفات تو را در خودش جای نمی‌دهند
و حالا
حالا فکر می‌کنم
شاید به خاطر همین روزها نامت پاک شد
تا در هجوم گرد و غبارها
پاک، زیبا و سرزنده بمانی....

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

فر موهای تو
بی خطرترین دریای مواجیست
که دیده ام...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

فر موهای تو
بی‌خطرترین دریای مواجیست
که دیده‌ام...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

خبری از پری اهل غزل نیست
تو یکم تشنه ی من باش
که ببارم رو تن ساکت و سردت
تو غزل بشنوی و بعد
بشی زنده عزیزم
تن تو زنده تر از عطر بهاران
گل سرخم گل سرخم
تو یکم تشنه ی من باش
که برات از چشمه ی نور
غزل تازه نوشتم
غزل شادی و رحمت
غزل عشق و عطوفت
غزل وصلت گل ها
غزلی که شده تو اون
من و تو ما، من و تو ما...

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

خبری از پری اهل غزل نیست
تو یکم تشنه‌ی من باش
که ببارم رو تن ساکت و سردت
تو غزل بشنوی و بعد
بشی زنده عزیزم
تن تو زنده‌تر از عطر بهاران
گل سرخم گل سرخم
تو یکم تشنه‌ی من باش
که برات از چشمه‌ی نور
غزل تازه نوشتم
غزل شادی و رحمت
غزل عشق و عطوفت
غزل وصلت گل‌ها
غزلی که شده تو اون
من و تو ما، من و تو ما...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان